فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: approves, approving, approved
حالات: approves, approving, approved
• (1) تعریف: to give official sanction to.
• مترادف: accredit, authorize, certify, confirm, endorse, ratify, sanction
• متضاد: disapprove, reject, veto
• مشابه: adopt, affirm, clear, enact, pass, permit, recognize, subscribe, underwrite
• مترادف: accredit, authorize, certify, confirm, endorse, ratify, sanction
• متضاد: disapprove, reject, veto
• مشابه: adopt, affirm, clear, enact, pass, permit, recognize, subscribe, underwrite
- The Senate approved the legislation.
[ترجمه گوگل] مجلس سنا این قانون را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان] سنا این قانون را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سنا این قانون را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a popular interpretation of the poem, but one that the poet never approved.
[ترجمه مصطفی مرتجی] این تفسی عمومی از شعر بود ، اما شاعر هرگز آن را تایید نکرد|
[ترجمه گوگل] این یک تفسیر رایج از شعر بود، اما شاعر هرگز آن را تأیید نکرد[ترجمه ترگمان] این تفسیری عمومی از شعر بود، اما شاعری که شاعر هرگز آن را تصویب نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to consider or declare (something) good or right.
• مترادف: endorse, OK, sanction
• متضاد: condemn, disapprove
• مشابه: accept, favor, recommend
• مترادف: endorse, OK, sanction
• متضاد: condemn, disapprove
• مشابه: accept, favor, recommend
- If your mother approves it, you may stay up past your bedtime tonight.
[ترجمه A.A] اگه مادرت موافقت کرد میتونی امشب بعداز وقت خوابت بیدار بمونی|
[ترجمه گوگل] اگر مادرتان آن را تایید کرد، میتوانید امشب از ساعت خواب خود بیدار بمانید[ترجمه ترگمان] اگر مادرت آن را تایید کند، ممکن است امشب از خواب بیدار بمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: approving (adj.), approvingly (adv.)
مشتقات: approving (adj.), approvingly (adv.)
• : تعریف: to show approval or think favorably of something or someone.
• مترادف: consent
• متضاد: disapprove
• مشابه: agree, allow, assent, hold, subscribe, sympathize
• مترادف: consent
• متضاد: disapprove
• مشابه: agree, allow, assent, hold, subscribe, sympathize
- We heartily approve of the changes you propose.
[ترجمه SadeghA.N] ما از صمیم قلب تغییراتی را که پیشنهاد میدهی، تایید میکنیم.|
[ترجمه esmaeil] ما از صمیم قلب تغییر های پیشنهادی شما را قبول می کنیم.|
[ترجمه گوگل] ما از صمیم قلب تغییرات پیشنهادی شما را تایید می کنیم[ترجمه ترگمان] ما از صمیم قلب این تغییرات را تایید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She doesn't approve of her daughter's new friends.
[ترجمه Nazanin] او دوستان جدید دخترش را تایید نمی کند.|
[ترجمه گوگل] او دوستان جدید دخترش را تایید نمی کند[ترجمه ترگمان] او دوست جدید دخترش را تایید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since everyone approves, let's go ahead with the plan.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که همه تایید می کنند، بیایید طرح را پیش ببریم
[ترجمه ترگمان] از انجایی که همه موافق هستند، بیا با نقشه پیش برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از انجایی که همه موافق هستند، بیا با نقشه پیش برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید