فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ascertains, ascertaining, ascertained
مشتقات: ascertainable (adj.), ascertainably (adv.), ascertainment (n.)
حالات: ascertains, ascertaining, ascertained
مشتقات: ascertainable (adj.), ascertainably (adv.), ascertainment (n.)
• : تعریف: to come to know (some information) with complete certainty, especially through a process of investigation; determine.
• مترادف: determine
• مشابه: confirm, discern, discover, distinguish, establish, fathom, find out, learn, pin down, substantiate, unearth, verify
• مترادف: determine
• مشابه: confirm, discern, discover, distinguish, establish, fathom, find out, learn, pin down, substantiate, unearth, verify
- The medical examiner has not yet ascertained the cause of death.
[ترجمه گوگل] پزشکی قانونی هنوز علت مرگ را مشخص نکرده است
[ترجمه ترگمان] پزشک قانونی هنوز علت مرگ را مشخص نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پزشک قانونی هنوز علت مرگ را مشخص نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Somehow the press ascertained that the prince had plans to marry.
[ترجمه گوگل] به نحوی مطبوعات متوجه شدند که شاهزاده قصد ازدواج دارد
[ترجمه ترگمان] به هر حال مطبوعات متوجه شدند که شاهزاده قصد ازدواج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به هر حال مطبوعات متوجه شدند که شاهزاده قصد ازدواج دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police are trying to ascertain how the thief entered the building.
[ترجمه گوگل] پلیس در حال بررسی نحوه ورود سارق به داخل ساختمان است
[ترجمه ترگمان] پلیس داره سعی می کنه بفهمه دزد چطوری وارد ساختمون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس داره سعی می کنه بفهمه دزد چطوری وارد ساختمون شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید