appurtenance

/əˈpɜːrtɪnəns//əˈpɜːtɪnəns/

معنی: ضمیمه، متعلقات، دستگاه، اسباب، جهاز، جزء، حالت ربط و اتصال
معانی دیگر: هر چیز فرعی، جز، متعلقه، (جمع) مخلفات، (جمع) ابزار فرعی، ضمایم موتور (و غیره)، دستگاه ضمیمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that supplements a more important thing; adjunct.
مشابه: adjunct, appendix, contingency

(2) تعریف: (pl.) equipment or instruments used for a given purpose; gear.

- Their new coffee maker has all the appurtenances needed to make espresso and cappuccino.
[ترجمه گوگل] قهوه ساز جدید آنها تمام لوازم مورد نیاز برای تهیه اسپرسو و کاپوچینو را دارد
[ترجمه ترگمان] سازنده قهوه جدید آن ها همه the لازم برای اسپرسو و قهوه کاپوچینو را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He inherited the manor and all its appurtenances.
[ترجمه گوگل]او وارث عمارت و تمام متعلقات آن شد
[ترجمه ترگمان]خانه و همه appurtenances را به ارث برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Books and CDs are among the appurtenances of student life.
[ترجمه گوگل]کتاب و سی دی از لوازم زندگی دانشجویی است
[ترجمه ترگمان]کتاب ها و سی دی ها در میان the زندگی دانشجویی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What is included in the appurtenances of property is a question of fact.
[ترجمه گوگل]آنچه در متعلقات اموال وارد می شود، بحثی است
[ترجمه ترگمان]آنچه در the اموال گنجانده می شود یک سوال در حقیقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Safety guardrail is an important appurtenance to ensure traffic safety.
[ترجمه گوگل]نرده محافظ ایمنی یک وسیله مهم برای تضمین ایمنی ترافیک است
[ترجمه ترگمان]هشدار ایمنی برای اطمینان از ایمنی ترافیکی، appurtenance مهمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For a property that has appurtenance, the appurtenance shall be transferred with the property ownership.
[ترجمه گوگل]برای ملکی که دارای مال است، متعلق به ملکیت منتقل می شود
[ترجمه ترگمان]برای ملکی که دارای appurtenance است، appurtenance باید با مالکیت ملک منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pressure Vessel's appurtenance and accessories : bursting discs, or safety valves, liquid level gages.
[ترجمه گوگل]لوازم و لوازم جانبی مخزن تحت فشار: دیسک های ترکیده، یا شیرهای ایمنی، گیج های سطح مایع
[ترجمه ترگمان]مخازن تحت فشار و لوازم جانبی: انباشته شدن صفحات، یا شیره ای ایمنی، gages سطح مایع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Consequently, Navassa became an American appurtenance - not quite a territory but still indisputably American.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، ناواسا به یکی از اعضای آمریکایی تبدیل شد - نه کاملاً یک قلمرو، اما همچنان بدون شک آمریکایی
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، Navassa به یک appurtenance آمریکایی تبدیل شد - نه کاملا یک قلمرو، اما هنوز بی چون و چرا آمریکایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I remember that appurtenance in this forum can make very big.
[ترجمه گوگل]من به یاد دارم که متعلقات در این انجمن می تواند بسیار بزرگ باشد
[ترجمه ترگمان]من به یاد دارم که appurtenance در این نشست می تواند بسیار بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As an appurtenance of telephone, this remote alarm equipment is used to be an alarm for private house protect based on the transmission of DTMF(Dual Tone Multiple frequency ).
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از لوازم تلفن، این تجهیزات زنگ از راه دور به عنوان زنگ هشدار برای محافظت از خانه های شخصی بر اساس انتقال DTMF (فرکانس چندگانه دو صدا) استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک appurtenance تلفنی، این تجهیزات هشدار از راه دور برای محافظت از خانه شخصی که براساس انتقال of (Dual - فرکانس چندگانه)محافظت می کند، به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There will be some musical instrument appurtenance regarding guitars, violins and various new products in this commodity exhibition .
[ترجمه گوگل]در این نمایشگاه اجناس برخی از لوازم موسیقی در مورد گیتار، ویولن و انواع محصولات جدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک ابزار موسیقی در مورد گیتار، ویولون و محصولات جدید مختلف در این نمایشگاه کالا وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high role of priests was symbolized by the precious substances lavished on their vestments and appurtenances.
[ترجمه گوگل]نقش والای کاهنان با مواد گرانبهایی که بر روی جلیقه ها و متعلقات آنها به هدر می رفت نشان داده می شد
[ترجمه ترگمان]نقش بالای کشیش ها از مواد گرانبها که در لباس و appurtenances خود به بار می آوردند نمادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pierre came to pick them up in the long Mercedes and they piled in with all their bags and appurtenances.
[ترجمه گوگل]پیر آمد تا آنها را سوار مرسدس بنز بلند کند و آنها با تمام کیف‌ها و وسایلشان انباشته شدند
[ترجمه ترگمان]پی یر آمد تا آن ها را در مرسدس بلند کند و آن ها هم اسباب و appurtenances خود را روی هم کپه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Followed it, I select the model number throttle flap and appurtenance .
[ترجمه گوگل]به دنبال آن، شماره مدل دریچه گاز و لوازم جانبی را انتخاب کردم
[ترجمه ترگمان]it را انتخاب می کنم و شماره مدل دریچه flap و appurtenance را انتخاب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Purpose:To raise the diagnosis rate of vertebrae cervicales and lumber appurtenance fracture.
[ترجمه گوگل]هدف: افزایش میزان تشخیص شکستگی مهره های گردنی و الوار
[ترجمه ترگمان]هدف: افزایش نرخ تشخیص مهره ستون فقرات و شکستگی lumber
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript

متعلقات (اسم)
apanage, appanage, belonging, paraphernalia, appurtenance, purtenance, appurtenant

دستگاه (اسم)
apparatus, set, appurtenance, device, machine, system, machinery, plant, mechanism

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جهاز (اسم)
apparatus, ship, appurtenance, system, dowry

جزء (اسم)
part, portion, clause, appurtenance, gadget, component, ingredient, member, detail, sector, gizmo

حالت ربط و اتصال (اسم)
appurtenance

انگلیسی به انگلیسی

• right associated with ownership of property; accessory

پیشنهاد کاربران

بپرس