arouse

/əˈraʊz//əˈraʊz/

معنی: بر انگیختن، تحریک کردن، بیدار کردن
معانی دیگر: از خواب پراندن، انگیختن، تحریک کردن یا شدن، شوراندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: arouses, arousing, aroused
(1) تعریف: to awaken (a person or animal) from sleep.
مترادف: awaken, call, rouse, wake up, waken
متضاد: lull
مشابه: awake, raise, shake, stir

- The phone call from the hospital aroused them in the middle of the night.
[ترجمه گوگل] تماس تلفنی بیمارستان در نیمه های شب آنها را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان] تلفن بیمارستان در نیمه های شب آن ها را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sound of footsteps on the stairs aroused the dog.
[ترجمه گوگل] صدای پا روی پله ها سگ را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان] صدای پا در پلکان سگ را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to excite or activate; stir up.
مترادف: activate, actuate, enkindle, excite, hype up, incite, prod, rouse, stir up, waken, whip up
متضاد: allay, calm, pacify, quiet
مشابه: bestir, challenge, fan, goad, heat, impel, inflame, inspire, instigate, kindle, move, pique, provoke, raise, spur, stimulate, wake, warm

- The passionate speech aroused the troops.
[ترجمه گوگل] سخنرانی پرشور نیروها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی پر شور سربازان را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government's harsh response aroused the people's anger.
[ترجمه گوگل] واکنش تند دولت خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] واکنش شدید دولت خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nightime comings and goings of the neighbor aroused suspicion.
[ترجمه گوگل] شب رفت و آمدهای همسایه شک را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] رفت و آمد همسایه ها باعث سوظن همسایه ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: arousal (n.)
(1) تعریف: to awaken.
مترادف: awaken, rouse, wake up, waken
مشابه: stir

- I aroused early that morning.
[ترجمه گوگل] آن روز صبح زود بیدار شدم
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح زود بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stir oneself to action.
مترادف: bestir oneself, rouse, stir
مشابه: enkindle, inflame, liven up, move

جمله های نمونه

1. to arouse pity
برانگیختن (حس) ترحم

2. to arouse the ire (of)
خشمگین کردن

3. We must arouse them to fight with enemies.
[ترجمه گوگل]ما باید آنها را برای جنگ با دشمنان بیدار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مجبورشون کنیم که با دشمنان بجنگند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We must arouse them to fight for their own emancipation.
[ترجمه گوگل]ما باید آنها را برای مبارزه برای رهایی خود بیدار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مجبورشون کنیم که برای آزادی خودشون بجنگند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is nothing like a long walk to arouse the appetite.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند یک پیاده روی طولانی نمی تواند اشتها را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]چیزی شبیه راه طولانی برای بیدار کردن اشتها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parked vehicles that arouse suspicion should be reported to the police.
[ترجمه گوگل]خودروهای پارک شده که مشکوک هستند باید به پلیس گزارش شوند
[ترجمه ترگمان]خودروهای Parked که سو ظن را بر می انگیزند، باید به پلیس گزارش شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At dawn the farmers began to arouse.
[ترجمه گوگل]در سحر، کشاورزان شروع به بیدار شدن کردند
[ترجمه ترگمان]هنگام طلوع آفتاب، کشاورزان بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A pat humorous tale may sometimes arouse a big laugh.
[ترجمه گوگل]یک داستان طنز آمیز گاهی اوقات ممکن است خنده بزرگی را برانگیزد
[ترجمه ترگمان]یک داستان خنده دار و مضحک ممکن است باعث خنده بزرگ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The mere fact of your being there will arouse their suspicions.
[ترجمه گوگل]صرف حضور شما در آنجا شک آنها را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که شما در آنجا سوظن خود را بروز خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their persecution only serves to arouse the opposition of the people.
[ترجمه گوگل]آزار و اذیت آنها فقط برای برانگیختن مخالفت مردم است
[ترجمه ترگمان]آزار و اذیت آن ها تنها باعث تحریک مخالفت مردم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Which situations tend to arouse these emotions in you?
[ترجمه گوگل]کدام موقعیت ها تمایل دارند این احساسات را در شما برانگیزند؟
[ترجمه ترگمان]کدام موقعیت ها باعث تحریک این احساسات در شما می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To place something else at the center may arouse fears that superstition and non-scientific ideas will attack an undefended citadel of science.
[ترجمه گوگل]قرار دادن چیز دیگری در مرکز ممکن است این ترس را برانگیزد که خرافات و ایده‌های غیرعلمی به ارگ ​​بی دفاع علم حمله کنند
[ترجمه ترگمان]برای اینکه چیز دیگری در مرکز وجود داشته باشد ممکن است ترس از خرافات و ایده های غیر علمی را به دژ بی دفاع دانش معطوف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are fascinating and frightening; they arouse anger and they are defiant.
[ترجمه گوگل]آنها جذاب و ترسناک هستند خشم را بر می انگیزند و سرکشی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها جذاب و ترسناک هستند؛ آن ها خشم را تحریک می کنند و آن ها مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So why do their activities arouse deep suspicion among tax authorities and police forces?
[ترجمه گوگل]پس چرا فعالیت آنها باعث ایجاد سوء ظن عمیق در بین مقامات مالیاتی و نیروهای پلیس می شود؟
[ترجمه ترگمان]پس چرا فعالیت های آن ها باعث بدگمانی عمیق مقامات مالیاتی و نیروهای پلیس می شوند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This, though, does arouse pity for Blanche as she does want to escape, by marrying Mitch.
[ترجمه گوگل]با این حال، این باعث ترحم بلانچ می شود زیرا او می خواهد با ازدواج با میچ فرار کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، با ازدواج با میچ حال و هوای خود را نسبت به بل انش احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

بیدار کردن (فعل)
arouse, raise, awaken, waken, awake

انگلیسی به انگلیسی

• excite, stimulate; prod, urge
if something arouses a feeling or reaction in you, it causes you to have this feeling or reaction.
if something arouses people, it makes them angry.
if something arouses you from sleep, it wakes you up; a literary use.

پیشنهاد کاربران

بیدار کردن
بر انگیختن
Arouse public:اغتشاش عمومی
arouse: بیدار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : arouse
✅️ اسم ( noun ) : arousal
✅️ صفت ( adjective ) : aroused
✅️ قید ( adverb ) : _
به خودش آمد
He arousing himself
معنی تحریک جنسی هم میده ، یعنی شهوتی شدن
برانگیختن
Why do you want to arouse my jealousy even though you know I love you and I am sensitive to your love
؟چرا می خواهید حسادت مرا برانگیزانید حتی اگر می دانید من شما را دوست دارم و نسبت به عشق شما حساس هستم؟
بیدار کردن
تحریک کردن، برانگیختن، بیدار کردن
مثلا:
arouse sb's suspicion یعنی شک کسی را برانگیختن
بوجود اوردن

بپرس