فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: argues, arguing, argued
حالات: argues, arguing, argued
• (1) تعریف: to put forward reasons for or against something.
• مشابه: contend, debate, declare, dispute, propound, protest, reason, remonstrate
• مشابه: contend, debate, declare, dispute, propound, protest, reason, remonstrate
- Many parents argued in favor of expanding the arts program.
[ترجمه گوگل] بسیاری از والدین به نفع گسترش برنامه هنری بحث کردند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از والدین موافق گسترش برنامه هنری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بسیاری از والدین موافق گسترش برنامه هنری بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some citizens argued against the construction of a new library.
[ترجمه گوگل] برخی از شهروندان مخالف ساخت یک کتابخانه جدید بودند
[ترجمه ترگمان] برخی از شهروندان در مورد ساخت یک کتابخانه جدید بحث کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از شهروندان در مورد ساخت یک کتابخانه جدید بحث کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to have a battle with words; quarrel; contend.
• مترادف: contend, disagree, dispute, expostulate, quarrel, remonstrate
• مشابه: bicker, clash, contest, debate, feud, spar, wrangle
• مترادف: contend, disagree, dispute, expostulate, quarrel, remonstrate
• مشابه: bicker, clash, contest, debate, feud, spar, wrangle
- The couple argued until late at night.
[ترجمه ^_^] زوج ( زن و شوهر ) تا دیر وقت مشاجره کردند|
[ترجمه lhihk] زن و شوهر تا دیروقت دعوا کردند|
[ترجمه M] زوج دوست ( داشتنی ) تا دیر وقت ( یا تا نصف شب ) جر و بحث کردند|
[ترجمه گوگل] این زوج تا پاسی از شب با هم دعوا کردند[ترجمه ترگمان] این زوج تا دیروقت شب بحث کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The children argued over which game to play.
[ترجمه گوگل] بچه ها بحث کردند که کدام بازی را انجام دهند
[ترجمه ترگمان] بچه ها بحث می کردند که کدام بازی را بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها بحث می کردند که کدام بازی را بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't want to argue with you about this again.
[ترجمه گوگل] من نمی خواهم دوباره در این مورد با شما بحث کنم
[ترجمه ترگمان] نمی خواهم دوباره در این باره با تو بحث کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نمی خواهم دوباره در این باره با تو بحث کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My parents often argued about money.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرم اغلب بر سر پول دعوا می کردند
[ترجمه ترگمان] والدین من اغلب درباره پول بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] والدین من اغلب درباره پول بحث می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: arguer (n.)
مشتقات: arguer (n.)
• (1) تعریف: to maintain or contend (often fol. by a clause).
• مترادف: assert, claim, contend, insist, maintain
• مشابه: debate, dispute, object, state
• مترادف: assert, claim, contend, insist, maintain
• مشابه: debate, dispute, object, state
- He thought he'd proved his point, but his colleague argued that he hadn't presented enough evidence.
[ترجمه گوگل] او فکر میکرد که حرفش را ثابت کرده است، اما همکارش استدلال میکرد که شواهد کافی ارائه نکرده است
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که حرفش را ثابت کرده است، اما همکارش گفت که مدرک کافی برای اثبات ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او فکر می کرد که حرفش را ثابت کرده است، اما همکارش گفت که مدرک کافی برای اثبات ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her parents argued that it was foolish to marry a man whom she had known for so little time.
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش استدلال می کردند که ازدواج با مردی که مدت کمی بود او را می شناخت احمقانه بود
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش به این نتیجه رسیدند که ازدواج کردن با مردی که مدت کمی او را شناخته بود ابلهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش به این نتیجه رسیدند که ازدواج کردن با مردی که مدت کمی او را شناخته بود ابلهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His partner argued that summer was not the right time to expand the business.
[ترجمه گوگل] شریک او استدلال کرد که تابستان زمان مناسبی برای گسترش تجارت نیست
[ترجمه ترگمان] شریک او استدلال کرد که تابستان زمان مناسبی برای توسعه کسب وکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شریک او استدلال کرد که تابستان زمان مناسبی برای توسعه کسب وکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to debate.
• مترادف: controvert, debate, dispute
• مشابه: counter, protest
• مترادف: controvert, debate, dispute
• مشابه: counter, protest
- He argued the point successfully.
[ترجمه گوگل] او موضوع را با موفقیت استدلال کرد
[ترجمه ترگمان] او این نکته را با موفقیت مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او این نکته را با موفقیت مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to persuade.
• مترادف: convince, induce, persuade, sway
• مشابه: coax, dissuade, influence
• مترادف: convince, induce, persuade, sway
• مشابه: coax, dissuade, influence
- Her friends argued her out of leaving school.
[ترجمه علی] دوستانش اورا متقاعد کردند که مدرسه را ترک نکند|
[ترجمه گوگل] دوستانش با او بحث کردند که مدرسه را ترک کند[ترجمه ترگمان] دوستانش او را از مدرسه بیرون کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید