arrested

/əˈrest//əˈrest/

توقیف، توقیف کردن، بازداشتن، جلوگیری کردن

جمله های نمونه

1. they arrested a few of the locals
آنها چند نفر از اهل محل را بازداشت کردند.

2. they arrested people for political dissidence
آنان اشخاص را به واسطه مخالفت سیاسی توقیف می کردند.

3. he was arrested for being drunk and molesting a woman
او را به خاطر مستی و دست یازی به یک زن توقیف کردند.

4. he was arrested for disturbing the peace
به خاطر بر هم زدن نظم عمومی بازداشت شد.

5. he was arrested for having battered his wife
به خاطر مضروب کردن زنش توقیف شد.

6. he was arrested for having disobeyed his superior officer's orders
به خاطر سرپیچی از دستورات افسر مافوق خود بازداشت شد.

7. he was arrested for selling music tapes on the black market
به خاطر فروش نوار موسیقی در بازار سیاه دستگیر شد.

8. he was arrested on charges of flashing
او به جرم عورت نمایی بازداشت شد.

9. he was arrested on charges of procuring
به جرم جاکشی بازداشت شد.

10. her beauty arrested everyone's attention
زیبایی او توجه همه را جلب کرد.

11. she was arrested for importuning a man in the park
به خاطر سعی در جلب توجه مردی در پارک دستگیر شد.

12. she was arrested on a charge of conspiracy to commit murder
به اتهام تبانی در ارتکاب قتل بازداشت شد.

13. the police arrested him and loosed him with a warning
پلیس او را گرفت و با اخطار آزادش کرد.

14. he had been arrested in france on the requisition of the italian government
طبق درخواست استرداد واصله از دولت ایتالیا در فرانسه بازداشت شده بود.

15. the airport police arrested him with the loot
پلیس فرودگاه او را با پول های مسروقه باز داشت کرد.

16. the suspects were arrested
متهمان باز داشت شدند.

17. the thief was arrested by the police
دزد توسط پلیس بازداشت شد.

18. before he could be arrested he slid out of the country
پیش از آنکه بازداشت بشود از کشور جیم شد.

19. he was chased and arrested by the police
پلیس او را تعقیب و توقیف کرد.

20. scores of people were arrested
افراد زیادی بازداشت شدند.

21. the boarders were all arrested
دشمنانی که وارد کشتی شده بودند جملگی دستگیر شدند.

22. too many strikes have arrested their economic development
اعتصابات زیاد پیشرفت اقتصادی آنان را متوقف کرده است.

23. five of the demonstrators were arrested
پنج نفر از تظاهرکنندگان بازداشت شدند.

24. the police arrived double-quick and arrested him
پلیس زود سررسید و او را بازداشت کرد.

25. the police searched the two arrested men
پلیس آن دو مرد بازداشت شده را بازرسی بدنی کرد.

26. those who trespass will be arrested
کسانی که بدون مجوز وارد شوند بازداشت خواهند شد.

27. two of the diners were arrested
دو نفر از کسانی که برای خوردن شام رفته بودند بازداشت شدند.

28. two of the missionaries were arrested
دو تا از مبلغین مذهبی را بازداشت کردند.

29. two of the subversives were arrested
دو نفر از فرو پاشگران توقیف شدند.

30. the judge ordered him to be arrested
قاضی حکم بازداشت او را صادر کرد.

31. the police busted the brothel and arrested nine people
پلیس به فاحشه خانه ریخت و نه نفر را توقیف کرد.

32. you were lucky not to get arrested
شانس آوردی که بازداشت نشدی.

33. those who were trafficking in stolen goods were arrested
آنهایی که کالاهای مسروقه را خرید و فروش می کردند بازداشت شدند.

34. the police enticed him into the house and then arrested him
پلیس او را اغوا کرد و به داخل خانه کشید و سپس بازداشتش کرد.

35. the charlatan who had presented himself as a physician was arrested
حقه بازی که خود را به عنوان پزشک جا زده بود دستگیر شد.

36. those drunken sailors who had gone on a rampage were arrested
ملوانان مست که دست به ترکتازی زده بودند بازداشت شدند.

37. on the basis of the incriminating evidence found in his room, he was arrested last night
بر مبنای مدارک دال بر گناهکاری او که در اطاقش پیدا شد،دیشب او را بازداشت کردند.

انگلیسی به انگلیسی

• delayed, halted, inhibited; detained, imprisoned

پیشنهاد کاربران

متوقف شده
Adjective :
بازداشت شده
دستگیر شده
توقیف شده
held back
restricted
limited
Blocked
محدود
محدود شده
عقب افتاده - پیشرفت نکرده
بسته
Arrested development
Arrested behaviour
Arrested attitude/mind

...
[مشاهده متن کامل]

I just think your behaviour is arrested.
I've never been arrested in my whole life !
Lol
Star Trek TOS

دستگیر کردن

بپرس