arithmetical

/ˌærɪθˈmetɪkl̩//ˌærɪθˈmetɪkl̩/

معنی: حسابی، مربوط به حساب
معانی دیگر: حسابی

جمله های نمونه

1. Numeracy: the ability to use a range of arithmetical and basic statistical techniques to reach conclusions in practical situations.
[ترجمه گوگل]اعداد: توانایی استفاده از طیف وسیعی از تکنیک های آماری حسابی و پایه برای رسیدن به نتیجه در موقعیت های عملی
[ترجمه ترگمان]numeracy: توانایی استفاده از طیف وسیعی از محاسبات ریاضی و تکنیک های آماری پایه برای رسیدن به نتایج در موقعیت های عملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are certain simple classes of true arithmetical proposition that do form recursively enumerable sets, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، کلاس‌های ساده‌ای از گزاره‌های درست حسابی وجود دارد که مجموعه‌های برگشتی قابل شمارش را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک کلاس ساده از پیشنهاد حسابی واقعی وجود دارد که مجموعه های enumerable بازگشتی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Check the draft for arithmetical accuracy and internal consistency Obtain representation in writing from the client acknowledging its responsibility.
[ترجمه گوگل]پیش نویس را از نظر دقت حسابی و سازگاری درونی بررسی کنید با اذعان به مسئولیت مشتری، نمایندگی کتبی را از مشتری دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]پیش نویس را به صورت حسابی چک کنید و ثبات داخلی را با نوشتن از طرف کلاینت مورد تایید قرار دهید که مسیولیت آن را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The idea and arithmetical method can be popularized to various problems of uncertain reasoning decision - making.
[ترجمه گوگل]ایده و روش حسابی را می توان در مسائل مختلف تصمیم گیری استدلال نامطمئن رایج کرد
[ترجمه ترگمان]روش حسابی و حسابی را می توان به مسایل مختلف تصمیم گیری نامشخص تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The arithmetical average in be like average index and the definition that move peace to all count H are basic and formulary like can considering as.
[ترجمه گوگل]میانگین حسابی در مانند شاخص میانگین و تعریفی که صلح را به تمام شمارش H منتقل می کند، پایه و فرمولی هستند که می توانند به عنوان در نظر گرفته شوند
[ترجمه ترگمان]میانگین حسابی مثل شاخص میانگین و تعریفی که صلح را به تمامی شمارش H حرکت می دهند، basic و فرمولی است که می توان آن ها را در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of the arithmetical problems were solved by false position.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسائل حسابی با موقعیت کاذب حل شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مسایل محاسباتی به وسیله موقعیت اشتباه حل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trends in arithmetical average incomes and median household incomes have differed in the US for a variety of reasons.
[ترجمه گوگل]روند میانگین حسابی درآمد و متوسط ​​درآمد خانوارها به دلایل مختلف در ایالات متحده متفاوت است
[ترجمه ترگمان]گرایش ها در محاسبه درآمد متوسط و متوسط درآمد خانوار به دلایل مختلف متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A counter used in the arithmetical unit count the steps in multiplication, division, and shift operation.
[ترجمه گوگل]شمارنده ای که در واحد حسابی استفاده می شود، مراحل ضرب، تقسیم و عملیات جابجایی را شمارش می کند
[ترجمه ترگمان]یک شمارنده مورد استفاده در واحد حسابی مراحل ضرب، تقسیم و عملیات شیفت را محاسبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the Chinese were always strong in arithmetical techniques and calculations.
[ترجمه گوگل]اما چینی ها همیشه در تکنیک های حسابی و محاسبات قوی بودند
[ترجمه ترگمان]اما چینی ها همیشه در محاسبات ریاضی و محاسبات قوی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A counter used in the arithmetical unit to count the multiplication, division, and shift operation.
[ترجمه گوگل]شمارنده ای که در واحد حسابی برای شمارش عملیات ضرب، تقسیم و جابجایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک شمارنده مورد استفاده در واحد حسابی برای شمارش ضرب، تقسیم و عملیات تغییر استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The solvability of an equation involving the arithmetical function is studied.
[ترجمه گوگل]حل پذیری یک معادله شامل تابع حسابی مورد مطالعه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]The یک معادله در رابطه با تابع حسابی مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then an arithmetical mean, which came from the geometric mean of these three measures multiplying sub-band weighted coefficients, was used as final comprehensive assessment indicator.
[ترجمه گوگل]سپس یک میانگین حسابی که از میانگین هندسی این سه معیار حاصل ضرب ضرایب وزنی زیر باند به دست آمد، به عنوان شاخص ارزیابی جامع نهایی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]سپس به میانگین حسابی، که از میانگین هندسی این سه معیار ضرب در ضرایب وزنی زیر باند حاصل شد، به عنوان شاخص ارزیابی جامع نهایی استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Arithmetical symbols are written diagrams and geometrical figures are graphical formulas.
[ترجمه گوگل]نمادهای حسابی نمودارهای نوشته شده و اشکال هندسی فرمول های گرافیکی هستند
[ترجمه ترگمان]نمادهای arithmetical، نمودارها و اشکال هندسی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All she would need to do would be to ask the subject to perform some very complicated arithmetical calculation.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که او باید انجام دهد این است که از سوژه بخواهد محاسبات حسابی بسیار پیچیده ای را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که او باید انجام دهد این بود که از سوژه بخواهد که محاسبات ریاضی بسیار پیچیده ای را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حسابی (صفت)
thorough-paced, real, square, arithmetical

مربوط به حساب (صفت)
arithmetical

تخصصی

[ریاضیات] حسابی، مربوط به علم حساب

انگلیسی به انگلیسی

• mathematical
arithmetical means relating to or involving the addition, subtraction, multiplication, or division of numbers.

پیشنهاد کاربران

1. ( مربوط به ) حساب. حسابی 2. عددی
مثال:
arithmetical problems
مسائل {مربوط به} حساب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : arithmetic
✅️ صفت ( adjective ) : arithmetical
✅️ قید ( adverb ) : arithmetically
محاسباتی

بپرس