به حق، طبق حق و حقوق
This word signifies a legal obligation or entitlement
در واقع این لغت نشان دهنده ی یک الزام قانونی یا حق قانونی است که بسته به جمله معنا میشه.
Originally, paper money could, upon demand, as of
... [مشاهده متن کامل]
right be changed into gold
در اصل ( در ابتدا ) پول کاغذی می توانست، به مجرد تقاضا، طبق حق به طلا تبدیل شود. ( در واقع میگه که تعویض پول با طلا یک حق قانونی است )
The new homeowners have the right to renovate their property as of right
مالکین جدید حق دارند که خانه ی خود را طبق حق بازسازی کنند. ( یعنی می توانند خانه ی خود را بدون نیاز به مجوز خاصی بازسازی کنند )
بنابراین معنای بهتر: مالکین جدید حق دارند که خانه ی خود را بدون نیاز به مجوز خاصی بازسازی کنند.
As of right, the landlord must provide repairs to the
apartment
طبق حقوق، صاحب خانه باید تعمیرات خانه را فراهم کند.
معنای دقیق تر: طبق الزام قانونی، صاحب خانه باید تعمیرات خانه را فراهم کند.
Employees have access to healthcare benefits as of right after their probation period
کارمندان پس از اتمام دوره آزمایشی طبق حق ( طبق الزامات قانونی ) به مزایای بهداشتی دسترسی دارند.
در واقع این لغت نشان دهنده ی یک الزام قانونی یا حق قانونی است که بسته به جمله معنا میشه.
... [مشاهده متن کامل]
در اصل ( در ابتدا ) پول کاغذی می توانست، به مجرد تقاضا، طبق حق به طلا تبدیل شود. ( در واقع میگه که تعویض پول با طلا یک حق قانونی است )
مالکین جدید حق دارند که خانه ی خود را طبق حق بازسازی کنند. ( یعنی می توانند خانه ی خود را بدون نیاز به مجوز خاصی بازسازی کنند )
بنابراین معنای بهتر: مالکین جدید حق دارند که خانه ی خود را بدون نیاز به مجوز خاصی بازسازی کنند.
طبق حقوق، صاحب خانه باید تعمیرات خانه را فراهم کند.
معنای دقیق تر: طبق الزام قانونی، صاحب خانه باید تعمیرات خانه را فراهم کند.
کارمندان پس از اتمام دوره آزمایشی طبق حق ( طبق الزامات قانونی ) به مزایای بهداشتی دسترسی دارند.