arabian

/əˈreɪbiən//əˈreɪbiən/

معنی: عرب، عربی
معانی دیگر: شتر یک کوهانه (camelus dromedarius)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, pertaining to, originating in, or characteristic of Arabia or its desert climate.

(2) تعریف: of or pertaining to Arabs.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native of Arabia; Arab.

(2) تعریف: see Arabian horse.

جمله های نمونه

1. Sandstorms are common during the Saudi Arabian winter.
[ترجمه گوگل]طوفان شن در زمستان عربستان سعودی رایج است
[ترجمه ترگمان]sandstorms در طول زمستان عربستان سعودی شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had an unrivalled knowledge of south Arabian society, religion, law and customs.
[ترجمه گوگل]او دانش بی نظیری از جامعه، مذهب، قانون و آداب و رسوم جنوب عربستان داشت
[ترجمه ترگمان]او دانش بی نظیری از جامعه عربی، مذهب، قانون و آداب و رسوم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Arabian jam is also known as angels' hair preserve, or more prosaically as carrot jam.
[ترجمه گوگل]مربای عربی به عنوان نگهدارنده موی فرشته ها یا بیشتر به مربای هویج نیز شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین مربای عربی به عنوان حفظ موی فرشتگان شناخته می شود و یا prosaically به عنوان مربای carrot نیز شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. American minesweepers are sweeping the Arabian sea.
[ترجمه گوگل]مین روب های آمریکایی در حال جارو کردن دریای عرب هستند
[ترجمه ترگمان]minesweepers آمریکایی در حال جارو زدن دریای عربی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Arab live on the Arabian Peninsula.
[ترجمه گوگل]اعراب در شبه جزیره عربستان زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]اعراب در شبه جزیره عربستان زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was on the coast of the Arabian sea.
[ترجمه گوگل]در ساحل دریای عرب بود
[ترجمه ترگمان]در ساحل دریای عربی دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His dream had finally run out in an Arabian nightmare of high living and questionable favours.
[ترجمه گوگل]رویای او در نهایت در یک کابوس عربی از زندگی بلند و نعمت های مشکوک به پایان رسیده بود
[ترجمه ترگمان]رویای او بالاخره در یک کابوس عربی از زندگی بلند و سرشار از لطف قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Arabian Night - mix together chilli con carne, mango chutney, sultanas and chopped walnuts.
[ترجمه گوگل]شب عربی - فلفل دلمه‌ای، چاتنی انبه، سلطان‌ها و گردوی خرد شده را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]شب عربی - ترکیبی از فلفل چیلی، انبه، انبه، sultanas و گردوی خرد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hazar, an Arabian stallion, felt that halter classes at shows were rather beneath his dignity.
[ترجمه گوگل]هازار، یک اسب نر عربی، احساس می کرد که کلاس های هالتر در نمایشگاه ها بسیار پایین تر از شأن او است
[ترجمه ترگمان]هزار، یک اسب نر عربی، احساس می کرد که در طبقات مختلف فقط با وقار و متانت رفتار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cushions, the large hard Arabian cushions, stood neatly along the back wall.
[ترجمه گوگل]کوسن ها، کوسن های سخت عربی بزرگ، به طور منظم در امتداد دیوار پشتی ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]cushions و بالش های بزرگ عربی با دقت در امتداد دیوار عقب ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 1986 32% of Saudi Arabian university professors were women.
[ترجمه گوگل]در سال 1986، 32 درصد از اساتید دانشگاه های عربستان سعودی زن بودند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸۶ ۳۲ % از استادان دانشگاه عربستان سعودی زن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In one of the tales of the Arabian Nights the sovereign has the uncanny experience of meeting himself.
[ترجمه گوگل]در یکی از داستان های شب های عربی، حاکم تجربه عجیبی از ملاقات با خود دارد
[ترجمه ترگمان]در یکی از داستان های شب های عربی، پادشاه تجربه عجیبی برای ملاقات با خودش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Exotic Menu Arabian Night - mix together chilli con carne, mango chutney, sultanas and chopped walnuts.
[ترجمه گوگل]منوی عجیب و غریب شب عربی - فلفل دلمه ای، چاتنی انبه، سلطان ها و گردوی خرد شده را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]شکار غیر معمول در شب عربی - ترکیبی از فلفل چیلی، انبه، انبه، sultanas و گردوی خرد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Jewellery has always been the Arabian woman's cash box.
[ترجمه گوگل]جواهرات همیشه صندوق پول زن عرب بوده است
[ترجمه ترگمان]jewellery همیشه صندوق اسکناس هزار زن بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's like living in the Arabian Nights.
[ترجمه گوگل]مثل زندگی در شب های عربی است
[ترجمه ترگمان]مثل زندگی در یک شب هزار و یک شب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عرب (اسم)
arab, arabian, saracen

عربی (صفت)
arab, arabian, arabic

انگلیسی به انگلیسی

• arab, member of a semitic people living in the middle east and northern africa
arab, of a semitic people living in the middle east and northern africa
arabian means belonging or relating to arabia, especially to saudi arabia.

پیشنهاد کاربران

بپرس