arrangement

/əˈreɪndʒmənt//əˈreɪndʒmənt/

معنی: قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، ارایش، تمهید، طبقه بندی
معانی دیگر: سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، (جمع) ترتیبات، (موسیقی) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازهایی که با اصلی ها فرق دارند، (موسیقی) اقتباس، دگرسان سازی، پرداخت، قطعه ی موسیقی دگرسان شده، تهیه مقدمات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of putting things in order.
مترادف: arraying, disposal, grouping, ordering, organization, systematization
مشابه: assortment, classification, collation, disposition, grading, layout, selection

- The arrangement of the library books took days.
[ترجمه علی] چیدمان و جایگذاری کتاب های کتابخانه روزها زمان برد
|
[ترجمه هلیا] چیدمان کتاب های کتابخانه روزها طول کشید.
|
[ترجمه افشین میر] تنظیم کردن. نظم دادن، بیشتر برای تنظیم آهنگ و ویرایش ادبی بکار میرود
|
[ترجمه گوگل] چیدمان کتاب های کتابخانه روزها طول کشید
[ترجمه ترگمان] تنظیم کتاب های کتابخانه چند روز طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the group of things that have been put in order.
مترادف: array, classification, group
مشابه: layout, order, position, selection, series, set

- The flower arrangements were beautiful.
[ترجمه NANA] آرایش کردن گل قشنگ بود
|
[ترجمه fereshte] گل آرایی زیبایی بود.
|
[ترجمه گوگل] گل آرایی زیبا بود
[ترجمه ترگمان] آرایش گل زیبا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (usu. pl.) preparations or plans.
مترادف: groundwork, plans, preparations, provisions
مشابه: design, measures, preliminaries, reservations, scheme

- Her mother is making all the arrangements for her wedding.
[ترجمه گوگل] مادرش تمام مقدمات عروسی او را انجام می دهد
[ترجمه ترگمان] مادرش همه مقدمات عروسی را فراهم ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: accord; agreement.
مترادف: accord, agreement, compact
مشابه: contract, covenant, deal, pact, settlement, terms, treaty

- We have an arrangement to meet in the hotel lobby.
[ترجمه گوگل] قرار گذاشتیم در لابی هتل همدیگر را ببینیم
[ترجمه ترگمان] ما قراردادی برای ملاقات در لابی هتل داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What you did was not part of our original arrangement.
[ترجمه فاطمه] کاری که انجام دادی طبق توافق اصلی ما نبود
|
[ترجمه گوگل] کاری که شما انجام دادید بخشی از ترتیب اولیه ما نبود
[ترجمه ترگمان] کاری که کردی بخشی از قرارمون نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: the adaptation of a piece of music for a particular style of performance.
مترادف: adaptation, orchestration
مشابه: composition, instrumentation, score

- The band played new arrangements of old popular songs.
[ترجمه گوگل] گروه تنظیم های جدیدی از آهنگ های محبوب قدیمی را اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] گروه آهنگ های جدید آهنگ های قدیمی را می نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an arrangement that works
ترتیبی که عملی است

2. flower arrangement
گل آرایی،پهلوی هم چینی گل ها

3. a basic arrangement
ترتیب اساسی

4. a room arrangement that suits one person may not suit another
اتاق آرایی مورد علاقه ی یک فرد ممکن است دلخواه فرد دیگری نباشد.

5. by prior arrangement
با قرار (توافق) قبلی

6. the seating arrangement
ترتیب نشستن،ترتیب صندلی ها

7. i made an arrangement to rent the property
توافق کردم که ملک را اجاره کنم.

8. a mozart symphony in an arrangement for piano duet
سمفونی موتسارت دگرسان شده برای دو پیانو

9. To follow the arrangement of fate is human; the master of his own fate is strong; not strong-minded is blindly, think thrice before acting is the wise man.
[ترجمه گوگل]پیروی از ترتیب سرنوشت انسان است ارباب سرنوشت خود قوی است نه قوی فکر کورکورانه است، سه بار فکر کنید قبل از عمل کردن مرد عاقل است
[ترجمه ترگمان]برای دنبال کردن نظم تقدیر انسان است؛ استاد سرنوشت خودش قوی است؛ نه ذهن قوی، نه اراده قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The arrangement of the furniture formed a pleasing ensemble.
[ترجمه گوگل]چیدمان مبلمان مجموعه ای دلپذیر را تشکیل می داد
[ترجمه ترگمان]با این همه، نظم و ترتیب اسباب و اثاث اسباب و اثاث مطبوع و مطبوع به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They made an arrangement to meet at 3 in a cafe.
[ترجمه گوگل]آنها قرار گذاشتند تا ساعت 3 در یک کافه با هم ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قرار ملاقاتی در ساعت ۳ در کافه ای گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The committee is reviewing the current arrangement/situation.
[ترجمه گوگل]کمیته در حال بررسی ترتیب/وضعیت فعلی است
[ترجمه ترگمان]این کمیته در حال بررسی وضعیت \/ وضعیت کنونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can I leave the arrangement of the tables to you?
[ترجمه علی] آیا می توانم چیدن میز ها را به شما واگذار کنم
|
[ترجمه حنانه] آیامیتوانم نظم جدول هارا به شما بسپارم؟
|
[ترجمه هلیا] آیا می توانم چیدمان میزها را به شما بسپارم؟
|
[ترجمه گوگل]می توانم چیدمان میزها را به شما بسپارم؟
[ترجمه ترگمان]می تونم ترتیب میزها رو بدم به تو؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They cleaned up on their recent business arrangement.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد ترتیبات تجاری اخیر خود را تمیز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها آرایش تجاری اخیر خود را تمیز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm sure we can come to some workable arrangement.
[ترجمه علی] من مطمئنم که ما می توانیم به یک توافق قابل اجرا برسیم
|
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که می توانیم به یک ترتیب کارآمد برسیم
[ترجمه ترگمان]مطمئنم که می تونیم به یه توافق کاری برسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. That arrangement differs from the one I had in mind.
[ترجمه گوگل]این ترتیب با ترتیبی که من در ذهن داشتم متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اون قرارداد با اونی که تو ذهنم بود فرق داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Even this arrangement did not keep wages abreast of the rising living cost.
[ترجمه گوگل]حتی این ترتیب دستمزدها را با افزایش هزینه های زندگی هماهنگ نکرد
[ترجمه ترگمان]حتی این نظم و ترتیب، دستمزدها را در برابر افزایش بهای زنده نگه نمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The chairs were placed in a semi-circular arrangement.
[ترجمه گوگل]صندلی ها به صورت نیم دایره ای قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]صندلی ها به صورت نیم دایره گذاشته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The company has a special arrangement with the bank.
[ترجمه علی] شرکت توافق ویژه ای با بانک دارد
|
[ترجمه گوگل]این شرکت با بانک هماهنگی خاصی دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت آرایش ویژه ای با بانک دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He professed to be content with the arrangement.
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که به ترتیب راضی است
[ترجمه ترگمان]او اعتراف کرد که از این مقدمات راضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قرار (اسم)
equanimity, accord, agreement, arrangement, decision, concord, dictum, stipulation, fixity

تنظیم (اسم)
adjustment, arrangement, regulation, alignment, alinement, set-out

تصفیه (اسم)
purgation, administration, settlement, arrangement, purification, filtration, refinement, cleaning, catharsis, clean-up

ترتیب (اسم)
order, arrangement, run, sequence, discipline, system, setup, ordonnance, rank, ordering, serialization, regularity, scheme, assortment, configuration, layout, management, collocation

نظم (اسم)
order, arrangement, discipline, system, array, rank, regularity, verse, poetry, poem, rhyme, collocation, meter, rime

مقدمات (اسم)
preliminary, arrangement, preparations, rudiment

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

تمهید (اسم)
arrangement, intrigue, preparation, scheming, scheme, contrivance, prolusion

