aroused

/əˈraʊz//əˈraʊz/

(verb transitive) بیدار کردن، برانگیختن، تحریک کردن

جمله های نمونه

1. her beauty aroused her sisters' envy
زیبایی او رشک خواهرانش را برانگیخت.

2. his behavior aroused my curiosity
رفتار او کنجکاوی مرا برانگیخت.

3. his diatribes aroused the king's wrath
نکوهش های شدید او خشم پادشاه را برانگیخت.

4. his injustice aroused the people's indignation
ظلم او خشم مردم را برانگیخت.

5. his words aroused high displeasure
حرف های او موجب رنجش شدید شد.

6. the play aroused his enthusiasm
نمایش او را سرشوق آورد.

7. to become aroused
شهوتی یا تحریک شدن

8. her bare legs aroused the old man
ران های برهنه ی او پیرمرد را تحریک کرد.

9. her strange behavior aroused our suspicions
رفتار عجیب او موجب بدگمانی ما شد.

10. those women's beauty aroused his lustful nature
زیبایی آن زنان خوی شهوتران او را برانگیخت.

11. the old woman's bereavement aroused everyone's compassion
داغداری پیرزن ترحم همه را برانگیخت.

12. the sound of sirens aroused us from sleep
صدای آژیر ما را از خواب پراند.

13. The sight of the hopeless little boy aroused her maternal instincts.
[ترجمه گوگل]دیدن پسر کوچک ناامید غرایز مادرانه او را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]دیدن این پسر بیچاره، غریزه مادری او را تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She aroused the children from their nap.
[ترجمه گوگل]بچه ها را از چرتشان بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]بچه ها را از خواب بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The debate aroused strong feelings on both sides.
[ترجمه گوگل]این مناظره احساسات شدیدی را در هر دو طرف برانگیخت
[ترجمه ترگمان]این بحث احساسات قوی را در هر دو طرف برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Sophie's curiosity was aroused by the mysterious phone call.
[ترجمه گوگل]کنجکاوی سوفی با تماس تلفنی مرموز برانگیخته شد
[ترجمه ترگمان]کنجکاوی سوفی با تماس تلفنی اسرارآمیز برانگیخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A great deal of anger was aroused by Campbell's decision.
[ترجمه گوگل]با تصمیم کمپبل خشم زیادی برانگیخته شد
[ترجمه ترگمان]تصمیم کمپبل به شدت عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The new working hours aroused a lot of ill feeling at the factory.
[ترجمه گوگل]ساعات کار جدید باعث ایجاد حس بد زیادی در کارخانه شد
[ترجمه ترگمان]ساعات کار جدید احساس بدی در کارخانه به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• excited, stirred into action; sexually stimulated; awakened, roused from sleep

پیشنهاد کاربران

بیدار، برانگیخته
برانگیخته ( در کاربرد صفتیش )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : arouse
✅️ اسم ( noun ) : arousal
✅️ صفت ( adjective ) : aroused
✅️ قید ( adverb ) : _
خوشحال شدن، به شوق آمدن، happy

بپرس