1. as the two brothers were involved in a dispute over the division of the inheritance, they chose seyed mehdi as arbiter
چون دو برادر سر تقسیم ارث اختلاف داشتند،سید مهدی را حکم قرار دادند.
2. He was the ultimate arbiter on both theological and political matters.
[ترجمه گوگل]او داور نهایی هم در مسائل الهیاتی و هم در مسائل سیاسی بود
[ترجمه ترگمان]او داور نهایی امور دینی و دینی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The law is the final arbiter of what is considered obscene.
[ترجمه گوگل]قانون داور نهایی آنچه که زشت تلقی می شود است
[ترجمه ترگمان]این قانون، داور نهایی آن چیزی است که منافی عفت تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The government will be the final arbiter in the dispute over the new road.
[ترجمه گوگل]دولت داور نهایی اختلاف بر سر جاده جدید خواهد بود
[ترجمه ترگمان]دولت داور نهایی اختلاف بر سر راه جدید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Andrew was the arbiter of the disagreement.
6. Many a western arbiter of taste frowned upon the above paintings when in the form of gilt-framed reproductions.
[ترجمه گوگل]بسیاری از داوران سلیقه غربی به نقاشیهای بالا که به شکل بازتولید قاب طلایی بودند، اخم کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از arbiter غربی که در شکل قاب عکس های مطلا دیده می شد، در بالای آن نقاشی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As with the television shows, the arbiter of success is the ratings.
[ترجمه گوگل]مانند برنامه های تلویزیونی، داور موفقیت رتبه بندی است
[ترجمه ترگمان]همانند نمایش های تلویزیونی، داور موفقیت درجه بندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That was the key - the final arbiter of success or failure.
[ترجمه گوگل]این کلید بود - داور نهایی موفقیت یا شکست
[ترجمه ترگمان]این کلید - داور نهایی موفقیت یا شکست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Who will be the final arbiter?
[ترجمه گوگل]داور نهایی چه کسی خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]داور نهایی چه کسی خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Innocent needed to be approached as arbiter and he wanted certain guarantees.
[ترجمه گوگل]بیگناه باید به عنوان داور مورد نظر قرار می گرفت و او ضمانت های خاصی می خواست
[ترجمه ترگمان]او به عنوان داور ناچار بود که به او نزدیک شود و مطمئن باشد که او تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The arbiter model has been developed to analyse major institutional changes in post-war liberal democracies by Poulantzas' concept of authoritarian statism.
[ترجمه گوگل]مدل داوری برای تحلیل تغییرات نهادی عمده در دموکراسیهای لیبرال پس از جنگ با مفهوم دولتگرایی اقتدارگرای پولانزاس ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]مدل داور برای تجزیه و تحلیل تغییرات بنیادین نهادی در دموکراسی های لیبرال بعد از جنگ با مفهوم Poulantzas مستبد توسعه داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Arbiter theorists also recognize that liberal democratic states vary greatly in their internal organization between federal and unitary forms.
[ترجمه گوگل]نظریه پردازان داور همچنین تشخیص می دهند که کشورهای لیبرال دمکراتیک در سازماندهی داخلی خود بین اشکال فدرال و واحد بسیار متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]نظریه پردازان Arbiter نیز تشخیص می دهند که کشورهای لیبرال دموکرات در سازمان داخلی خود بین فرم های فدرال و واحد، تفاوت زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The judgment of an arbitrator or arbiter.
14. The arbiter will have the last say.