اسم ( noun )
• : تعریف: the amount (of things) that can be carried cradled in the arms, or the things themselves.
- He came in with an armload of firewood.
[ترجمه گوگل] او با یک بازو هیزم وارد شد
[ترجمه ترگمان] با یک بغل هیزم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با یک بغل هیزم آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She threw down her armload of books.
[ترجمه گوگل] او دسته کتاب هایش را به زمین انداخت
[ترجمه ترگمان] دستش را پایین آورد و کتاب ها را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دستش را پایین آورد و کتاب ها را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید