اسم ( noun )
• (1) تعریف: something that supplements a more important thing; adjunct.
• مشابه: adjunct, appendix, contingency
• مشابه: adjunct, appendix, contingency
• (2) تعریف: (pl.) equipment or instruments used for a given purpose; gear.
- Their new coffee maker has all the appurtenances needed to make espresso and cappuccino.
[ترجمه گوگل] قهوه ساز جدید آنها تمام لوازم مورد نیاز برای تهیه اسپرسو و کاپوچینو را دارد
[ترجمه ترگمان] سازنده قهوه جدید آن ها همه the لازم برای اسپرسو و قهوه کاپوچینو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سازنده قهوه جدید آن ها همه the لازم برای اسپرسو و قهوه کاپوچینو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید