aristocrat

/əˈrɪstəˌkræt//ˈærɪstəkræt/

معنی: نجیب زاده، عضو دستهء اشراف، طرفدار حکومت اشراف
معانی دیگر: اشراف زاده، اشرافی، بهزاد، از طبقه ی ممتاز، دارای سلیقه یا افکار یا رفتار اشرافی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of a titled or privileged class.
مترادف: blue blood, noble, patrician, silk-stocking
متضاد: plebeian
مشابه: duke, gentleman, gentlewoman, grandee, lord, magnifico, nobleman, noblewoman, peer

(2) تعریف: one who has the manners, tastes, bearing, or the like of such a class.
مترادف: Brahmin, silk-stocking
مشابه: snob

(3) تعریف: one who advocates rule or government by such a class.
مترادف: elitist
مشابه: oligarch

جمله های نمونه

1. an untitled aristocrat
اشرافی بی عنوان

2. Vargas plays the part of treacherous aristocrat who betrays his king and country.
[ترجمه گوگل]وارگاس نقش یک اشراف خیانتکار را بازی می کند که به پادشاه و کشورش خیانت می کند
[ترجمه ترگمان]وارگس \"نقش یه اشراف زاده خائن رو بازی می کنه\" که به پادشاه و کشورش خیانت می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Not one grown man, aristocrat or peasant, is worthy of respect when you really know him.
[ترجمه گوگل]وقتی واقعاً او را بشناسید، یک مرد بالغ، اشراف یا دهقان، شایسته احترام نیست
[ترجمه ترگمان]حتی یک مرد بالغ، اشراف زاده یا روستایی، شایسته احترام است که شما او را می شناسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was promoted by the emperor, made an aristocrat, and be-came wealthy.
[ترجمه گوگل]امپراطور او را ترفیع داد، اشراف زاده شد و ثروتمند شد
[ترجمه ترگمان]او از امپراطور ترفیع گرفته بود و به عنوان یک اشراف زاده ارتقا یافته و ثروتمند شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its founder was Paul Thiry, Baron d'Holbach, an aristocrat by acquisition not birth.
[ترجمه گوگل]بنیانگذار آن پل تیری، بارون d'Holbach، یک اشراف زاده بود
[ترجمه ترگمان]بنیانگذار آن پل Thiry، بارون د \/ اولباک، یک اشراف زاده بود که به دنیا نیامده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Teleki, aristocrat as he was, felt obliged to fall on his sword.
[ترجمه گوگل]تله‌کی، همان‌طور که اشراف بود، خود را موظف می‌دانست که روی شمشیر خود بیفتد
[ترجمه ترگمان]با این حال به نظر می رسید که با شمشیر خود بر قبضه شمشیر خود فرود آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was then only twenty-one, a callow aristocrat fresh from law school.
[ترجمه گوگل]او در آن زمان فقط بیست و یک سال داشت، یک اشراف بداخلاق تازه وارد دانشکده حقوق
[ترجمه ترگمان]در آن زمان او فقط بیست و یک ساله بود، یک اشراف زاده callow تازه از مدرسه حقوق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As an aristocrat Hartington was not untypical in regarding them as evangelical fanatics who needed restraining.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اشراف زاده، هارتینگتون در تلقی آنها به عنوان متعصبان انجیلی که نیاز به مهار داشتند، غیر معمول نبود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک اشراف زاده Hartington در مورد آن ها به عنوان متعصبان مذهبی که به مهار کردن نیاز داشتند نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "He that is not a Democrat is an aristocrat or a monocrat," one Jeffersonian declared.
[ترجمه گوگل]یکی از جفرسونیان اعلام کرد: «کسی که دموکرات نیست، اشراف‌سالار یا تک‌سالار است»
[ترجمه ترگمان]یکی از Jeffersonian اظهار داشت: \" او که یک دموکرات نیست یک اشراف زاده یا a است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was not the aristocrat but the yeoman who determined the nation's policies.
[ترجمه گوگل]این اشراف زاده نبود، بلکه یک مرد بود که سیاست های کشور را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]این یک اشراف زاده نبود، بلکه رعایا بودند که سیاست های ملت را تعیین می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His father was an aristocrat and member of the provincial government.
[ترجمه گوگل]پدرش از اشراف و از اعضای حکومت ایالتی بود
[ترجمه ترگمان]پدرش یک اشراف زاده و عضو دولت استانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The harried magazinist appeared as the tragic young aristocrat.
[ترجمه گوگل]مجله نویس خشمگین در نقش اشراف جوان تراژیک ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک اشراف زاده بزرگ و رقت انگیز به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This unfortunate aristocrat girl Penelope becomes this ancient curse fall guy.
[ترجمه گوگل]این دختر اشرافی بدبخت پنه لوپه تبدیل به این مرد باستانی لعنتی می شود
[ترجمه ترگمان]این نجیب زاده بدبخت، پنه لوپه، این مرد نفرین شده رو تبدیل به یه مرد نفرین شده می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The difference of wars between aristocrat and ecumenic during this period mainly represents from their own element transformations.
[ترجمه گوگل]تفاوت جنگ‌های بین اشراف و اکومنیک در این دوره عمدتاً از دگرگونی‌های عنصری خودشان ناشی می‌شود
[ترجمه ترگمان]تفاوت جنگ هایی که بین اشراف زاده و ecumenic در طول این دوره وجود دارد عمدتا نشان دهنده تحولات آلمان خودشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نجیب زاده (اسم)
aristocrat, nobleman, magnate, chevalier, patrician, wellborn, bashaw, blue-blooded, knight

عضو دستهء اشراف (اسم)
aristocrat

طرفدار حکومت اشراف (اسم)
aristocrat

انگلیسی به انگلیسی

• nobleman, member of the privileged class
an aristocrat is someone whose family has a high social rank, especially someone with a title.

پیشنهاد کاربران

کله گنده، خان، شیخ، با اصل و نسب.
۱. اشراف زاده، . اعیان زاده ۲. گل سرسبد
مثال:
The government was under the control of a few aristocrats.
دولت در کنترل تعدادی از اشراف زاده ها {و آریستوکرات ها} بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aristocracy / aristocrat
✅️ صفت ( adjective ) : aristocratic
✅️ قید ( adverb ) : _
بزرگ زاده، اشراف زاده ، نجیب زاده
نجیب زاده ، اشراف زاده ، مطلق به طبقه بالا جامعه
کثرت گرا

بپرس