arid

/ˈærəd//ˈærɪd/

معنی: خشک، بی روح، بایر، بی لطافت، بی مزه
معانی دیگر: بی آب و علف، لم یزرع، کم باران، کم آب، خشک و بی روح، عاری از لطافت، کسل کننده، خالی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: aridly (adv.), aridity (n.), aridness (n.)
(1) تعریف: extremely dry or parched, esp. as land which has received little or no rainfall.
مترادف: dry, parched, thirsty
متضاد: wet
مشابه: dehydrated, desert, desiccated, sere, torrid, waterless, withered

- Survival is a challenge in the arid desert.
[ترجمه گوگل] بقا در بیابان خشک یک چالش است
[ترجمه ترگمان] بقا یک چالش در صحرای لم یزرع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking imagination or feeling; uninteresting.
مترادف: barren, bland, dull, insipid, jejune, sterile, unimaginative, uninteresting, vapid
متضاد: vibrant
مشابه: boring, dry, flat, humdrum, lifeless, matter-of-fact, monotonous, prosaic, prosy, tedious

- The book's topic was of interest, but the writer's arid prose put her to sleep.
[ترجمه گوگل] موضوع کتاب جالب بود، اما نثر خشک نویسنده او را خواباند
[ترجمه ترگمان] موضوع کتاب مورد علاقه بود، اما نثر خشک نویسنده او را به خواب برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. arid land
زمین خشک

2. the arid desert climate had dwarfed the trees
آب و هوای خشک صحرا رشد درختان را مختل کرده است.

3. his speech was long and arid
نطق او طولانی و بی روح بود.

4. much of central iran is arid
خیلی از نواحی مرکز ایران کم باران هستند.

5. Water from the Great Lakes is pumped to arid regions .
[ترجمه گوگل]آب دریاچه های بزرگ به مناطق خشک پمپاژ می شود
[ترجمه ترگمان]آب از دریاچه های بزرگ به مناطق خشک پمپ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The desert is so arid that nothing can grow there.
[ترجمه گوگل]کویر آنقدر خشک است که هیچ چیز در آنجا رشد نمی کند
[ترجمه ترگمان]صحرا خیلی خشک است که هیچ چیز نمی تواند در آنجا رشد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He began to season the arid climate in the Middle East.
[ترجمه گوگل]او شروع به فصل کردن آب و هوای خشک در خاورمیانه کرد
[ترجمه ترگمان]او شروع به فصل کردن آب و هوای خشک در خاور میانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After several arid years, the company has started to become successful.
[ترجمه گوگل]پس از چندین سال خشک، این شرکت شروع به موفقیت کرده است
[ترجمه ترگمان]پس از چندین سال بایر، این شرکت شروع به موفق شدن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pioneers hoped to transform the arid outback into a workable landscape.
[ترجمه گوگل]پیشگامان امیدوار بودند که مناطق خشک را به یک چشم انداز کاربردی تبدیل کنند
[ترجمه ترگمان]The امیدوارند که این outback بایر را به یک منظره کار ساز تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We had to cross a large area of arid, featureless desert.
[ترجمه گوگل]ما باید از یک منطقه بزرگ از بیابان خشک و بی خاصیت عبور می کردیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم از یک منطقه بزرگ خشک و بی آب و علف عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These trees will shield off arid winds and protect the fields.
[ترجمه گوگل]این درختان از بادهای خشک محافظت می کنند و از مزارع محافظت می کنند
[ترجمه ترگمان]این درختان از باده ای خشک محافظت می کنند و از مزارع محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nothing grows in these arid regions.
[ترجمه گوگل]در این مناطق خشک چیزی رشد نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در این مناطق خشک رشد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She had given him the only joy his arid life had ever known.
[ترجمه گوگل]او تنها لذتی را که زندگی خشکش تا به حال دیده بود به او بخشیده بود
[ترجمه ترگمان]او تنها لذتی را که زندگی خشک او تا به حال شناخته بود به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I found his writing extremely arid.
[ترجمه گوگل]نوشته اش را به شدت خشک یافتم
[ترجمه ترگمان]نوشته های او را بسیار خشک و خشک یافته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nothing grows in these arid conditions.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز در این شرایط خشک رشد نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در این شرایط خشک رشد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The surface of the moon is arid and lifeless.
[ترجمه گوگل]سطح ماه خشک و بی جان است
[ترجمه ترگمان]سطح ماه خشک و بی روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The movement born as an alternative to the arid materialism of consumer culture is here hawked and promoted like any commercial venture.
[ترجمه گوگل]جنبشی که به‌عنوان جایگزینی برای ماتریالیسم خشک فرهنگ مصرف‌کننده متولد شد، در اینجا مانند هر سرمایه‌گذاری تجاری مورد توجه و ترویج قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]این جنبش به عنوان جایگزینی برای مادی گرایی خشک فرهنگ مصرف کننده در اینجا عرضه می شود و مانند هر کسب وکار تجاری تبلیغ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشک (صفت)
barren, abstract, dry, arid, withered, waterless, hollow, sere, thirsty, droughty, jejune, severe, sec, brut, husky

