appropriately

/əˈproʊ.priː.ət.li//əˈprəʊprɪɪtli/

بطورمقتضی، بمناسبت، به اقتضا، بطوردرخورمناسب

جمله های نمونه

1. they thanked him appropriately
به طور شایسته ای از او سپاسگزاری کردند.

2. The empirical sceptic appropriately responds: how do you know?
[ترجمه گوگل]شکاک تجربی به درستی پاسخ می دهد: از کجا می دانید؟
[ترجمه ترگمان]شکاک تجربی به درستی پاسخ می دهد: شما از کجا می دانید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The painters met, appropriately enough, in an art gallery .
[ترجمه گوگل]نقاشان، به اندازه کافی، در یک گالری هنری ملاقات کردند
[ترجمه ترگمان]نقاشان در یک گالری هنری به حد کافی با هم آشنا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Try to dress appropriately for each occasion.
[ترجمه زینب] سعی کنید برای هرموقعیت لباس مناسب بپوشید
|
[ترجمه گوگل]سعی کنید برای هر موقعیت مناسب لباس بپوشید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید برای هر موقعیت مناسب لباس بپوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She didn't think we were appropriately dressed for a wedding.
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کرد که ما برای عروسی لباس مناسب پوشیده ایم
[ترجمه ترگمان]او فکر نمی کرد ما برای عروسی مناسب باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's entitled, appropriately enough, "Art for the Nation".
[ترجمه گوگل]این عنوان، به اندازه کافی، "هنر برای ملت" است
[ترجمه ترگمان]حق است، به اندازه کافی، \"هنر برای ملت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chain of volcanoes is known, appropriately enough, as the 'Ring of Fire'.
[ترجمه گوگل]زنجیره ای از آتشفشان ها به اندازه کافی به عنوان "حلقه آتش" شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]زنجیر آتشفشان به اندازه کافی به اندازه حلقه آتش به اندازه کافی شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was appropriately garbed in funereal black.
[ترجمه گوگل]لباس مشکی مراسم تشییع جنازه را به تن داشت
[ترجمه ترگمان]او در لباس سیاه عزا به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The learner acts appropriately on receiving verbal instructions or requests.
[ترجمه گوگل]یادگیرنده با دریافت دستورات یا درخواست های شفاهی به درستی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]یاد گیرنده به طور مناسب به دریافت دستور و یا درخواست شفاهی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The development of a corporate culture which deals appropriately with risks is most important.
[ترجمه گوگل]توسعه فرهنگ شرکتی که به طور مناسب با ریسک ها برخورد می کند، بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]توسعه فرهنگ شرکتی که به طور مناسب با ریسک سر و کار دارد، بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The New Zealanders, appropriately garbed in funereal black, arrive next week to scatter the ashes.
[ترجمه گوگل]نیوزلندی‌ها که لباس سیاه مراسم تشییع جنازه به تن دارند، هفته آینده می‌آیند تا خاکستر را پراکنده کنند
[ترجمه ترگمان]The، garbed که در لباس سیاه عزا گرفته بودند هفته بعد به راه افتادند تا خاکستر را پراکنده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He sat appropriately in his chair and accepted explanations for the work that was to begin.
[ترجمه گوگل]او به درستی روی صندلی خود نشست و توضیحاتی را برای کاری که قرار بود شروع شود، پذیرفت
[ترجمه ترگمان]در صندلی اش نشست و توضیحاتی را که می بایست آغاز شود پذیرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead, he used wit appropriately, as in some of his parables.
[ترجمه گوگل]در عوض، مانند برخی از تمثیل‌هایش، از شوخ طبعی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در عوض، از لطافت طبع، مانند برخی از تمثیل ها، استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Appropriately, for one named after a wife-murderer, Mr Punch remained a misogynist to the end.
[ترجمه گوگل]به درستی، آقای پانچ تا آخر یک زن ستیز باقی ماند
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه یکی از آن ها به نام قاتل زن نام گذاری شد، آقای Punch از زن بیزار ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I write reams of dry prose with appropriately technical language and what my colleagues consider scientific consequence.
[ترجمه گوگل]من انبوهی از نثر خشک را با زبان فنی مناسب و آنچه همکارانم نتیجه علمی می دانند می نویسم
[ترجمه ترگمان]من ده ها نثر خشک با زبان فنی و آنچه که همکاران من نتیجه علمی را در نظر می گیرند می نویسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• properly, in a fitting manner; suitably

پیشنهاد کاربران

به نحوی شایسته. به درستی
مثال:
Perhaps some of these states can be appropriately called mystical or spiritual.
شاید تعدادی از این حالات را بتوان به درستی عرفانی یا روحانی خواند.
in a suitable way
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : appropriate
اسم ( noun ) : appropriacy / appropriateness
صفت ( adjective ) : appropriate
قید ( adverb ) : appropriately
درست و بجا
appropriately ( adv ) = aptly ( adv )
به معناهای: به طور مناسب، به طور شایسته، در خور/به جا، به موقع، به درستی، به حق
چنانکه باید و شاید
حسابی
they thanked him appropriately حسابی ازش تشکر کردن
به درستی
به گونه شایسته/درخور/پسندیده
به طور شایسته/درخور/پسندیده
به شایستگی
به طور مناسب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس