ascent

/əˈsent//əˈsent/

معنی: فراز، سر بالایی، ترقی، عروج، صعود، فرازروی
معانی دیگر: معراج، فرازش، فرازندگی، بالارفتن، ارتقا، دستیابی (به مقام و قدرت و شهرت)، شیب فرازسوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of going up; rise.
مترادف: ascension, climb
متضاد: descent, fall
مشابه: climbing, mounting, rise, rising, soar, soaring

- They made their ascent of the mountain on the east side.
[ترجمه M] ترجمه تعریف: the act of going up = عمل بالا رفتن. که میتونه همون معنی مستقیم یعنی صعود مدنظر باشه یا معنی/ترجمه انتزاعی یعنی ترقی ، دستیابی و از این امثال چیزها مدنظر باشه
|
[ترجمه گوگل] آنها از کوه در سمت شرق صعود کردند
[ترجمه ترگمان] از کوه بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The pilot made a steep ascent over the clouds.
[ترجمه گوگل] خلبان یک صعود تند بر فراز ابرها انجام داد
[ترجمه ترگمان] خلبان با شیب تندی بالای ابرها بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an upward path or incline.
مترادف: acclivity, upgrade, uprise
متضاد: descent
مشابه: climb, elevation, grade, gradient, hill, incline, rise, slope

- The explorers found a new ascent to the top of the ridge.
[ترجمه M] ascent تو این جمله = سر بالایی ، راهی که سربالایه درواقع مدنظره
|
[ترجمه M] ترجمه تعریف: شیب یا مسیری سربالایی
|
[ترجمه گوگل] کاوشگران صعود جدیدی به بالای خط الراس پیدا کردند
[ترجمه ترگمان] این سیاحان یک صعود جدید را به قله تپه پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a rise in power or status.
مترادف: rise
متضاد: descent
مشابه: advancement, elevation, progress, promotion

(4) تعریف: a movement back towards one's origins or up from one's origins.
مشابه: ancestry, descent, lineage

- This chart shows the line of ascent from me to my ancestors.
[ترجمه گوگل] این نمودار خط صعود از من تا اجدادم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] این نمودار، خط صعود از من به اجداد من را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an ascent of three degrees
سربالایی به میزان سه درجه

2. napoleon's ascent to power was quick
دستیابی ناپلئون به قدرت،سریع بود.

3. the final ascent to the top of everest took two hours
فرازش (صعود) نهایی به قله ی اورست دو ساعت طول کشید.

4. the steepness of the slope forbade ascent
شیب زیاد سربالایی،بالا رفتن را میسر نمی کرد.

5. In 1955 he led the first ascent of Kangchenjunga, the world's third highest mountain.
[ترجمه گوگل]در سال 1955 او اولین صعود از Kangchenjunga، سومین کوه مرتفع جهان را رهبری کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵۵ او اولین صعود of را به سمت سومین کوه مرتفع جهان هدایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Who was the first man to make an ascent in a balloon?
[ترجمه گوگل]اولین کسی که با بالون صعود کرد چه کسی بود؟
[ترجمه ترگمان]اولین کسی بود که سوار بالون می شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His rapid ascent in the social scale was surprising.
[ترجمه گوگل]صعود سریع او در مقیاس اجتماعی شگفت آور بود
[ترجمه ترگمان]صعود سریع او در مقیاس اجتماعی شگفت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The final ascent took only half an hour.
[ترجمه گوگل]صعود نهایی فقط نیم ساعت طول کشید
[ترجمه ترگمان]آخرین صعود او تنها نیم ساعت طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a tough course over a gradual ascent before the big climb of Bluebell Hill.
[ترجمه گوگل]قبل از صعود بزرگ تپه بلوبل، مسیر سختی طی یک صعود تدریجی بود
[ترجمه ترگمان]پیش از صعود بزرگ بلوبل Hill یک راه دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cart began its gradual ascent up the hill.
[ترجمه گوگل]گاری صعود تدریجی خود را از تپه آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]گاری شروع به بالا رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The climbers made their ascent of the mountain without oxygen.
[ترجمه گوگل]کوهنوردان بدون اکسیژن از کوه صعود کردند
[ترجمه ترگمان]کوهنوردان صعود خود را به کوه بدون اکسیژن انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The advance party for a winter ascent of Mount Everest has arrived in Nepal.
[ترجمه گوگل]جشن مقدماتی برای صعود زمستانی به قله اورست وارد نپال شد
[ترجمه ترگمان]گروه صعود برای صعود زمستانی کوه اورست به نپال رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ascent from here to the summit looks fairly fearsome but it is not as bad as it seems.
[ترجمه گوگل]صعود از اینجا به قله نسبتاً ترسناک به نظر می رسد اما آنقدرها هم که به نظر می رسد بد نیست
[ترجمه ترگمان]صعود از اینجا به قله نسبتا ترسناک به نظر می رسد، اما به آن بدی که به نظر می رسد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They watched with grave concern the formidable ascent of U
[ترجمه گوگل]آنها با نگرانی شدید صعود مهیب U را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با نگرانی به بالا و پایین رفتن زیر آفتاب نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراز (اسم)
ascent, rise, ascendancy, height, altitude, ascendency, loftiness

سربالایی (اسم)
acclivity, uphill, accolade, haughtiness, arrogance, ascent, rise, upgrade

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

عروج (اسم)
ascent, ascending, climbing

صعود (اسم)
ascent, rise, mount, ascension, bulge, escalade

فرازروی (اسم)
ascent

تخصصی

[ریاضیات] صعود، فراز، عروج
[] صعود
[نفت] صعود

انگلیسی به انگلیسی

• climbing; rising up; upward slope
an ascent is a steep upward slope, or a journey up a steep slope.

پیشنهاد کاربران

ascend = بالا رفتن ، صعود کردن
ascent = بالا ، صعود
✔️صعود
( مثلاً صعود و بالا رفتن از یک مرحله به مرحله بعدی در مسابقات ورزشی )
Manchester City's European ascent is a total victory for politics in football
TheGuardian. co. uk@
اوج گیری
یکی از معانی آن که کمتر در فارسی به آن توجه شده است:
a going back in time or upward in order of genealogical succession
بازگشت به عقب در زمان یا به ترتیب توالیِ شجره نامه ای
* ( از نظر زمان یا شجره نامه ) : به عقب رفتن، پسروی
...
[مشاهده متن کامل]

movement back through time, as in tracing of earlier generations ( esp in the phrase line of ascent )
حرکت به عقب در زمان، مانند ردیابی نسل های قبلی
( به ویژه در عبارت line of ascent )
line of ascent: دودمان، تبار، سلسله . سلاله، نسب
Had we known any of the animal forms in his line of ascent, could we have foretold man as we know him to - day?
اگر ما هر یک از تبار/ نسب اشکال حیوانی او را می شناختیم، آیا می توانستیم انسان را همانطور که امروز می شناسیم پیش گویی کنیم؟

ارتقا
صعود
ارتفاع
طلوع
route of ascent: معراج
ascent ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: فرازش
تعریف: فرایند بالاسو

1 ) عمل صعود یا حرکت به سمت بالا
She made her first successful ascent of Everest last year. او نخستین صعود موفقش از "اورست" را در سال گذشته انجام داد.
As the plane made its ascent, we saw thick smoke coming from one engine. درحالیکه هواپیما صعود میکرد، دود غلیظی را از یکی از موتور ها دیدیم.
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) یک شیب، مسیر یا جاده رو به بالا
We struggled up the slippery ascent. ما باشیبی دشوار ( لغزنده ) مبارزه کردیم.
3 ) کار یا عملی با شروع موفقیت آمیز
His ascent to power was rapid and unexpected. صعود ( ترقی ) او در رسیدن به قدرت سریع و غیر منتظره بود.

بپرس