archetype

/ˈɑːrkəˌtaɪp//ˈɑːkitaɪp/

معنی: نمونه اولیه، طرح یا الگوی اصلی
معانی دیگر: نمونه یا الگوی اصلی (هر چیز)، پیش الگو، نمونه ی کامل نوع یا گروه بخصوصی، الگوی راستین، نمونه ی آرمانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: archetypal (adj.), archetypic (adj.), archetypally (adv.)
• : تعریف: an original model or pattern from which others are made or copied; prototype.
مترادف: exemplar, model, original, pattern, prototype
مشابه: ancestor, example, forerunner, ideal, mold, paradigm, paragon, precursor, predecessor, type

- The American writer Edgar Allan Poe is said to have created the archetype of the detective story, inspiring an entire genre of literature.
[ترجمه گوگل] گفته می شود که ادگار آلن پو، نویسنده آمریکایی، کهن الگوی داستان پلیسی را خلق کرده است که الهام بخش یک ژانر کامل از ادبیات است
[ترجمه ترگمان] نویسنده آمریکایی، ادگار آلن پو، گفته می شود که طرح اصلی داستان کارآگاهی را به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hamlet is an archetype of some of dostoevski's characters
هاملت الگوی اصلی برخی از شخصیت های داستایوسکی است.

2. some consider rustam as the archetype of chivalry
برخی رستم را نمونه ی راستین جوانمردی می دانند.

3. France is the archetype of the centralized nation-state.
[ترجمه گوگل]فرانسه کهن الگوی دولت-ملت متمرکز است
[ترجمه ترگمان]فرانسه طرح اصلی ملت متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Old Mr. Duff is the archetype of the elderly British gentleman.
[ترجمه گوگل]مستر داف پیر، کهن الگوی نجیب زاده مسن بریتانیایی است
[ترجمه ترگمان]آقای دف پیر مرد پیر مرد انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The United States is the archetype of a federal society.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده کهن الگوی یک جامعه فدرال است
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده نمونه اصلی یک جامعه فدرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She is the archetype of an American movie star.
[ترجمه Razi] او نمونه ی بارز یک ستاره ی آمریکایی است
|
[ترجمه گوگل]او کهن الگوی یک ستاره سینمای آمریکایی است
[ترجمه ترگمان]او نمونه اصلی یک ستاره سینما در آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clearly the appeal of the Virgo archetype belonged to the spirit of the age.
[ترجمه گوگل]واضح است که جذابیت کهن الگوی باکره به روح عصر تعلق داشت
[ترجمه ترگمان]واضح بود که جذابیت طرح اصلی سنبله به روح عصر تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The biblical Mary is a powerful cultural archetype whose story has spoken to women across the centuries.
[ترجمه گوگل]مریم مقدس یک کهن الگوی فرهنگی قدرتمند است که داستان آن در طول قرن ها با زنان صحبت کرده است
[ترجمه ترگمان]مریم مقدس یک طرح اصلی فرهنگی است که داستان آن ها در طول قرن ها با زنان صحبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For most of us, France is the archetype of the centralized nation-state.
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از ما، فرانسه کهن الگوی دولت-ملت متمرکز است
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از ما، فرانسه طرح اصلی ملت متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I had written a learned book, Architrave and Archetype, a thesis linking human aspiration with human-designed structures, cathedrals in particular.
[ترجمه گوگل]من یک کتاب آموخته شده نوشته بودم، Architrave and Archetype، پایان نامه ای که آرزوهای انسان را با سازه های طراحی شده توسط انسان، به ویژه کلیساها، پیوند می دهد
[ترجمه ترگمان]من یک کتاب درسی، architrave و Archetype، یک پایان نامه که اشتیاق انسان را به ساختارهای طراحی انسان، به خصوص به طور خاص به هم پیوند می دهد، نوشته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This archetype system adopted modularization framework and had the following functions : automatically designing and editing coordination charts, calculating coordination accuracy and man-hour cost.
[ترجمه گوگل]این سیستم کهن الگو چارچوب مدولارسازی را اتخاذ کرد و دارای عملکردهای زیر بود: طراحی و ویرایش خودکار نمودارهای هماهنگی، محاسبه دقت هماهنگی و هزینه ساعت کار
[ترجمه ترگمان]این طرح اصلی چارچوب modularization را اتخاذ کرده و کارکرده ای زیر را داشت: طراحی خودکار و ویرایش جداول هماهنگی، محاسبه دقت هماهنگی و هزینه یک ساعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. China is the archetype of an economy that is well integrated into global production chains.
[ترجمه گوگل]چین کهن الگوی اقتصادی است که به خوبی در زنجیره های تولید جهانی ادغام شده است
[ترجمه ترگمان]چین طرح اصلی اقتصادی است که به خوبی در زنجیره های تولید جهانی ادغام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The archetype theory from" The Great Mother: An Analysis the Archetype" written by Erich Neumann has been used to analysis firstborn daughter 's images.
[ترجمه گوگل]نظریه کهن الگو از "مادر بزرگ: تحلیل کهن الگو" نوشته اریش نویمان برای تجزیه و تحلیل تصاویر دختر اول استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]طرح اصلی \"مادر بزرگ\": تحلیلی که توسط اریک نیومن نوشته شده، برای تجزیه و تحلیل تصاویر نخستین دخترش به کار رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Milk-white and embroidered flowers, symbols of the maiden archetype.
[ترجمه گوگل]گل های سفید شیری و گلدوزی شده، نمادهایی از کهن الگوی دوشیزه
[ترجمه ترگمان]شیر - سفید و گل های گلدوزی شده، نماد الگوی اصلی maiden
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At last, it implements a small privilege management archetype system.
[ترجمه گوگل]در نهایت، یک سیستم کهن الگوی مدیریت امتیاز کوچک را پیاده سازی می کند
[ترجمه ترگمان]سرانجام، طرح اصلی طرح و طرح اصلی را اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمونه اولیه (اسم)
archetype, prototype

طرح یا الگوی اصلی (اسم)
archetype

تخصصی

[سینما] صورت نوعی ازلی - نمونه اصلی - صورت نوعی / سنخ ازلی / سنخ باستانی
[روانپزشکی] آرکی تایپ ها در زبان فارسی به "انواع قدیمی"، "انواع کهن"، "کهن الگو"، " صورت ازلی" و مانند آن ترجمه شده اند. آرکی تایپ ها عبارتند از عناصر سازنده ی ناخود آگاه. گاهی از آن به عنوان تصویر های اسطوره ای و الگوهای جمعی نیز یاد شده است.

انگلیسی به انگلیسی

• model, pattern
the archetype of a kind of person or thing is a perfect and typical example of it.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم typ
📌 این ریشه، معادل "type/print/model" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "type" یا "model" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 type: a category or ‘model’ of something
🔘 typical: characteristic of a particular ‘type’
🔘 atypical: not conforming to the usual ‘type’
🔘 typify: to represent a ‘type’ or serve as a model
🔘 prototype: the first or original ‘model’ of its ‘type’
🔘 stereotype: a fixed ‘model’ applied to a whole group
🔘 archetype: the original ‘model’ from which others are copied
🔘 typology: the study or systematic classification by ‘types’
🔘 typeface: the design of printed ‘type’ characters
🔘 typewriter: a machine that ‘prints’ letters of a ‘type’
🔘 typography: the art of arranging printed ‘types’
🔘 typographical: relating to the style or appearance of printed ‘type’
🔘 datatype: a classification that defines the ‘type’ of data in computing
🔘 genotype: the genetic ‘type’ or makeup of an organism
🔘 phenotype: the observable traits, the outward ‘type’ shown by genes

Here are the root words of the terms containing **"arche"** ( which comes from the Greek **ἀρχή**, meaning "beginning, " "origin, " or "rule" ) :
1. **Archetype**
- **Arche** ( beginning, origin ) ** - type** ( model, pattern )
...
[مشاهده متن کامل]

2. **Archeology ( Archaeology ) **
- **Arche** ( ancient, origin ) ** - ology** ( study of )
3. **Arche**
- The root itself, meaning **beginning, origin, rule**.
4. **Archean**
- **Arche** ( origin, beginning ) ** - an** ( pertaining to )
5. **Archeopterix**
- **Arche** ( ancient, original ) ** - pterix** ( wing, from Greek **πτερόν** )
6. **Archegonium**
- **Arche** ( beginning, origin ) ** - gonium** ( a suffix indicating a reproductive organ, from Greek **γονή**, meaning "generation" or "birth" )
7. **Archetype**
- **Arche** ( origin, beginning ) ** - type** ( model, pattern )
8. **Archeo - **
- **Arche** ( ancient, original ) ** - o - ** ( a connecting vowel used in compound words )
Each of these words has **"arche"** as a base, conveying ideas of **origins**, **beginning**, or **leadership**, depending on the specific context of the word.

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم arch -
📌 این ریشه، معادل "chief" و "principal" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "chief" یا "principal" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 archetype: a perfect or typical example of something, representing the most important qualities of that type
🔘 archipelago: a large group of islands, sometimes highly scattered
🔘 archangel: an angel ranked above the highest rank in the celestial hierarchy
🔘 archenemy: a principal enemy, often referring to Satan as the grand adversary of mankind
🔘 archetypal: representing or constituting an original type after which other similar things are patterned
🔘 architect: someone who creates plans for buildings or other constructions
🔘 architectural: pertaining to the art and science of architecture
🔘 architecture: the product or work of the art and science of architecture

مصداق بارز، نمونه کامل، الگوی بی بدیل
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A typical example of a certain person or thing
🔍 مترادف: Prototype
✅ مثال: The hero archetype is common in literature.
کهن الگو.
در حوزه روانشناسی، آرکتایپ یا کهن الگو عبارت است از: تصاویر، الگوها و مدل هایی که از ناخودآگاه جمعی بیرون می آیند. در رؤیاها، اساطیر و افسانه ها ظاهر می شوند. و در همه انسان ها طیفی از آن وجود و مشابهت دارد.
1. نمونه ارمانی 2. الگوی نخستین. کهن الگو. صورت مثالی
آرکِ تایپ
- - -
### 🔸 معادل فارسی:
کهن الگو / الگوی بنیادین / نمونه ی اولیه / نماد اصلی
در زبان محاوره ای:
تیپ اصلی، شخصیت پایه، مدل اولیه، قالب رفتاریِ ریشه دار
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( روان شناختی – یونگی ) :**
در نظریه ی کارل یونگ، *archetype* یعنی الگوهای ذهنی و نمادینِ جهانی که در ناخودآگاه جمعی انسان ها وجود دارند—مثل مادر، قهرمان، سایه، خردمند
مثال: The “hero” is a universal **archetype** found in myths across cultures.
�قهرمان� یک کهن الگوی جهانیه که در اسطوره های همه ی فرهنگ ها دیده می شه.
2. ** ( ادبی – داستانی ) :**
شخصیت یا موقعیتی که بارها در ادبیات، فیلم، و افسانه ها تکرار شده و به عنوان الگوی اصلی شناخته می شه
مثال: The wise old man is a classic **archetype** in fantasy stories.
پیرمرد خردمند یه کهن الگوی کلاسیک در داستان های فانتزیه.
3. ** ( فرهنگی – نمادین ) :**
نماد یا تصویر بنیادینی که در ذهن جمعی یک فرهنگ یا تمدن جا افتاده
مثال: The mother figure is an emotional **archetype** in many societies.
نقش مادر یک کهن الگوی احساسی در بسیاری از جوامعه.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
prototype – model – symbol – original pattern – universal figure – primal image

در فلسفه بسته به سیاق جمله می توان آن را صورتِ نوعی ترجمه کرد.
نمونه اولیه ، طرح اصلی
مثال زدنی . در هر موارد خاص
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه {آرکیتایپ} می باشد
دیرین گونه
archetype ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: کهن نمون
تعریف: نمونه ای در یک طبقه بندی انتزاعی که برای همۀ موجودات نوعی صورت یا ساختار آرمانی در نظر می گیرد که مصادیق موجود آن، نمونه های دگرگون شدۀ صورت آغازین است
مصداق اتم و اکمل، نمونه کامل
کهن الگو
نماد باستانی - باستان نماد - باستانماد
کهن الگو، الگوی ارتباطی
سرنمون
کهن الگو ، الگوی کهن
کهن نمونه ، نمونه کهن ، پیش نمونه
نمونه ازلی و بی بدیل

نسخه معمولی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)