خردمندان گمنام هندو در اعصار دور دست فراباستان اشتباها نفس مجرد یا من و روان را یکی می پنداشته و به نامیرائی و جدائی آن از تن یا بدن بهنگام مرگ و پیوستن آن به یک نطفه گیاهی ، حیوانی، انسانی و یا یک جسم غیر زنده باور داشته اند و پدیده طبیعی، واقعی، تجربی، محسوس و ملموس یا پدیدار شده و شونده را در قالب سه کلمه به شکل《تولد - زندگی - مرگ》 به شکل یک چرخ می پنداشته اند تحت عنوان یا نام سم سرا ( samsara ) . این پدیده اما تنها و منزوی نیست بلکه در پیوند ناگسستنی یا جدائی ناپذیر با پدیده دیگریست که بخش اعظم یا بزرگ آن به کمک حواس و تجربه غیر قابل دریافت و شناخت می باشد. این پدیده نامرئی را میتوان در قالب سه کلمه به شکل
... [مشاهده متن کامل]
《مرگ - زندگی - تولد》نوشت و آنرا با پدیده اول پیوند داد بصورت《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》و سپس آنرا به شکل دو قوس یا کمان؛ اولی بسیار کوتاه و دومی بسیار بلند روی یک دایره ترسیم نمود و آنرا براستی و به یقین و با اطمینان خاطر و به زبان سمبلیک یا نمادی، گردونه، چرخه یا چرخ و یا به عبارتی دیگر آنرا سمسرای حقیقی نامید و قوس یا کمان بسیار کوتاه را فیزیکی و قوس یا کمان بسیار بلند را متافیزیکی حقیقی. این دایره را هم میتوان به شکل یک موج متشکل از دو نیم موج در مختصات کارتزین یا دکارتی روی و زیر محور افقی زمان ( t ) و سه محور مکانی x و y و z بصورت یک خط عمود بر محور زمان، ترسیم نمود. طول زمانی نیم موج بسیار کوتاه روی محور زمان متغیر و برای هر موجود زنده و غیر زنده ای منحصر به فرد می باشد و طول زمانی نیم موج بسیار بلند زیر آن برای همه موجودات زنده و غیر زنده و کلیه امورات و پدیده در این دنیا و خود این دنیا در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده بطور مطلق مساوی و همیشه ( تا پایان سفر ) هر بار برابر با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی خواهد بود، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر.
زندگی کوتاه مدت در طول پدیده اول را میتوان دنیوی نامید و زندگی طولانی مدت در طول پدیده دوم را برزخی و آنرا برزخ علمی و متافیزیکی حقیقی نامگذاری نمود تا با عالم میانی برزخ دین اسلام یکی پنداشته نشود که حائل بین دنیا و آخرت پنداشته میشود.
باور مندان هندو، مصری و یونانی به حلول و تناسخ از طریق گردش روان ( سه نوع تناسخ کاملا متفاوت از هم ) و منجمله بنیانگذاران دو دین قبلی ابراهیمی؛ یهودیت و مسیحیت یعنی موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) منجمله زرتشت و بودا به حالت میانی برزخ علم و آگاهی نداشته اند و علم و آگاهی بنیانگذار دین اسلام یعنی محمّد که بعد از موسا و ایسا به عالم میانی برزخ باور پیدا کرده است، با کمال تاسف و احترام غیر علمی بوده و میباشد.
محور اصلی گفت و شنود آرجونا و کریشنا در رزم نامه، پنداشت یکی بودن خود یا من از یک طرف و روان از طرفی دیگر و برخورداری آن از اصل نامیرائی و جاودانگی می باشد.
بودا بینش و باور پیشینیان هندوی خویش را مبنی بر جدائی روان بهنگام مرگ از تن یا بدن و گردش آنرا به شکل حلول و تناسخ رد نموده و مُهر ابطال بر آن نهاده و چگونگی گردش یا چرخش سمسرا ( تولد و مرگ ) را در کانال زنجیره علت و معلول امکانپذیر و مقدور دانسته. اما خود یا من را یک خیال واهی یا مایا ( ایلوزیون یا ایلوژن ) پنداشته و منکر موجود بودن آن بوده که از دیدگاه فردی من یک خطا یا اشتباه بنیادی ( و جبران ناپذیر برای پیروان آئین بودا ) در اندیشه یا فکر، خیال و تصور بودا محسوب میشود. بودا هم درست مانند خردمندان گمنام پیشین نتوانسته است که پدیده دوم را شهود و کشف نماید و درست مانند آنان پدیده اول را نه به شکل یک قوس یا کمان بسیار کوتاه بلکه بصورت یک چرخ پنداشته است.
لذا چرخ دهارمای بودائیان ( Dharma Rad به زبان آلمانی با تلفظ دهارما راد ) در مقایسه با سمبل فروهر خود ما ایرانیان فاقد چرخ کوچک متحرک، می باشد.
چرخ بزرگ به زبان سمبلیک یا نمادی فقط نقش جاده، راه و یا مسیر دایره وار را بازی میکند و سر جای خود ثابت و ساکن است و چرخ کوچک روی آن نقش کشتی، قطار، هواپیما و یا وسیله نقلیه یا مسافربری را عهده دار می باشد.
نیروی اصلی و محرکه چرخ کوچک، لحظه جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان و نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض می باشند.
نتیجه کلی اینکه، نه تنها باور به حلول و تناسخ از طریق گردش روان بلکه باور به قبض یا جدائی روح و باور به پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی بهنگام مرگ جسم، کالبد، تن و یا بدن به اصطلاح خاکی و مادی و مهاجرت دو طرفه روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون، جملگی به یک سهم مساوی باهم باطل و اوهامی و غیر حقیقی می باشند.
یک نکته بسیار مهم دیگر اینست که واژه فارسی ( و نه سنانسکریت ) دهّر و جمع آن به شکل دهّار ( dhr و dhar ) با یک ه یا ها ( h ) نوشته شده، به این معنا که در طی سفر مهاجرتی از سرزمین ایران به هندوستان، طوطیان شکر شکن در بین راه پس از عبور آن از مرز، علامت یا نشان و یا تاج تشدید روی سرش را در هوای گرم با منقار قاپیده و تغذیه و نوش جان شیرینشان کرده اند، شاید با این هدف که سر یا کمرش " ه " مقداری هوا بخورد و خنک شود.
به قول یکی از طوطیان شکر شکن خودمان :
بیا تا باهم چغانه زنان حدیث از حوری و مُطرب و مَی گوئیم و راز دهر را بی تاج تشدید بر سر ه یا هایش کمتر جوئیم/ که به قول حافظ شیرین سخن کس نگشود و نگشاید به حکمت این شاه معمای بی تاج و تخت و کلاه را/.
رزم نامه یا اپوس ( Epos ) اصلی و حقیقی هنوز توسط سوفسطائیان سفسطه باز، اسطوره سازان، افسانه بافان و حماسه سرایان علمی - متافیزیکی تحت عنوان جدید ترین عهد، پیمان و یا وصیت نامه ( بدون ریختن خون گاو نر و بره معصوم در پیش پای آن به عنوان ضامن یا ضمانت نامه عهد و پیمان خدای حقیقی و واقعی با انسان ) که اولین فصل آن " افسانه نوین آفرینش " نام خواهد داشت بطور منسجم و یکپارچه و یک جلدی سبک وزن ( حدود پانصد تا هزار و یک برگ، ورق یا صحفه ) ، سروده نشده و وارد بازار معاملات معنوی نگردیده است.
... [مشاهده متن کامل]
《مرگ - زندگی - تولد》نوشت و آنرا با پدیده اول پیوند داد بصورت《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》و سپس آنرا به شکل دو قوس یا کمان؛ اولی بسیار کوتاه و دومی بسیار بلند روی یک دایره ترسیم نمود و آنرا براستی و به یقین و با اطمینان خاطر و به زبان سمبلیک یا نمادی، گردونه، چرخه یا چرخ و یا به عبارتی دیگر آنرا سمسرای حقیقی نامید و قوس یا کمان بسیار کوتاه را فیزیکی و قوس یا کمان بسیار بلند را متافیزیکی حقیقی. این دایره را هم میتوان به شکل یک موج متشکل از دو نیم موج در مختصات کارتزین یا دکارتی روی و زیر محور افقی زمان ( t ) و سه محور مکانی x و y و z بصورت یک خط عمود بر محور زمان، ترسیم نمود. طول زمانی نیم موج بسیار کوتاه روی محور زمان متغیر و برای هر موجود زنده و غیر زنده ای منحصر به فرد می باشد و طول زمانی نیم موج بسیار بلند زیر آن برای همه موجودات زنده و غیر زنده و کلیه امورات و پدیده در این دنیا و خود این دنیا در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده بطور مطلق مساوی و همیشه ( تا پایان سفر ) هر بار برابر با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا جهان یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین وقوع دو مهبانگ متوالی خواهد بود، نه یک ثانیه بیشتر و نه یک ثانیه کمتر.
زندگی کوتاه مدت در طول پدیده اول را میتوان دنیوی نامید و زندگی طولانی مدت در طول پدیده دوم را برزخی و آنرا برزخ علمی و متافیزیکی حقیقی نامگذاری نمود تا با عالم میانی برزخ دین اسلام یکی پنداشته نشود که حائل بین دنیا و آخرت پنداشته میشود.
باور مندان هندو، مصری و یونانی به حلول و تناسخ از طریق گردش روان ( سه نوع تناسخ کاملا متفاوت از هم ) و منجمله بنیانگذاران دو دین قبلی ابراهیمی؛ یهودیت و مسیحیت یعنی موسا ( موسی ) و ایسا ( عیسی ) منجمله زرتشت و بودا به حالت میانی برزخ علم و آگاهی نداشته اند و علم و آگاهی بنیانگذار دین اسلام یعنی محمّد که بعد از موسا و ایسا به عالم میانی برزخ باور پیدا کرده است، با کمال تاسف و احترام غیر علمی بوده و میباشد.
محور اصلی گفت و شنود آرجونا و کریشنا در رزم نامه، پنداشت یکی بودن خود یا من از یک طرف و روان از طرفی دیگر و برخورداری آن از اصل نامیرائی و جاودانگی می باشد.
بودا بینش و باور پیشینیان هندوی خویش را مبنی بر جدائی روان بهنگام مرگ از تن یا بدن و گردش آنرا به شکل حلول و تناسخ رد نموده و مُهر ابطال بر آن نهاده و چگونگی گردش یا چرخش سمسرا ( تولد و مرگ ) را در کانال زنجیره علت و معلول امکانپذیر و مقدور دانسته. اما خود یا من را یک خیال واهی یا مایا ( ایلوزیون یا ایلوژن ) پنداشته و منکر موجود بودن آن بوده که از دیدگاه فردی من یک خطا یا اشتباه بنیادی ( و جبران ناپذیر برای پیروان آئین بودا ) در اندیشه یا فکر، خیال و تصور بودا محسوب میشود. بودا هم درست مانند خردمندان گمنام پیشین نتوانسته است که پدیده دوم را شهود و کشف نماید و درست مانند آنان پدیده اول را نه به شکل یک قوس یا کمان بسیار کوتاه بلکه بصورت یک چرخ پنداشته است.
لذا چرخ دهارمای بودائیان ( Dharma Rad به زبان آلمانی با تلفظ دهارما راد ) در مقایسه با سمبل فروهر خود ما ایرانیان فاقد چرخ کوچک متحرک، می باشد.
چرخ بزرگ به زبان سمبلیک یا نمادی فقط نقش جاده، راه و یا مسیر دایره وار را بازی میکند و سر جای خود ثابت و ساکن است و چرخ کوچک روی آن نقش کشتی، قطار، هواپیما و یا وسیله نقلیه یا مسافربری را عهده دار می باشد.
نیروی اصلی و محرکه چرخ کوچک، لحظه جاودانه حال به عنوان عظیم ترین نیروی موجود در محتوای کیهان یا جهان و نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض می باشند.
نتیجه کلی اینکه، نه تنها باور به حلول و تناسخ از طریق گردش روان بلکه باور به قبض یا جدائی روح و باور به پریدن جان از قفس به اصطلاح تنگ خاکی بهنگام مرگ جسم، کالبد، تن و یا بدن به اصطلاح خاکی و مادی و مهاجرت دو طرفه روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت از دیدگاه افلاطون، جملگی به یک سهم مساوی باهم باطل و اوهامی و غیر حقیقی می باشند.
یک نکته بسیار مهم دیگر اینست که واژه فارسی ( و نه سنانسکریت ) دهّر و جمع آن به شکل دهّار ( dhr و dhar ) با یک ه یا ها ( h ) نوشته شده، به این معنا که در طی سفر مهاجرتی از سرزمین ایران به هندوستان، طوطیان شکر شکن در بین راه پس از عبور آن از مرز، علامت یا نشان و یا تاج تشدید روی سرش را در هوای گرم با منقار قاپیده و تغذیه و نوش جان شیرینشان کرده اند، شاید با این هدف که سر یا کمرش " ه " مقداری هوا بخورد و خنک شود.
به قول یکی از طوطیان شکر شکن خودمان :
بیا تا باهم چغانه زنان حدیث از حوری و مُطرب و مَی گوئیم و راز دهر را بی تاج تشدید بر سر ه یا هایش کمتر جوئیم/ که به قول حافظ شیرین سخن کس نگشود و نگشاید به حکمت این شاه معمای بی تاج و تخت و کلاه را/.
رزم نامه یا اپوس ( Epos ) اصلی و حقیقی هنوز توسط سوفسطائیان سفسطه باز، اسطوره سازان، افسانه بافان و حماسه سرایان علمی - متافیزیکی تحت عنوان جدید ترین عهد، پیمان و یا وصیت نامه ( بدون ریختن خون گاو نر و بره معصوم در پیش پای آن به عنوان ضامن یا ضمانت نامه عهد و پیمان خدای حقیقی و واقعی با انسان ) که اولین فصل آن " افسانه نوین آفرینش " نام خواهد داشت بطور منسجم و یکپارچه و یک جلدی سبک وزن ( حدود پانصد تا هزار و یک برگ، ورق یا صحفه ) ، سروده نشده و وارد بازار معاملات معنوی نگردیده است.