ascending

/əˈsendɪŋ//əˈsendɪŋ/

معنی: عروج، صعودی، بالا رونده، صعود کننده، فراز پذیر، فرازی، صاعد، متصاعد
معانی دیگر: طالع، فرازگر، فرازنده، صعودی (در مقابل نزولی)، (ریاضی) فزاینده

جمله های نمونه

1. arrange the four digits in ascending order
چهار رقم را به ترتیب فزاینده تنظیم کن.

2. the houses were built on ascending levels on the slope of the hill
خانه ها در سطوح فرازنده بر شیب تپه ساخته شده بودند.

3. Practise your scales ascending and descending.
[ترجمه گوگل]ترازوهای خود را در بالا و پایین رفتن تمرین کنید
[ترجمه ترگمان]scales را بالا ببرید بالا و پایین بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We watched the mists ascending from the valley below.
[ترجمه گوگل]ما مه‌هایی را که از دره پایین بالا می‌رفتند تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان]به مه که از دره پایین می آمد نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Footsteps are heard ascending the stairs to platform I passing clean through the locked barrier gates and proceeding along the platform.
[ترجمه گوگل]صدای پایی شنیده می‌شود که از پله‌ها به سمت سکو بالا می‌روند
[ترجمه ترگمان]صدای پا از پله ها به سمت سکوی ایستگاه به گوش می رسد و از دروازه قفل دروازه عبور می کنم و از سکو بالا می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We will consider these three sources in the ascending order of their importance in supporting current expenditure.
[ترجمه گوگل]ما این سه منبع را به ترتیب صعودی اهمیت آنها در حمایت از هزینه های جاری در نظر خواهیم گرفت
[ترجمه ترگمان]ما این سه منبع را در ترتیب صعودی اهمیت آن ها در حمایت از هزینه های جاری در نظر خواهیم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Continue ascending two more forms and then play the whole thing descending.
[ترجمه گوگل]دو فرم دیگر را به صعود ادامه دهید و سپس کل چیز را به صورت نزولی پخش کنید
[ترجمه ترگمان]به دو شکل دیگر صعود کنید و سپس کل کار را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We ranked rural postcode sectors in ascending order of proportions of oil workers among economically active men.
[ترجمه گوگل]ما بخش‌های کدپستی روستایی را به ترتیب صعودی نسبت کارگران نفت در میان مردان فعال اقتصادی رتبه‌بندی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در میان افراد فعال اقتصادی، بخش های روستایی postcode را در ردیف بالا قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ascending on the escalator, Converse watched the door he had come in.
[ترجمه گوگل]کانورس که روی پله برقی بالا می رفت، دری را که وارد شده بود تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]از پله برقی بالا آمد و به دری که وارد شده بود نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fragile protuberances like zygomatic processes and ascending rami were found to be broken, but most bones were still intact.
[ترجمه گوگل]برآمدگی های شکننده مانند فرآیندهای زیگوماتیک و رامی صعودی شکسته شده بودند، اما بیشتر استخوان ها هنوز دست نخورده بودند
[ترجمه ترگمان]مناطق آسیب پذیر مانند فرایندهای zygomatic و rami صعودی پیدا شدند تا شکسته شوند اما بیشتر استخوان ها هنوز دست نخورده باقی مانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Start there, with Caliban ascending the throne.
[ترجمه گوگل]از آنجا شروع کنید، با صعود کالیبان به تاج و تخت
[ترجمه ترگمان]از آنجا شروع کنید، تا کالیبنز کاورن از تاج و تخت بالا بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The forms must be actioned in ascending numerical order on the request serial number.
[ترجمه گوگل]فرم ها باید به ترتیب عددی صعودی بر روی شماره سریال درخواست اعمال شوند
[ترجمه ترگمان]اشکال باید در ترتیب عددی برای شماره سریال درخواست actioned شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The list will be presented in ascending alphabetical order of title.
[ترجمه گوگل]فهرست به ترتیب حروف الفبای عنوان ارائه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این فهرست به ترتیب الفبایی عنوان نشان داده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You may move cards off in ascending order from Ace to King to their respective piles off the playing area.
[ترجمه گوگل]می‌توانید کارت‌ها را به ترتیب صعودی از آس به کینگ به دسته‌های مربوط به آن‌ها خارج از منطقه بازی منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است کارت های خود را به ترتیب صعودی از آس به شاه تا ستون های مربوطه خود از منطقه بازی منتقل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عروج (اسم)
ascent, ascending, climbing

صعودی (صفت)
ascendant, ascending, ascendent, ascensional

بالا رونده (صفت)
rising, ascendant, ascending, ascendent, climbing, ascensive, exhalant, exhalent, uprising

صعود کننده (صفت)
ascending

فراز پذیر (صفت)
ascending, ascensional

فرازی (صفت)
ascending

صاعد (صفت)
ascending, soaring

متصاعد (صفت)
rising, ascending, evaporable

تخصصی

[نساجی] کروماتوگرافی بالا رونده (صعودی )
[ریاضیات] صعودی، فزاینده، فرازی

انگلیسی به انگلیسی

• rising, going up, climbing, sloping upwards
if a group of things is arranged in ascending order, each thing is bigger or more important than the thing before it.

پیشنهاد کاربران

[سنجش از دور]: ( حرکت ) صعودی و بالارونده
حرکت ماهواره از سمت جنوب کره زمین به سمت شمال
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ascend
اسم ( noun ) : ascent / ascension / ascendancy
صفت ( adjective ) : ascending
قید ( adverb ) : _
descending مخالف آن است
صعودی
از پایین به بالا
صعودی
ascending order ترتیب صعودی

بپرس