صفت ( adjective )
مشتقات: arrogantly (adv.)
مشتقات: arrogantly (adv.)
• (1) تعریف: having an attitude of inflated self-importance; haughty.
• مترادف: egotistic, haughty, self-important
• متضاد: humble, meek, modest
• مشابه: cavalier, conceited, domineering, lofty, overbearing, overconfident, overweening, pompous, pretentious, proud, self-assured, stuck-up, supercilious, uppity, vain
• مترادف: egotistic, haughty, self-important
• متضاد: humble, meek, modest
• مشابه: cavalier, conceited, domineering, lofty, overbearing, overconfident, overweening, pompous, pretentious, proud, self-assured, stuck-up, supercilious, uppity, vain
- These wealthy and arrogant foreigners had lived in the country for years without attempting to learn a word of the native language.
[ترجمه گوگل] این خارجی های متمول و متکبر سال ها در کشور زندگی می کردند بدون اینکه حتی یک کلمه از زبان مادری یاد بگیرند
[ترجمه ترگمان] این افراد ثروتمند و گستاخ سال ها بدون تلاش برای یادگیری یک کلمه از زبان مادری، در این کشور زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این افراد ثروتمند و گستاخ سال ها بدون تلاش برای یادگیری یک کلمه از زبان مادری، در این کشور زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to such an attitude.
• مترادف: imperious, overbearing, presumptuous, supercilious
• متضاد: modest
• مشابه: cavalier, contemptuous, disdainful, domineering, high-handed, insolent, lordly, pompous, scornful, superior
• مترادف: imperious, overbearing, presumptuous, supercilious
• متضاد: modest
• مشابه: cavalier, contemptuous, disdainful, domineering, high-handed, insolent, lordly, pompous, scornful, superior
- The spoiled young prince was noted for his arrogant behavior.
[ترجمه .....] شاهزاده جوان لوس به دلیل رفتار متکبرانه خود مورد توجه قرار گرفت|
[ترجمه گوگل] شاهزاده جوان لوس به خاطر رفتار متکبرانه اش مورد توجه قرار گرفت[ترجمه ترگمان] این شهریار جوان فاسد به خاطر رفتار arrogant معروف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید