1. an army camp
پادگان نیروی زمینی
2. field army
ارتش رزمی (یا صحرایی)
3. napoleon's army advanced toward moscow
قشون ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.
4. napoleon's army destroyed the austrians
ارتش ناپلئون اتریشی ها را سخت درهم کوبید.
5. our army takes soft boys and turns them into tough soldiers
ارتش ما جوانان کم استقامت را می گیرد و تبدیل به سربازان پرطاقت می کند.
6. our army took another swath of the enemy's territory
ارتش ما یک نواره دیگر از سرزمین دشمن را گرفت.
7. the army brass
امرای ارتش
8. the army called him
ارتش او را (به خدمت) فراخواند (احضار کرد).
9. the army had become slow, muscle-bound, and backward-looking
ارتش کند و بی نرمش و گذشته نگر شده بود.
10. the army is junking some of its old tanks
ارتش دارد برخی از تانک های کهنه ی خود را اوراق می کند.
11. the army is not recruiting at present
در حال حاضر ارتش سربازگیری نمی کند.
12. the army of the east
سپاه شرق
13. the army of the unemployed
گروه عظیم بیکاران
14. the army retrogrades from the front
قشون از جبهه عقب نشینی می کنند.
15. the army shapes boys into men
ارتش از پسرها مرد می سازد.
16. their army was ten thousand strong
ارتش آنان ده هزار نفره بود.
17. a citizen army
قشون مرکب از غیرنظامیان
18. a strong army
ارتش نیرومند
19. a top-heavy army that has two thousand soldiers and two hundred senior officers
یک ارتش بالا سنگین که دو هزار سرباز و دویست افسر ارشد دارد
20. a victorious army
یک سپاه پیروزمند
21. a volunteer army
یک قشون داوطلب
22. a well-officered army
ارتشی که دارای کادر افسری خوبی است.
23. an invincible army
قشون شکست ناپذیر
24. genghis khan's army thundered across the near east
قشون چنگیزخان مثل رعد سرتاسر خاور نزدیک را پیمود.
25. germany's mighty army smashed through poland
ارتش نیرومند آلمان لهستان را درهم کوبید.
26. our powerful army
ارتش نیرومند ما
27. our proud army
ارتش پر افتخار ما
28. the british army
نیروی زمینی انگلستان
29. the chinese army had a numerical superiority
قشون چین از نظر تعداد نفرات برتری داشت.
30. the chinese army was superior in quantity and the japanese army was superior in quality
ارتش چین از نظر کمیت تفوق داشت و ارتش ژاپن از نظر کیفیت.
31. the continental army
ارتش استقلال طلبان امریکا
32. the imperial army
ارتش امپراتوری
33. the red army
ارتش سرخ
34. the regular army and the irregular forces
ارتش منظم و سپاهیان غیر منظم
35. a conscript army
ارتش متشکل از سربازان وظیفه (در مقابل ارتش متشکل از سربازان داوطلب و حرفه ای: volunteer army)
36. join the army
به خدمت نظام در آمدن،سرباز شدن
37. desertion from the army is severely punishable
فرار از ارتش مجازات شدید دارد.
38. he controls the army
او ارتش را در اختیار دارد.
39. he organized the army into a modern fighting machine
او ارتش را به صورت یک ماشین جنگی امروزی سازماندهی کرد.
40. in russia, napoleon's army met with complete disaster
در روسیه قشون ناپلئون با ناکامی محض مواجه شد.
41. to prepare the army for war
ارتش را برای جنگ مهیا کردن
42. to provision an army
آذوقه رساندن به قشون
43. to put an army to flight
لشگری را فرار دادن
44. to raise an army
قشون گرد آوردن
45. to supply the army with food
خوراک به قشون رساندن
46. close liaison between the army and the police
ارتباط نزدیک میان ارتش و شهربانی
47. his separation from the army
انفصال او از خدمت ارتش
48. insignia of the iranian army
آرم های ارتش ایران
49. one wing of the army rested on the hills
یک جناح قشون در تپه ها قرار داشت.
50. the entrance of the army into the city
ورود قشون به شهر
51. the organization of the army took ten years
سازماندهی ارتش ده سال طول کشید.
52. to serve in the army
در ارتش خدمت کردن
53. he was conscripted into the army
او را به خدمت نظام بردند.
54. he was drafted into the army
او را به خدمت نظام بردند.
55. he was separated from the army with the rank of captain
با درجه ی سروانی از ارتش منفصل شد.
56. his rapid advancement as an army officer
ترقی سریع او به عنوان یک افسر ارتش
57. nadder shah crushed the indian army
نادرشاه قشون هندیان را در هم کوبید.
58. the paper strength of an army
قدرت ارتش طبق اسناد و ارقام (نه در عمل)
59. the remnants of a defeated army
بازماندگان قشون شکست خورده
60. the repulsion of the spanish army
پس رانی قشون اسپانیا
61. to make a request through army channels
از طریق سلسله مراتب نظامی درخواستی را ارائه دادن
62. we need a strong modern army
ما به یک ارتش نیرومند نوین نیاز داریم.
63. fresh fruit was a rarity in army messes
در ناهارخانه های ارتشی میوه ی تازه نادر بود.
64. they entrusted the leading of the army to him
سرکردگی قشون را به عهده ی او گذاشتند.
65. he decided on a career in the army
او خدمت در ارتش را برگزید.
66. stallin's purge of the officers debilitated the army
پاکسازی افسران توسط استالین ارتش را تضعیف کرد.
67. the rebellion was stamped on by the army
ارتش شورش را سرکوب کرد.
68. he redeemed his promise to stand by the army
او به قول خود در حمایت از ارتش وفا کرد.
69. the new president won the support of the army
رییس جمهور جدید حمایت ارتش را جلب کرد.
70. a gap appeared in the ranks of the enemy's army
در صفوف قشون دشمن شکاف پیدا شد.