articulately


شمرده، جداجدا

جمله های نمونه

1. He argued articulately for his plan.
[ترجمه گوگل]او به طور واضح برای طرح خود استدلال کرد
[ترجمه ترگمان]او به طور واضح برای نقشه اش استدلال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The experienced web copywriter will speak articulately on the topic and should make proposals for testing that will increase conversion rates.
[ترجمه گوگل]کپی رایتر وب با تجربه به طور واضح در مورد موضوع صحبت می کند و باید پیشنهاداتی را برای آزمایش ارائه دهد که نرخ تبدیل را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]طراح وب تجربه با تجربه به طور واضح در مورد موضوع صحبت می کند و باید پیشنهاداتی برای آزمودن این موضوع ایجاد کند که نرخ های تبدیل را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Explain briefly and articulately your ideas behind each project. In addition be prepared to discuss the reasons for your choice of program.
[ترجمه گوگل]ایده های خود را در پشت هر پروژه به طور مختصر و واضح توضیح دهید علاوه بر این، برای بحث در مورد دلایل انتخاب برنامه خود آماده باشید
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه توضیح دهید و ایده های خود را در پشت هر پروژه به طور واضح توضیح دهید علاوه بر این برای بحث در مورد دلایل انتخاب برنامه خود آماده باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And, in fact, he did make some more strides, he was a brilliant thinker, maybe he put it more articulately than those two younger scientists could have.
[ترجمه گوگل]و در واقع، او گام های بیشتری برداشت، او یک متفکر درخشان بود، شاید او آن را واضح تر از آن دو دانشمند جوان تر بیان کرد
[ترجمه ترگمان]و در واقع او فکر می کرد که این مرد متفکر و متفکر است، و از آن دو دانشمند جوان تر بیشتر از آن دو دانشمند جوان تر این کار را کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Things in this local area are improving, but I am not qualified to comment articulately or accurately on the broader situation.
[ترجمه گوگل]اوضاع در این منطقه محلی در حال بهبود است، اما من صلاحیت اظهار نظر دقیق یا دقیق در مورد وضعیت گسترده تر را ندارم
[ترجمه ترگمان]همه چیز در این منطقه در حال بهبود است، اما من صلاحیت اظهارنظر به طور واضح یا دقیق در وضعیت گسترده تر را ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In Germany, in contrast with France, friendship is much more articulately a mater of feeling.
[ترجمه گوگل]در آلمان، بر خلاف فرانسه، دوستی به طور واضح‌تر یک موضوع احساسی است
[ترجمه ترگمان]در آلمان، در مقایسه با فرانسه، دوستی به طور آشکارا a احساسات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cultivating an appreciation for other art forms will enhance your ability to write articulately about film.
[ترجمه گوگل]پرورش قدردانی از سایر اشکال هنری، توانایی شما را در نوشتن بیانی درباره فیلم افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]بهره برداری از سایر اشکال هنری، توانایی شما برای نوشتن به طور واضح در مورد فیلم را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When the speeches were over a clutch of them introduced themselves very articulately, and continued the debate in impressively fluent English.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سخنرانی ها به پایان رسید، یک دسته از آنها خود را بسیار صریح معرفی کردند، و بحث را به زبان انگلیسی بسیار روان ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سخنرانی هایی به پایان رسید، بسیاری از آن ها به طور واضح خود را معرفی کردند و به بحث و جدل در انگلیسی سلیس ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When I asked a question, he answered it fully and articulately.
[ترجمه گوگل]وقتی سوالی پرسیدم به طور کامل و صریح جواب داد
[ترجمه ترگمان]وقتی سوال پرسیدم، او به طور کامل و شمرده جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Generally, the cause that deaf children cannot speak correctly and articulately is that they are not good at breath-control while speaking.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، علت اینکه کودکان ناشنوا نمی توانند درست و واضح صحبت کنند این است که در کنترل نفس در هنگام صحبت کردن خوب نیستند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، علت اینکه کودکان ناشنوا نمی تواند به درستی صحبت کند و به طور واضح این است که هنگام صحبت کردن در کنترل تنفس خوب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a clearly expressed manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : articulate
اسم ( noun ) : articulation
صفت ( adjective ) : articulate / articulated / articulatory
قید ( adverb ) : articulately

بپرس