بی روح (صفت)
tame, inconscient, arid, meek, apathetic, apathetical, dead, soulless, spiritless, prosaic, pedestrian, vapid, inert, exanimate

بایر (صفت)
sterile, arid, incult

بی لطافت (صفت)
arid, awkward, jejune

بی مزه (صفت)
tame, arid, colorless, flaggy, flat, jejune, tasteless, insipid, unsavory, vapid, trivial, banal, wintry, wishy-washy, platitudinous, sapless, truistic

تخصصی

[عمران و معماری] خشک - کماب - بایر
[زمین شناسی] خشک، کم آب منطقه ای که دارای کمبود بارندگی است و معمولا به آب و هوا یا به ناحیه ای اطلاق می شود که متوسط سالیانه باران آن کمتر از 250 میلیمتر باشد
[خاک شناسی] خشک
[آب و خاک] خشک، کم آب

انگلیسی به انگلیسی

• dry, parched
land that is arid is so dry that very few plants can grow on it.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Extremely dry, lacking moisture 🌵
🔍 مترادف: Dry, Parched
✅ مثال: The arid desert landscape stretched for miles without a hint of greenery.
arid ( adj ) ( �rɪd ) =having little or no rain; very dry, e. g. arid and semi - arid deserts. aridity ( n ) ( əˈrɪdət̮i )
arid
خشک ، خیلی خشک ، بی روح
دوست عزیز ابی
arid fruit یعنی میوه های مناطق خشک و کم آب.
خشک، بایر، لم یزرع، خالی، بی مزه، بی روح، بی لطافت
adjective
[more arid; most arid]
1 : very dry : having very little rain or water
◀️an arid desert
◀️arid lands/regions
2 : lacking in interest and life
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a dull and arid textbook
◀️ a desert of extreme aridity : صحرایی بسیار خشک
◀️ Much of central Iran is arid : خیلی از نواحی مرکز ایران کم باران هستند.
◀️ arid land : زمین خشک
◀️ His speech was long and arid : نطق او طولانی و بی روح بود.
ARIDITY اسم غیرقابل شمارش ( اِرِدِتی )
◀️the aridity of the land
◀️Despite having such a large land area, Kazakhstan's population doesn't even pass 20 million people which for comparison is about the same population as Romania. The cause of this has to do with the fact that a majority of the country is made up of arid deserts where it's very difficult to live

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : aridity
✅️ صفت ( adjective ) : arid
✅️ قید ( adverb ) : _
arid ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: خشک
تعریف: ویژگی منطقه یا اقلیم یا شرایطی که دارای رطوبت ناکافی و تبخیر بیش از بارش است
خشک ؛ خسته کننده , بی روح ؛ ناموفق
# Nothing grows in these arid lands
# Survival is a challenge in the arid desert
# His speech was long and arid
# I found his writing extremely arid
# After several arid years, the company has started to become successful
به معنای شکست یا عدم موفقیت هم هست ( unsuccessful )
مثال: after several arid years, the company has started to become successful.
پس از چندین سال شکست، این شرکت شروع به موفقیت کرده است.

...
[مشاهده متن کامل]

معنی دیگش چیزی که جالب یا جذاب نباشد و نشان دادن هیچ نوع ابتکار یا تصوری ( به معناهای کسل کننده، بی روح، بی لطافت، خالی )
مثال : i found his writing extremely arid.
من نوشتن او را بسیار خشک و بی روح یافتم.
my mind was arid, all inspiration gone
ذهنم خالی بود ، همه افکارم از بین رفت.

آب و هوا یا منطقه خشک با بارش کم باران
فاقد ویژگی های جذاب، جدید و خلاق بودن مثل an arid discussion
سترون، عقیم
[میوه]
گس
خشک
نازایی و خشکی و بی روح و هر چیزی که تولید ندارد زمین خشک و روح بی علاقه به زندگی . . . از واژه لاتینی گرفته شده به معنای خشک بودن یا شدن . . . من خشک و بی حال ام به عبارتی من روی اتشم یا من می سوزم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس