artificial

/ˌɑːrtəˈfɪʃl̩//ˌɑːtɪˈfɪʃl̩/

معنی: مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه
معانی دیگر: ساخته شده توسط انسان، انسان ساخت، دست ساخت، تصنعی، غیرواقعی، ریاکارانه، وانمودین، متظاهرانه، (گیاه شناسی) غیر بومی، نابومی، گیاهی که در شرایط معمولی در محل نمی روید و باید از آن به طور ویژه نگهداری کرد (مثل گیاهان حاره که در جاهای سردسیر در گلخانه نگهداری می شوند)، گلخانه ای، گلدانی، دست پرورد، (زیست شناسی) وابسته به رده بندی ناقص (که به جای چندین ویژگی فقط معدودی ویژگی مثل رنگ و شکل را مبنا قرار می دهد)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: artificially (adv.), artificiality (n.)
(1) تعریف: created by human beings.
مترادف: man-made, synthetic
متضاد: natural
مشابه: manufactured

- Many pilots get a large part of their training under artificial conditions.
[ترجمه گوگل] بسیاری از خلبانان بخش بزرگی از آموزش خود را در شرایط مصنوعی می گذرانند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از خلبانان بخش بزرگی از آموزش خود را تحت شرایط مصنوعی به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Most artificial fibers for carpets are less expensive than natural fibers.
[ترجمه گوگل] بیشتر الیاف مصنوعی برای فرش ارزان تر از الیاف طبیعی هستند
[ترجمه ترگمان] اکثر الیاف مصنوعی برای فرش ارزان تر از الیاف طبیعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: created to imitate something natural.
مترادف: imitation, simulated
متضاد: genuine, natural, real
مشابه: cultured, ersatz, fake, false, man-made, mock, sham, synthetic

- They play on artificial grass.
[ترجمه گوگل] آنها روی چمن مصنوعی بازی می کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها روی چمن مصنوعی بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you ever use an artificial sweetener in your tea?
[ترجمه گوگل] آیا تا به حال از شیرین کننده مصنوعی در چای خود استفاده کرده اید؟
[ترجمه ترگمان] تا حالا از یه sweetener مصنوعی توی tea استفاده کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: not true or sincere; contrived; forced.
مترادف: affected, contrived, forced, unnatural
متضاد: earthy, natural
مشابه: factitious, insincere, mannered, plastic, synthetic

- The air seemed filled with artificial laughter.
[ترجمه مهدی] فضای تصنعی حاکم بود
|
[ترجمه گوگل] هوا پر از خنده های مصنوعی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که هوا از خنده مصنوعی پر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her apology sounded artificial to me.
[ترجمه گوگل] عذرخواهی او برای من مصنوعی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] عذرخواهی او به نظر من مصنوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. artificial coloring
رنگ ساختگی (که به غذاهای کنسروی می زنند)

2. artificial flower
گل مصنوعی

3. artificial limbs
اندام های مصنوعی

4. artificial teeth
دندان مصنوعی (عاریه)

5. artificial selection
(زیست شناسی) گزینش ساختگی،انتخاب مصنوعی

6. the mother-in-law's emotionalism was artificial and at times ludicrous
احساسات نمایی مادر شوهر مصنوعی و گاهی مضحک بود.

7. to implant patients with artificial organs
اندام مصنوعی در بدن بیماران کار گذاشتن

8. his poetry seems labored and artificial
شعر او ثقیل و مصنوعی می نماید.

9. he resuscitated a nearly drowned boy by artificial respiration
پسری را که تقریباخفه شده بود با تنفس مصنوعی از مرگ نجات داد.

10. He was hocus-pocussed into buying an artificial diamond ring.
[ترجمه گوگل]او به خرید یک حلقه الماس مصنوعی مشغول بود
[ترجمه ترگمان]او مشغول خرید یک حلقه الماس مصنوعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He drew a quite artificial distinction between men and women readers.
[ترجمه گوگل]او تمایز کاملاً مصنوعی بین خوانندگان زن و مرد قائل شد
[ترجمه ترگمان]او تمایزی مصنوعی بین مردان و خوانندگان زن ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was given artificial respiration and cardiac massage.
[ترجمه گوگل]به او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه ترگمان]او تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our products contain no artificial preservatives or colourings.
[ترجمه گوگل]محصولات ما فاقد مواد نگهدارنده یا رنگ‌های مصنوعی هستند
[ترجمه ترگمان]محصولات ما حاوی هیچ ماده نگهدارنده و یا colourings مصنوعی نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This brand of tinned food does not contain artificial coloring.
[ترجمه گوگل]این برند غذای کنسرو شده حاوی رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه ترگمان]این نوع از غذاهای کنسروی، حاوی رنگ مصنوعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Contains no artificial colouring or flavouring.
[ترجمه گوگل]فاقد رنگ و طعم دهنده مصنوعی
[ترجمه ترگمان]هیچ رنگ مصنوعی و یا flavouring مصنوعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Artificial sweeteners are used in soft drinks.
[ترجمه گوگل]شیرین کننده های مصنوعی در نوشابه ها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]sweeteners مصنوعی در نوشیدنی های نرم استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Organic food is unadulterated food produced without artificial chemicals or pesticides.
[ترجمه گوگل]غذای ارگانیک، غذای دست نخورده ای است که بدون مواد شیمیایی مصنوعی یا آفت کش ها تولید می شود
[ترجمه ترگمان]غذای ارگانیک، آب بدون unadulterated است که بدون مواد شیمیایی یا آفت کش ها تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Removed from the artificial atmosphere of the fashion show, high-fashion clothes often look cheap and silly.
[ترجمه گوگل]لباس‌های مد روز که از فضای مصنوعی نمایش مد حذف شده‌اند، اغلب ارزان و احمقانه به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]حذف از جو ساختگی نمایش مد، لباس های مد روز اغلب ارزان و احمقانه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصنوعی (صفت)
accrete, artificial, false, sophisticated, dummy, feigned, artful, forged, made-up, factitious, factitive, postiche, nonrepresentational

ساختگی (صفت)
artificial, false, dummy, bogus, make-believe, fictitious, apocryphal, fictional, phony, phoney, made-up, fictive, factitious, factitive

عملی (صفت)
artificial, real, factual, applicatory, applicative, practical, feasible, pragmatic, applied, practicable

ساخته (صفت)
made, artificial, forged, built, constructed, created, manufactured, produced, hypocritical, faked, ready-made, wrought

بدلی (صفت)
artificial, spurious, counterfeit, imitative

عاریه (صفت)
artificial, borrowed, loaned

تخصصی

[صنعت] مصنوعی، دست ساخت
[نساجی] مصنوعی - بشر ساخت
[ریاضیات] فرضی، ابتکاری، مصنوعی، ساختگی
[آب و خاک] مصنوعی

انگلیسی به انگلیسی

• not genuine, simulated
an artificial state or situation is not natural and exists because people have created it.
artificial objects or materials do not occur naturally and are made by people.
an artificial arm or leg is made of metal or plastic and is fitted to someone's body when their own arm or leg has been removed.
if someone's behaviour is artificial, they are pretending to have attitudes and feelings which they do not really have.

پیشنهاد کاربران

ترجمه تمام دوستان درست بود.
برای learner ها مینویسم که دو معنی مهم را یاد بگیرند ، یکی معنی خوب یکی بد.
معنی خوب : ( مصنوعی ) مثل : دو مثال پر کاربرد
Artificial Inteligence AI هوش مصنوعی
Artificial flavoring اسانس مصنوعی که روی بسته بندی خوراکی ها می نویسند با افتخار : ( No Artificial Flavoring ) اسانس مصنوعی ندارد
...
[مشاهده متن کامل]

معنی بد : ( بدلی ) که البته خیلی کم کاربرد دارد ، همان مصنوعی را با دو مثالش حفظ کنید ، جا می افتد.
در ضمن با artifact هم قاطی نکنید.

۱ _ مصنوعی
not natural
۲ _ ناخالص
not sincere
( AI ) مخفف" Artificial intelligence" ( هوش مصنوعی )
artificial یعنی مصنوعی
superficial یعنی سطحی
سطحی
ساختگی
artificial :مصنوعی
مترادف:man made
متضاد:natural ( طبیعی )
The zoo is an artificial home for animals:باغ وحش خانه مصنوعی حیوانات است
مجازی
artificial respiration :تنفس مصنوعی
give sb artificial respiration: به شخصی تنفس مصنوعی دادن
در روابط بین الملل معادل دست پرورده است. . مثلا دولت های دست پرورده artificial states
Artificial persons=اشخاص حقوقی ( در حقوق )
در حقوق: اعتباری
دستکاری شده
غیرطبیعی مصنوعی
تصنعی ، فریبکارانه
مصنوعی، غیر واقعی
مصنوعی
کاذب
غیرواقعی
دست ساز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس