ascribable

/əˈskraɪbəbl̩//əˈskraɪbəbl̩/

معنی: قابل اسناد، نسبت دادنی
معانی دیگر: نسبت دادنی، قابل اسناد

جمله های نمونه

1. Their success is ascribable to the quality of their goods.
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها به کیفیت کالاهایشان مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها به کیفیت کالاهای آن ها بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most of the accidents were ascribable to the bad weather.
[ترجمه گوگل]بیشتر تصادفات ناشی از بدی آب و هوا بود
[ترجمه ترگمان]اکثر تصادفات در معرض هوای بد قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His success is ascribable simply to hard work.
[ترجمه گوگل]موفقیت او را صرفاً به کار سخت نسبت داد
[ترجمه ترگمان]موفقیت او به سادگی به کار سخت تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, any changes in the cell are ascribable to the working electrode.
[ترجمه گوگل]بنابراین، هر گونه تغییر در سلول قابل انتساب به الکترود کار است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، هر گونه تغییر در سلول به الکترود کار بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Spatial impression has been regarded as the item ascribable to the quality of apparent source width (ASW) and listener envelopment (LEV) in concert halls.
[ترجمه گوگل]برداشت فضایی به عنوان آیتمی قابل انتساب به کیفیت پهنای منبع ظاهری (ASW) و پوشش شنونده (LEV) در سالن های کنسرت در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]تاثیر فضایی به عنوان آیتم ascribable به کیفیت عرض منبع آشکار (ASW)و پوششی محافظ (LEV)در سالن های کنسرت در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His success is ascribable to his patience.
[ترجمه گوگل]موفقیت او را به صبر او نسبت داد
[ترجمه ترگمان]موفقیت او به صبر و شکیبایی او بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His quick recovery is ascribable to his sound constitution.
[ترجمه گوگل]بهبودی سریع او را می توان به ساختار سالم او نسبت داد
[ترجمه ترگمان]بهبود سریع او به قانون اساسی his مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His failure is ascribable to innocence.
[ترجمه گوگل]شکست او به بی گناهی قابل انتساب است
[ترجمه ترگمان]شکست او نا امید کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The grounds for abandonment may include injury ascribable to the opponent's actions.
[ترجمه گوگل]دلایل ترک ممکن است شامل صدمه ای باشد که به اقدامات حریف نسبت داده شود
[ترجمه ترگمان]دلایل ترک کردن ممکن است شامل صدمه زدن به اقدامات رقیب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Is his failure ascribable to incompetence or to bad luck?
[ترجمه گوگل]آیا شکست او را به بی کفایتی نسبت داد یا بدشانسی؟
[ترجمه ترگمان]آیا شکست او نسبت به عدم صلاحیت یا عدم موفقیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل اسناد (صفت)
ascribable, attributable, registered

نسبت دادنی (صفت)
ascribable, attributable, imputable

انگلیسی به انگلیسی

• attributable, assignable, chargeable, imputable

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ascribe
✅️ اسم ( noun ) : ascription
✅️ صفت ( adjective ) : ascribable
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس