ascendancy

/əˈsendənsi//əˈsendənsi/

معنی: فراز، تفوق، بالا، تعالی، استیلاء
معانی دیگر: علو، سلطه، مزیت، استیلا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: ascendance (ascendence) (n.)
• : تعریف: the state of being in a dominant position; dominance.
مترادف: ascendant, dominance
متضاد: subordination
مشابه: advantage, dominion, hegemony, mastery, power, reign, sovereignty

جمله های نمونه

1. Butler established ascendancy over his critics.
[ترجمه گوگل]باتلر بر منتقدان خود برتری یافت
[ترجمه ترگمان]باتلر تسلط خود را بر منتقدان خود برقرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We have had ascendancy over the enemy in the battle.
[ترجمه گوگل]ما در نبرد بر دشمن برتری داشته ایم
[ترجمه ترگمان]ما در جنگ به دشمن تسلط داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The opposition party was in the ascendancy .
[ترجمه محدثه فرومدی] حزب مخالف بالاتر بود/غالب بود
|
[ترجمه گوگل]حزب اپوزیسیون در برتری بود
[ترجمه ترگمان]حزب مخالف در این سلطه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He slowly gained ascendancy in the group.
[ترجمه گوگل]او به آرامی در گروه برتری یافت
[ترجمه ترگمان]او به آرامی در گروه برتری پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To ensure his continued ascendancy over Congress, Gandhi had to radicalize himself again.
[ترجمه گوگل]گاندی برای اطمینان از تداوم برتری خود بر کنگره، مجبور شد دوباره خود را رادیکال کند
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از برتری مداوم وی در کنگره، گاندی مجبور شد دوباره خود را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nothing but independent advice or relief from the ascendancy of her husband over her judgment and will would suffice.
[ترجمه گوگل]جز نصیحت مستقل یا رهایی از برتری شوهر بر قضاوت و اراده او کافی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز نصایح independent یا رهایی از سلطه شوهر بر داوری او کافی نیست و کافی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The U. S. gained ascendancy after World War II.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم به برتری رسید
[ترجمه ترگمان]U اس پس از جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lilov denied that this demonstrated the ascendancy of party conservatives.
[ترجمه گوگل]لیلوف رد کرد که این نشان دهنده برتری محافظه کاران حزبی است
[ترجمه ترگمان]Lilov انکار کرد که این امر سلطه محافظه کاران حزب را اثبات کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thus the dinosaurs themselves probably gained ascendancy in precisely this fashion.
[ترجمه گوگل]بنابراین خود دایناسورها احتمالاً دقیقاً به همین روش برتری یافته اند
[ترجمه ترگمان]بنابراین خود دایناسورها به طور دقیق این مد را به دست اوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another political reality is the ascendancy of the Republican Party.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از واقعیت های سیاسی، برتری حزب جمهوری خواه است
[ترجمه ترگمان]یک واقعیت سیاسی دیگر، سلطه حزب جمهوری خواه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 199 with the Gingrichian Republicans on the ascendancy, Clinton shifted from championing more statism to defending the status quo.
[ترجمه گوگل]در سال 199، در حالی که جمهوری خواهان گینگریچی در حال برتری بودند، کلینتون از حمایت بیشتر از دولت گرایی به دفاع از وضعیت موجود تغییر جهت داد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۹ مورد از جمهوریخواهان Gingrichian در این سلطه، کلینتون از تلاش بیشتر برای دفاع از وضعیت موجود تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In surmounting it, Butler established ascendancy over his critics.
[ترجمه گوگل]با غلبه بر آن، باتلر بر منتقدان خود برتری یافت
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر آن، باتلر تسلط خود را بر منتقدان خود برقرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The key was lineage; members of the Anglo-Saxon ascendancy stuck together.
[ترجمه گوگل]کلید اصل و نسب بود اعضای برتری آنگلوساکسون به هم چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]کلید اصل و نسب بود؛ اعضای تسلط Anglo - به هم چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The former now seem to be in the ascendancy.
[ترجمه گوگل]سابق به نظر می رسد در حال حاضر در برتری
[ترجمه ترگمان]اکنون به نظر می رسد که اولی در این برتری باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Piedmontese aristocracy enjoyed an unchallenged ascendancy within the state, providing most of the personnel for the government.
[ترجمه گوگل]اشراف Piedmontese در داخل ایالت از برتری بی چون و چرای برخوردار بودند و بیشتر پرسنل دولت را تامین می کردند
[ترجمه ترگمان]آریستوکراسی Piedmontese از برتری بلامنازع در دولت برخوردار بود و بیشتر پرسنل دولت را تامین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراز (اسم)
ascent, rise, ascendancy, height, altitude, ascendency, loftiness

تفوق (اسم)
prevalence, influence, advantage, excellence, superiority, supremacy, predominance, domination, ascendancy, vantage, ascendency, hegemony, headship, predominancy, pre-emimence

بالا (اسم)
top, ascendancy, ascendency, upside, ascendence

تعالی (اسم)
ascendancy, god, holy, eminence, ascendency, sublimation, sublimity, eminency

استیلاء (اسم)
domination, ascendancy, ascendency, hegemony, subjection, invasion

انگلیسی به انگلیسی

• superiority, supremacy; domination, control; ancestry

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The Renaissance marked the ascendancy of humanism and the arts.
In a discussion about politics, someone might argue, “The party in power is losing its ascendancy as public opinion shifts. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A business analyst might comment, “The tech industry’s ascendancy has reshaped the global economy. ”

تفوق. برتری. سلطه
مثال:
We have had ascendancy over the enemy in the battle.
ما در جنگ بر دشمن برتری و سلطه داشتیم.
تسلط
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ascend
اسم ( noun ) : ascent / ascension / ascendancy
صفت ( adjective ) : ascending
قید ( adverb ) : _

بپرس