arty

/ˈɑːrti//ˈɑːti/

معنی: متظاهر به هنر، هنرنما
معانی دیگر: (عامیانه) متظاهر به هنردوستی یا هنرمندی، هنرمندنما، مخفف: artillery، مغرور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: artier, artiest
مشتقات: artiness (n.)
• : تعریف: (informal) displaying an affected or ostentatious artistic manner or interest.
مترادف: highbrow
مشابه: affected, artsy-craftsy, precious, pretentious

- I can't stand him when he's with his arty friends.
[ترجمه گوگل] وقتی با دوستان هنرمندش است نمی توانم او را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان] وقتی با دوستان arty است نمی توانم او را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His arty clothes look out of place in the office.
[ترجمه گوگل]لباس های هنری او در دفتر کار نامناسب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]لباس های arty به جای دیگری در دفتر به نظر می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She hangs out with the arty types she met at drama school.
[ترجمه گوگل]او با تیپ های هنری که در مدرسه نمایش ملاقات کرده بود، معاشرت می کند
[ترجمه ترگمان]او با انواع arty که در مدرسه تئاتر با آن ها آشنا شده بود، آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was one of those arty types.
[ترجمه گوگل]او یکی از آن تیپ های هنری بود
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن دو نوع arty بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She hangs out with a lot of arty types.
[ترجمه گوگل]او با بسیاری از تیپ های هنری معاشرت می کند
[ترجمه ترگمان]با انواع مختلف of آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's got in with a very arty set.
[ترجمه گوگل]او با یک مجموعه بسیار هنری وارد شده است
[ترجمه ترگمان]اون با یه مجموعه خیلی هنرمندانه وارد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Didn't you find her a little bit too arty?
[ترجمه گوگل]آیا شما او را کمی بیش از حد هنری پیدا نکردید؟
[ترجمه ترگمان]تو او را کمی به سبک و arty پیدا نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The agency is more concerned with making arty ads than understanding its clients' businesses.
[ترجمه گوگل]این آژانس بیشتر به فکر ایجاد تبلیغات هنری است تا درک مشاغل مشتریان خود
[ترجمه ترگمان]این سازمان بیشتر نگران ایجاد تبلیغات بیشتر از درک کسب و کاره ای مشتریانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arty sneered at the crowd of eager faces around him.
[ترجمه گوگل]آرتی به انبوه چهره های مشتاق اطرافش تمسخر کرد
[ترجمه ترگمان]آرتی با چهره های مشتاق اطراف او به خنده افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She likes to mingle with the arty set.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد با مجموعه هنری اختلاط کند
[ترجمه ترگمان]اون دوست داره با the قاطی بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Arty sat in sombre mood, thinking of death.
[ترجمه گوگل]آرتی با حالتی غمگین نشسته بود و به مرگ فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]آرتی در حال تفکر نشسته بود و به مرگ فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other bands don't: they eschew the arty deliberations of the underground in favour of an all-out assault upon preconceptions and asinine posturing.
[ترجمه گوگل]گروه‌های دیگر این کار را نمی‌کنند: آن‌ها از تاملات هنرمندانه زیرزمینی اجتناب می‌کنند و به نفع حمله همه جانبه به پیش‌داوری‌ها و حالت‌های غیرطبیعی هستند
[ترجمه ترگمان]گروه های دیگر این کار را نمی کنند: آن ها به arty و arty که در زیر زمین قرار گرفته اند، مورد هجوم قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He probably comes across as arty and a bit careless, but it's much worse than that.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً هنری و کمی بی دقت به نظر می رسد، اما خیلی بدتر از این است
[ترجمه ترگمان]احتمالا به اندازه arty و bit از آن طرف می اید، اما خیلی بدتر از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Jake's having a party for all his arty friends.
[ترجمه گوگل]جیک برای همه دوستان هنرمندش مهمانی دارد
[ترجمه ترگمان]جیک یه مهمونی برای همه دوستان arty داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Arty was still asleep, one arm hanging loosely over the side.
[ترجمه گوگل]آرتی هنوز خواب بود، یک دستش آزادانه از پهلو آویزان بود
[ترجمه ترگمان]آرتی هنوز خواب بود، یک دستش شل و شل وول به پهلو آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متظاهر به هنر (صفت)
arty

هنرنما (صفت)
arty

انگلیسی به انگلیسی

• pretentiously artistic
someone who is arty seems to be very interested in painting, sculpture, and other works of art.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : art / artist / artfulness / artlessness
✅️ صفت ( adjective ) : artful / artistic / artless / arty
✅️ قید ( adverb ) : artfully / artistically / artlessly
هنرمندنما،
متظاهر به هنردوستی یا هنرمندی
She's got in with a very arty set
این دختر/زن جزو دسته آدمای خیلی متظاهر به هنردوستی قرار داشت
هنرنمایانه

بپرس