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

تخصصی

[شیمی] آرایش، ترکیب
[سینما] نظم و ترتیب - آرایش، ترتیب - مجموعه
[کامپیوتر] تربیت .
[برق و الکترونیک] ترتیب، آرایش ساختاری
[بهداشت] آراستار - آرایش
[صنعت] چیدمان، نظم، نحوه قرار گرفتن، ترتیب
[حقوق] حل و فصل، تصفیه دیون، ترتیب، قرار و مدار
[ریاضیات] آرایش، ترتیب، جایگشت، مجموعه ی مرتب، نظم و ترتیب، نظم
[آمار] ترتیب

انگلیسی به انگلیسی

• organization; order
arrangements are plans and preparations which you make so that something will happen or be possible.
an arrangement of things, for example flowers or furniture, is a group of them displayed in a particular way.

پیشنهاد کاربران

حل و فصل یک اختلاف یا ادعا ( معنای قدیمی )
برنامه ریزی؛ آمادگی
چیدمان نظم یافته
ترتیب کار
Their arrangement was based on an express long - term contract
ترتیب
مثال: She made arrangements for her trip months in advance.
او برای سفرش ترتیباتی را ماه ها قبل از آن گرفت.
arrangement = آرایش ، چینِش
the meaning of word arrangement is used to know the concept of future tenses
1 Will >> when we haven't arranged for s. t to talk about future events we haven't arranged
2 Present Continuous >> to talk about future events we have arranged
...
[مشاهده متن کامل]

3 Going to >> when we intend to do s. t without arrangement

arrangement: چیدن
هماهنگی
در حقوق
مترا دف contract
به معنی قرارداد است
در حقوق:
arrangement=agreement
قطعیت
make arrangements for something
ترتیب کاری را دادن، مقدمات کاری را فراهم کردن.
انتظامات
مناسبات
arrangement
آرایشمندی ، آراستمان
تسویه دیون صحیح است یا تصفیه دیون؟
طرح ریزی، نقشه ریزی
سازماندهی ( در فرایند تامین مالی ) - تصفیه دیون ( در حسابداری ) - قرارداد ( در حقوق ) - توافقات ( در بازرگانی )
تشریفات می شه ؟
چیدمان ( در مبحث زمین شناسی )
قرارداد
برنامه چینی ( مثلا: تفریح و . . . )
قرار ( برای آینده )
جورسازی ( شرایط و مقدمات یه برنامه )
سور و سات چینی
آماده سازی ( preparation )
arrangement ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: آرایش 2
تعریف: نحوۀ قرار گرفتن مجموعه‏ای از عناصر زبانی برحسب موقعیت و توزیع آنها
ساز و کار
Make arrangement = قرار گذاشتن، اجرا کردن
I wanna make arrangement to meet you
definite plans for the future
قرار
اصلی
principal arrangement
قرارداد اصلی
Definite plane for future
با توجه به ورد لیست کالج ماهان . امریکن انگلیش ۲
توافق که از قبل تعیین شده
توافقی که از قبل کرده باشند!
اقدامات
نظم، ترتیب، چیدمان

برنامه ریزی
وقت و زمان ملاقات
آرایه
توافق
سفارش دادن
توافق کردن
order
توافقنامه
Noun something that you have planned to do with someone
تعریف کامل arrangement
پیش مقدمه
زمینه چینی ، مقدمه چینی
ترتیبات
financial and budgetary arrangements ترتیبات مالی و بودجه ای
نحوه ی قرارگیری
چینش، چیدمان، آرایش، ترتیب، تنظیم
در حقوق بین الملل، به سندی اطلاق میشود که معمولا متضمن مقررات مربوط به چگونگی اجرای یک موافقتنامه بین المللی یا برقراری یک نظام موقتی است.
معادل آن در فارسی "توافقنامه" است. با واژه agreement به معنای موافقتنامه، اشتباه گرفته نشود.
چینش
برنامه ریزی برای اینده
ترتیب، تنظیم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٩)

بپرس