appurtenant

/əˈpɜːrtnənt//əˈpɜːtɪnənt/

معنی: متعلقات، وابسته
معانی دیگر: فرعی، متفرع، ضمیمه، جز، متعلق، در جمع متعلقات

جمله های نمونه

1. The appurtenant works, such as steps, fountain, architectural sketch, enclosing wall, simple storehouse and other architectures, is indispensable to the main works.
[ترجمه گوگل]آثار وابسته از قبیل پلکان، آبنما، اسکیس معماری، دیوار محصور، انبار ساده و سایر معماری ها برای کارهای اصلی ضروری است
[ترجمه ترگمان]کاره ای appurtenant مانند مراحل، فواره، طرح معماری، دیوار محصور، انبار ساده و دیگر معماری ها، برای کاره ای اصلی ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The printed circuit board has appurtenant reliefs.
[ترجمه گوگل]برد مدار چاپی دارای برجستگی های وابسته است
[ترجمه ترگمان]تخته مدار چاپی دارای نقوش برجسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Land, appurtenant easements, and the appertaining equipments of other appurtenant and construction shall be real estates.
[ترجمه گوگل]زمین و حق ارتفاق و وسایل متعلق به سایر متعلقات و ساختمانی املاک خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زمین، appurtenant easements، و تجهیزات appertaining سایر appurtenant و ساخت باید املاک واقعی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The water turbine generator set and its appurtenant devices of the Jingnan HPS were imported from Austria . Its regulator is of digital type and advanced.
[ترجمه گوگل]مجموعه ژنراتور توربین آبی و دستگاه های وابسته به آن از Jingnan HPS از اتریش وارد شده است رگلاتور آن از نوع دیجیتال و پیشرفته می باشد
[ترجمه ترگمان]ژنراتور توربین آبی و تجهیزات appurtenant نیروگاه آبی Jingnan از اتریش وارد شدند تنظیم کننده آن از نوع دیجیتال و پیشرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The passageway of equipments room, appurtenant works and basement shall be constructed in reason in general plane.
[ترجمه گوگل]گذرگاه اتاق تجهیزات، کارهای وابسته و زیرزمین باید به صورت منطقی در سطح کلی ساخته شود
[ترجمه ترگمان]ورودی اتاق تجهیزات، appurtenant کار و زیرزمین باید به دلیل سطح عمومی ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Appurtenant work, which supples a system of function as management, charge, monitoring, maintaining, rescue and service, is a major component part of expressway.
[ترجمه گوگل]کار وابسته، که یک سیستم عملکردی مانند مدیریت، شارژ، نظارت، نگهداری، نجات و خدمات را تامین می کند، بخش اصلی بزرگراه است
[ترجمه ترگمان]کار Appurtenant، که یک سیستم تابع را به عنوان مدیریت، شارژ، نظارت، حفظ، نجات و خدمات به کار می برد، بخش مهمی از بزرگراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bridge deck pavement is a important pavement structure of bridge's appurtenant works, and the shorting using life is always a difficulty which puzzles bridge workers.
[ترجمه گوگل]روسازی عرشه پل یکی از سازه های روسازی مهم در کارهای وابسته پل است و کوتاه شدن با استفاده از عمر همیشه مشکلی است که کارگران پل را متحیر می کند
[ترجمه ترگمان]کف عرشه یک سازه سنگی مهم پل s پل است، و the با استفاده از حیات همیشه دشواری است که کارگران پل را گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The API of core carries out a service to transmit, appurtenant manage with cycle management, resource management and long-distance service.
[ترجمه گوگل]API هسته خدماتی را برای انتقال، مدیریت وابسته با مدیریت چرخه، مدیریت منابع و خدمات از راه دور انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]API های هسته خدماتی برای انتقال، مدیریت چرخه با مدیریت چرخه، مدیریت منابع و خدمات با فاصله بلند انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The main body sex of dress and integral sex decided the appurtenant position of shoe.
[ترجمه گوگل]جنسیت اصلی بدن لباس و جنسیت یکپارچه، موقعیت مربوط به کفش را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]جنس اصلی جنس لباس و جنس integral، موقعیت appurtenant کفش را تعیین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is very important to pay attention to and prevent frost damagee of appurtenant works.
[ترجمه گوگل]توجه به یخ زدگی آثار وابسته و جلوگیری از آن بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]بسیار مهم است که توجه خود را معطوف کنید و از damagee بودن آثار frost جلوگیری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the initial stage that develops in the computer, what software serves as hardware is appurtenant article, although important but the industry that did not make an independence.
[ترجمه گوگل]اما مرحله اولیه ای که در کامپیوتر توسعه می یابد، این که چه نرم افزاری به عنوان سخت افزار خدمت می کند، مقاله مربوطه است، اگرچه مهم است، اما صنعتی است که استقلالی ایجاد نکرده است
[ترجمه ترگمان]اما مرحله اولیه که در کامپیوتر ایجاد می شود، چه نرم افزاری به عنوان سخت افزار عمل می کند، اگرچه مهم است اما این صنعت که استقلال را ایجاد نمی کند، مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متعلقات (اسم)
apanage, appanage, belonging, paraphernalia, appurtenance, purtenance, appurtenant

وابسته (صفت)
relative, subordinate, associate, adjective, relevant, affiliate, dependent, related, interdependent, attached, attendant, akin, federate, appurtenant, germane

انگلیسی به انگلیسی

• pertinent, relevant

پیشنهاد کاربران

چیزی کappurtenant باشه ، کمک کننده و پشتیبانه !
Something that is appurtenant helps or supports something else. Good physical health is appurtenant to mental well - being

بپرس