artistry

/ˈɑːrtəstri//ˈɑːtɪstri/

معنی: هنرمندی، استعداد هنری، استعداد هنرپیشگی
معانی دیگر: هنروری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the artistic quality of a product, or the artistic skill of a producer.
مشابه: art, expertise, genius, gift, skill, talent, virtuosity

- The artistry of this film lies in its use of color.
[ترجمه گوگل] هنر این فیلم در استفاده از رنگ است
[ترجمه ترگمان] هنرمندی این فیلم در استفاده از رنگ ها نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The artistry of a painter appears in his paintings rather than his theories about painting.
[ترجمه گوگل] هنر یک نقاش در نقاشی هایش به چشم می خورد تا نظریه هایش در مورد نقاشی
[ترجمه ترگمان] هنرمندی یک نقاش به جای نظریه های خود در مورد نقاشی، در نقاشی هایش ظاهر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the occupation of an artist.
مشابه: composition, design, drawing, painting, production, sculpture

جمله های نمونه

1. mauny's artistry was amazing
هنرمندی مانی اعجاب انگیز بود.

2. He played the piece with effortless artistry.
[ترجمه گوگل]او این قطعه را با هنرمندی بدون زحمت نواخت
[ترجمه ترگمان]او این قطعه را با هنرمندی بدون زحمت بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You have to admire the artistry of her novels.
[ترجمه گوگل]شما باید هنر رمان های او را تحسین کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید هنر novels رو تحسین کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. a confluence of artistry, superb choreography, and stage design.
[ترجمه گوگل]ترکیبی از هنر، رقص عالی و طراحی صحنه
[ترجمه ترگمان]یک تلاقی هنری، طراحی عالی، و طراحی صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They can not account for the artistry of the individual practitioner.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند برای هنرمندی یک تمرین کننده حساب کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند به خاطر هنرمندی فرد شاغل باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His ingenuity and artistry never ceased to intrigue the others.
[ترجمه گوگل]نبوغ و هنرمندی او هرگز از جذابیت دیگران باز نمی ماند
[ترجمه ترگمان]نبوغ و هنرمندی او دیگر با فریب دادن دیگران خاموش گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All serve it with total dedication and complete artistry.
[ترجمه گوگل]همه آن را با فداکاری کامل و هنرمندانه کامل خدمت می کنند
[ترجمه ترگمان]همه اینها با تقدیم کل و هنرمندی کامل به آن خدمت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In past centuries these led to considerable artistry in the devising of labyrinths and mazes.
[ترجمه گوگل]در قرون گذشته اینها منجر به هنر قابل توجهی در ابداع هزارتوها و هزارتوها شد
[ترجمه ترگمان]در قرون گذشته، این عوامل منجر به هنرمندی قابل توجه در زمینه طراحی مارپیچ و مارپیچ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Superior artistry is not sufficient explanation; there was something else.
[ترجمه گوگل]هنر برتر توضیح کافی نیست چیز دیگری بود
[ترجمه ترگمان]هنر برتر توضیح کافی نیست؛ چیز دیگری هم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the other hand, individual artistry is likely to be enhanced by an increased consciousness of craft.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، هنر فردی احتمالاً با افزایش آگاهی از پیشه و صنعت تقویت می شود
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، هنر فردی به احتمال زیاد با افزایش آگاهی از هنر ارتقا می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The band's solos are displays of true artistry.
[ترجمه گوگل]تکنوازی های گروه نمایشی از هنر واقعی است
[ترجمه ترگمان]تک خوانی این گروه از هنرمندی حقیقی نمایش داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Advanced Artistry moisturisers restore moisture and leave your skinfeeling soft and smooth.
[ترجمه گوگل]مرطوب کننده های Advanced Artistry رطوبت را بازیابی می کنند و احساس پوست شما را نرم و صاف می کنند
[ترجمه ترگمان]Artistry پیشرفته رطوبت را دوباره احیا می کنند و skinfeeling نرم و نرم شما را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Michael's example of musical artistry was rooted in the proud tradition of black American music.
[ترجمه گوگل]نمونه هنر موسیقی مایکل ریشه در سنت غرورآفرین موسیقی سیاه پوستان آمریکایی داشت
[ترجمه ترگمان]مثال مایکل از هنر موزیکال، ریشه در سنت غرورآمیز موسیقی سیاه آمریکایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He rendered the landscapes of the Netherlands with great skill and artistry.
[ترجمه گوگل]او مناظر هلند را با مهارت و هنرمندی فراوان به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]او با مهارت و هنرمندی بزرگ مناظر هلند را به نمایش می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هنرمندی (اسم)
skill, artistry

استعداد هنری (اسم)
artistry

استعداد هنرپیشگی (اسم)
artistry

انگلیسی به انگلیسی

• artistic ability
artistry is the great skill with which something is done.

پیشنهاد کاربران

استعداد هنرپیشگی، استعداد هنری، هنرمندی
:skill in a particular artistic activity
the artistry of dance
هنرورزی
هنرنمایی

بپرس