approve

/əˈpruːv//əˈpruːv/

معنی: موافقت کردن، پسند کردن، طرفداری کردن، تصویب کردن، ازمایش کردن، روا داشتن
معانی دیگر: رضایت دادن، تایید کردن، (رسما) موافقت کردن، نظر موافق دادن، مساعد بودن، (قدیمی) اثبات کردن، نشان دادن، موافقت کردن با

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: approves, approving, approved
(1) تعریف: to give official sanction to.
مترادف: accredit, authorize, certify, confirm, endorse, ratify, sanction
متضاد: disapprove, reject, veto
مشابه: adopt, affirm, clear, enact, pass, permit, recognize, subscribe, underwrite

- The Senate approved the legislation.
[ترجمه گوگل] مجلس سنا این قانون را تصویب کرد
[ترجمه ترگمان] سنا این قانون را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a popular interpretation of the poem, but one that the poet never approved.
[ترجمه مصطفی مرتجی] این تفسی عمومی از شعر بود ، اما شاعر هرگز آن را تایید نکرد
|
[ترجمه گوگل] این یک تفسیر رایج از شعر بود، اما شاعر هرگز آن را تأیید نکرد
[ترجمه ترگمان] این تفسیری عمومی از شعر بود، اما شاعری که شاعر هرگز آن را تصویب نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to consider or declare (something) good or right.
مترادف: endorse, OK, sanction
متضاد: condemn, disapprove
مشابه: accept, favor, recommend

- If your mother approves it, you may stay up past your bedtime tonight.
[ترجمه A.A] اگه مادرت موافقت کرد میتونی امشب بعداز وقت خوابت بیدار بمونی
|
[ترجمه گوگل] اگر مادرتان آن را تایید کرد، می‌توانید امشب از ساعت خواب خود بیدار بمانید
[ترجمه ترگمان] اگر مادرت آن را تایید کند، ممکن است امشب از خواب بیدار بمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: approving (adj.), approvingly (adv.)
• : تعریف: to show approval or think favorably of something or someone.
مترادف: consent
متضاد: disapprove
مشابه: agree, allow, assent, hold, subscribe, sympathize

- We heartily approve of the changes you propose.
[ترجمه SadeghA.N] ما از صمیم قلب تغییراتی را که پیشنهاد میدهی، تایید میکنیم.
|
[ترجمه esmaeil] ما از صمیم قلب تغییر های پیشنهادی شما را قبول می کنیم.
|
[ترجمه گوگل] ما از صمیم قلب تغییرات پیشنهادی شما را تایید می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما از صمیم قلب این تغییرات را تایید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She doesn't approve of her daughter's new friends.
[ترجمه Nazanin] او دوستان جدید دخترش را تایید نمی کند.
|
[ترجمه گوگل] او دوستان جدید دخترش را تایید نمی کند
[ترجمه ترگمان] او دوست جدید دخترش را تایید نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since everyone approves, let's go ahead with the plan.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که همه تایید می کنند، بیایید طرح را پیش ببریم
[ترجمه ترگمان] از انجایی که همه موافق هستند، بیا با نقشه پیش برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i don't approve of his behavior
با رفتار او موافق نیستم.

2. akbar did not approve of his daughter's marriage
اکبر با ازدواج دخترش موافق نبود.

3. how can you approve of the barbaric sport of hunting?
چطور می توانی با ورزش بی رحمانه ی شکار موافق باشی ؟

4. The boss wouldn't approve of the plan.
[ترجمه گوگل]رئیس این طرح را تایید نمی کند
[ترجمه ترگمان]رئیس این نقشه را تایید نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wholeheartedly approve of his actions.
[ترجمه گوگل]من از صمیم قلب کار او را تایید می کنم
[ترجمه ترگمان]من با صداقت عمل او را تایید می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My parents don't approve of me smoking cigarettes.
[ترجمه najib] والدین من موافق به سیگار کشیدن من نیستند
|
[ترجمه گوگل]والدینم سیگار کشیدن من را تایید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم با سیگار کشیدن من موافق نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The survey showed that 32% of respondents approve, 54% disapprove and the rest are undecided.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی نشان داد که 32 درصد از پاسخ دهندگان موافق، 54 درصد مخالف و بقیه بلاتکلیف هستند
[ترجمه ترگمان]نظرسنجی نشان داد که ۳۲ درصد از پاسخ دهندگان تایید می کنند، ۵۴ درصد مخالف هستند و بقیه مردد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many doctors don't approve of unorthodox medicine.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پزشکان طب غیرمتعارف را تایید نمی کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پزشکان داروهای غیر معمول را تایید نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He doesn't approve of me leaving school this year.
[ترجمه گوگل]او قبول نمی کند که من امسال مدرسه را ترک کنم
[ترجمه ترگمان]اون از اینکه امسال مدرسه رو ترک کنم موافق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you approve of my idea?
[ترجمه گوگل]آیا شما ایده من را تایید می کنید؟
[ترجمه ترگمان]نظر مرا تایید می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His father did not approve of his.
[ترجمه گوگل]پدرش او را تایید نکرد
[ترجمه ترگمان]پدرش با او موافق نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He doesn't approve of my leaving school this year.
[ترجمه گوگل]او امسال ترک تحصیل من را تایید نمی کند
[ترجمه ترگمان]او امسال با رفتن من به مدرسه موافق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He didn't approve of the plan and said so in as many words.
[ترجمه گوگل]او این طرح را تایید نکرد و به همان اندازه گفت
[ترجمه ترگمان]او این نقشه را تایید نکرد و با کلمات زیادی این را گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I thoroughly approve of what the government is doing.
[ترجمه گوگل]من کاملاً کاری را که دولت انجام می دهد تأیید می کنم
[ترجمه ترگمان]من کاملا با آنچه که دولت انجام می دهد تایید می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You may not approve of what he did, but he's still your brother.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است کاری که او انجام داده را تایید نکنید، اما او همچنان برادر شماست
[ترجمه ترگمان]شاید تو با کاری که کرده موافق نباشی، اما اون هنوز برادرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافقت کردن (فعل)
accede, acquiesce, consent, assent, agree, comply, approbate, accept, accord, go along, yea, conform, approve, come along, concur, homologate

پسند کردن (فعل)
admire, approve

طرفداری کردن (فعل)
back, support, side, advocate, approve, favor, defend

تصویب کردن (فعل)
pass, approbate, allow, authorize, approve, okay, ratify, subscribe, homologate, okey

ازمایش کردن (فعل)
test, gauge, approve, assay, experiment, quiz

روا داشتن (فعل)
approve

تخصصی

[مهندسی گاز] تصویب کردن، موافقت کردن
[حقوق] تصویب کردن، موافقت کردن

انگلیسی به انگلیسی

• agree, concur; confirm, endorse
if someone in authority approves a plan or idea, they formally agree to it.
if you approve of an action, event, or suggestion, you are pleased about it.
if you approve of someone or something, you like and admire them.

پیشنهاد کاربران

approve ؛ با ترجمه و برگردان آن به زبان فارسی به معنی تأیید شدن
تحلیل و تفسیر و فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تبیین شده است ؛
پروفایل ؛
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به پیشینه و ریشه ی مشترک زبان ها در مبحث زبانشناسی تعریفی که قابل تحلیل و تفسیر می باشد بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
کلمه ی پروفایل به لحاظ معنا و مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز این کلیدواژه در قانون و قواعد ایجاد کلمات مرتبط با اصطلاح پروف کردن لباس و پاراف کردن و کلمه ی aprovied با ترجمه و برگردان آن به زبان فارسی به معنی تایید شدن و professional به معنی حرفه ای و همچنین کلمه ی بروفه و بَرف و بروفن و پارافین و پروفسور و پروفیل و. . . می باشد.
کلماتی مثل پرو و پروف و پاراف کردن و بروفن و برف و بروفه که به معنی دارای انرژی و نیرو و دارای بار و بارگذاری شده دارای معنا و مفهوم می باشد از کلمه ی پارا پارس پریز پرزیدنت پُرس پرستار و. . . منشعب شده است.
در مجموع کلمه ی پروفایل به معنی بارگذاری جهت به بار آمدن و به بَر و رو آمدن دارای معنا و مفهوم می باشد. یعنی قسمتی یا بخشی که اطلاعات خودمان را در آن بارگذاری می کنیم.
پُرُو یا پُرُوف ؛ پروف کردن لباس با ریخت دیگر آن بُرُو یا بروف کردن به معنی لباس را در بَر کردن و بارگذاری و بَر و رو دادن به لباس جهت تایید شدن یا بَر و رو ایجاد کردن برای لباس.
و یا به معنی به تن کردن لباس جهت برآمده شدن یا وَرآمدن لباس.
به گونه ای که اگر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات برای ساختمان کلمه ی پُرُو افزونه ی حرف آ را به عنوان باب ورود به کلمه نصب کنیم کلمه ی approve به معنی تأیید شدن قابل مشاهده می شود.
برف ؛ این کلمه نیز که در نزولات آسمانی در فصل زمستان باعث بارگذاری جهت به بار آمدن طبیعت می شود و دارای عینیت است در عالم واقع منطبق با این تعریف می باشد.
بروفه ؛ بُروف شده ، پاراف شده ، بارگذاری شده و دارای بار و به بار آمده و دارای بَر و رو و با تعریف دیگر آن به معنی خوش بَر و رو.
بروفن ؛ این کلمه نیز مرتبط با مفهوم کلمه ی برف در علم پزشکی جهت بارگذاری و باررسانی مواد لازم به بدن جهت تسکین درد یک اصطلاح رایج می باشد.
همچنین تعریف فوق برای کلمه ی پروف در کلمه ی پروفسور و پروفسشنال به معنی پُر بار و دارای بار و حرفه ای دارای عینیت و انطباق می باشد.
کلمه ی دیگری که با این تعریف جور در می آید کلمه ی پارافین که در شمع سازی رایج می باشد به معنی دارای بار قابل مشاهده می باشد.
پاراف ؛ اصطلاح پاراف کردن نامه ها در مکاتبات اداری در زمانی می باشد که نامه ها قبل از ارسال جهت تایید شدن نهایی آن بازبینی و ویرایش و نگارش می شود.
پروفسور ؛
این کلمه از ترکیب دو کلمه با یک مفهوم مشترک ایجاد شده است کلمه ی پارس و فارس و با ریخت پارس فارسور و با ریخت خلاصه شده ی آن پروفسور
در لابلای توضیحات ذیل که در مورد کلمه appraisal
آمده است فلسفه پیدایش کلمه پرفسور خدمت عزیزان تبیین گردیده است.
قبل از اینکه به باطن و ریشه ی کلمه appraisal ورود کنیم و این کلمه رو تفسیر کنیم یک نگاهی به کلمه پارس و یا فارس داشته باشیم.
اگر از قانون اولویت تلفظ نسبت به نگارگری و صورتگری حروف در زبانهای مختلف به این مقوله ورود کنیم با توجه به قانون چرخش و تغییر شکل حروف در غالب کلمه، کلماتی مثل پارس فارس پرایس پرافیس پروفسشنال پروفسور پرافیت پاریس پیریس پارادیس پُرسش پِریز فارس سیراف سُفره سَفر اَسفور سَفیر مسافرت حتی کلمه صفر از یک ریشه می باشند که هر کدام کاربرد خودشان را در جایگاه خودشون ولی از یک راسته مفهومی دارند.
کُلاً پارس یعنی سرزمین نور و نیرو سرزمین انرژی و کسب انرژی.
حالا چطور این مفهوم در این کلمه وجود دارد به این صورت که کلمه ی پارادایس که تحت عنوان باغ بهشت و باغ پرندگان بهشتی از اون تفسیر شده از همین مفهوم شکل گرفته.
کلمه پِریز یا پاریس و پیریس در لهجه های محلی که ما در امکانات امروزی از اون انرژی الکتریکی رایس و پرایس می کنیم نیز همین رویه موجود است.
البته اگر در بُعد ادبیاتی هم نگاهی داشته باشیم کلمه پُرسش نیز یعنی کسب علم و حل مسئله.
و در بُعد و کاربرد مواد غذایی نیز اصطلاح یک پُرس غذا همین مفهوم را دارد.
یا کلمه پروفسور که به شخصی که در مرزهای علم مشغول دادن اطلاعات به جامعه بشری می باشد.
و یا کلمه پرافیت که در زبان لاتین تحت عنوان پیامبر ترجمه گردیده یعنی شخصی که انرژی را از مخزن اصلی خود به جامعه بشری می رساند.
لذا با این تفاسیر کلمه appraisal که تحت عنوان ارزیابی برای دادن امتیاز یا درجه و پاداش ترجمه شده است به معنی پریز نمودن یا پرایز نمودن جهت ایجاد مفهومی به نام پرزیدنت نیز از همین مفهوم شکل گرفته.
یک توضیحی هم برای فلسفه ی پیدایش کلمه صفر اگر داشته باشیم این است که در زبان ترکی امروزی و فارسی قدیم و لهجه های موجود محلی به صفر که عدم عدد در درس ریاضی است، نول گفته می شود.
کلمه نول بُعد نبودن چیزی را تداعی می کند که در صنعت برق اصطلاح فاز و نول هم در حال استفاده می باشد. ولی کلمه صفر بُعد دایره بودن و نقاشی اون عدد می باشد که اون نماد یعنی صفر که به صورت دایره میان تهی می باشد، دایره هم نماد گردش و چرخش و سفر و مسافرت و سفیر یا اَسفور که عرب ها به گنجشک می گویند و انگلیسی های امروزی Sparrow که با لهجه خودمان همان اَسفور به مفهوم پرنده مسافر می باشد.
علت اینکه حرف س در کلمه صفر به ص تبدیل شده به علت اشتباه نکردن این مفهوم در مکاتبات در دو کاربرد مختلف هست. مثل کلمه سَد در رشته عمران و صَد در ریاضیات که هر دو یک مفهوم در دل خود دارد ولی در دو جایگاه کاربردی در حال استفاده می باشد. یا مثل دو کلمه صوت و صدا که از یک خانواده ولی در دو جایگاه متفاوت در حال استفاده می باشد. به این صورت که با توجه به ذات حرف ( و ) و ( آ ) کلمه صوت جریان صدا را بیان می کند و صدا عمل ایجاد صوت را بیان می کند.
کلمه فَرَس هم در عربی که به معنی اسب ترجمه شده از همین مفهوم به معنای پُرنیرو پرانرژی می باشد. نمونه مشابه همین کلمه در انگلیسی Horse می باشد که حرف ف در این کلمه phorse حذف شده است.
البته یک کلمه هم خانواده با کلمه appraisal کلمه approve می باشد که اصطلاحاً با ترجمه ی تایید کردن باب شده است و حرف s برای تلفظ راحت تر حذف گردیده است. نمونه مشابه این دو کلمه در زبان ما کلمه آری هست که هم خانواده با آرمان ارتش آریا آرام آرامش و غیره می باشد. یعنی با آری گفتن و approve کردن مقوله ی انرژی دادن و ایجاد حس مثبت برقرار می گردد.

تایید کردن
Well, I'll need to approve the time off with your manager.
تایید کردن
مثال: The committee approved the budget proposal.
کمیته پیشنهاد بودجه را تایید کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تصویب کردن مثلاً یه قانون تو مجلس یک کشور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : approve
✅️ اسم ( noun ) : approval
✅️ صفت ( adjective ) : approving
✅️ قید ( adverb ) : approvingly
نظر مسائد داشتن / تصویب کردن
همراهی کردن، تأیید کردن، موافقت کردن
تاییدیدن چیزی.
پَسَندیدن چیزی.
پذیرفتن چیزی.
approve ( verb ) = pass ( verb )
به معناهای :تصویب کردن، تایید کردن، قبول کردن، موافقت کردن
to think that somebody/something is good, acceptable or suitable
اجازه دادن
• agree, concur; confirm, endorse
• if someone in authority approves a plan or idea, they formally agree to it.
• if you approve of an action, event, or suggestion, you are pleased about it.
• if you approve of someone or something, you like and admire them.
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی موافق بودن
I approve موافقم

تایید کردن
پسندیدن
پذیرفتن
تایید کردن، موافقت کردن
تصویب کردن
مساعد بودن تصویب کردن روا داشتن
موفقت کردن
accept
admit
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)