فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: arouses, arousing, aroused
حالات: arouses, arousing, aroused
• (1) تعریف: to awaken (a person or animal) from sleep.
• مترادف: awaken, call, rouse, wake up, waken
• متضاد: lull
• مشابه: awake, raise, shake, stir
• مترادف: awaken, call, rouse, wake up, waken
• متضاد: lull
• مشابه: awake, raise, shake, stir
- The phone call from the hospital aroused them in the middle of the night.
[ترجمه گوگل] تماس تلفنی بیمارستان در نیمه های شب آنها را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان] تلفن بیمارستان در نیمه های شب آن ها را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلفن بیمارستان در نیمه های شب آن ها را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sound of footsteps on the stairs aroused the dog.
[ترجمه گوگل] صدای پا روی پله ها سگ را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان] صدای پا در پلکان سگ را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدای پا در پلکان سگ را بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to excite or activate; stir up.
• مترادف: activate, actuate, enkindle, excite, hype up, incite, prod, rouse, stir up, waken, whip up
• متضاد: allay, calm, pacify, quiet
• مشابه: bestir, challenge, fan, goad, heat, impel, inflame, inspire, instigate, kindle, move, pique, provoke, raise, spur, stimulate, wake, warm
• مترادف: activate, actuate, enkindle, excite, hype up, incite, prod, rouse, stir up, waken, whip up
• متضاد: allay, calm, pacify, quiet
• مشابه: bestir, challenge, fan, goad, heat, impel, inflame, inspire, instigate, kindle, move, pique, provoke, raise, spur, stimulate, wake, warm
- The passionate speech aroused the troops.
[ترجمه گوگل] سخنرانی پرشور نیروها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی پر شور سربازان را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی پر شور سربازان را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government's harsh response aroused the people's anger.
[ترجمه گوگل] واکنش تند دولت خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] واکنش شدید دولت خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] واکنش شدید دولت خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The nightime comings and goings of the neighbor aroused suspicion.
[ترجمه گوگل] شب رفت و آمدهای همسایه شک را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] رفت و آمد همسایه ها باعث سوظن همسایه ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفت و آمد همسایه ها باعث سوظن همسایه ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: arousal (n.)
مشتقات: arousal (n.)
• (1) تعریف: to awaken.
• مترادف: awaken, rouse, wake up, waken
• مشابه: stir
• مترادف: awaken, rouse, wake up, waken
• مشابه: stir
- I aroused early that morning.
[ترجمه گوگل] آن روز صبح زود بیدار شدم
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح زود بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن روز صبح زود بیدار شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to stir oneself to action.
• مترادف: bestir oneself, rouse, stir
• مشابه: enkindle, inflame, liven up, move
• مترادف: bestir oneself, rouse, stir
• مشابه: enkindle, inflame, liven up, move