صفت ( adjective )
• : تعریف: fitting the practical or social requirements of the situation; seemly; suitable.
• مترادف: apposite, apropos, apt, befitting, due, felicitous, fit, fitting, meet, proper, seemly, suitable, suited
• متضاد: improper, inappropriate, unbecoming, unfitting, unsuitable, wrong
• مشابه: amenable, applicable, comely, convenient, decent, decorous, done, expedient, germane, happy, legitimate, likely, opportune, pertinent, possible, relevant, right, seasonable, timely, to the point
• مترادف: apposite, apropos, apt, befitting, due, felicitous, fit, fitting, meet, proper, seemly, suitable, suited
• متضاد: improper, inappropriate, unbecoming, unfitting, unsuitable, wrong
• مشابه: amenable, applicable, comely, convenient, decent, decorous, done, expedient, germane, happy, legitimate, likely, opportune, pertinent, possible, relevant, right, seasonable, timely, to the point
- When you're doing carpentry, you'll get the best results if you use tools that are appropriate to each task.
[ترجمه الدوز] هنگامی که نجاری می کنید، اگر از ابزار مناسب برای هرکار استفاده کنید بهترین نتیجه را خواهید گرفت.|
[ترجمه پویان ازاد] البته باید در نظر داشت که appropriate بیشتر برای حالات احساسی استفاده می شود ذر متن بالا که از ابزار نجاری مناسب می گوید چون احساساتی وجود ندارد بهتر است از proper استفاده شود|
[ترجمه گوگل] هنگامی که در حال نجاری هستید، اگر از ابزارهای مناسب برای هر کار استفاده کنید، بهترین نتیجه را خواهید گرفت[ترجمه ترگمان] زمانی که مشغول کار نجاری هستید، بهترین نتیجه را خواهید داشت اگر از ابزارهایی که برای هر کار مناسب هستند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Jeans and a T-shirt are not appropriate for a formal wedding.
[ترجمه گوگل] شلوار جین و تی شرت برای عروسی رسمی مناسب نیستند
[ترجمه ترگمان] شلوار جین و یک تی شرت برای یک عروسی رسمی مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شلوار جین و یک تی شرت برای یک عروسی رسمی مناسب نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was difficult choosing appropriate music for the funeral.
[ترجمه Shadi] انتخاب یک موسیقی مناسب برای مراسم خاکسپاری سخت بود.|
[ترجمه گوگل] انتخاب موسیقی مناسب برای مراسم خاکسپاری دشوار بود[ترجمه ترگمان] انتخاب موسیقی مناسب برای مراسم تدفین دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Please read the employee manual for its discussion of appropriate office behavior.
[ترجمه رضا نادی] لطفا دفترچه راهنمای کارمندان را به خاطر مبحث رفتار مناسب اداری آن بخوان|
[ترجمه گوگل] لطفاً راهنمای کارمند را برای بحث در مورد رفتار مناسب دفتر بخوانید[ترجمه ترگمان] لطفا دفترچه راهنمای کارمندان را برای بحث در مورد رفتار اداری مناسب بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appropriates, appropriating, appropriated
مشتقات: appropriately (adv.), appropriateness (n.)
حالات: appropriates, appropriating, appropriated
مشتقات: appropriately (adv.), appropriateness (n.)
• (1) تعریف: to identify or set aside for a particular purpose.
• مترادف: allocate, assign, dedicate, earmark
• مشابه: allot, appoint, apportion
• مترادف: allocate, assign, dedicate, earmark
• مشابه: allot, appoint, apportion
- The town appropriated funds for the building of the new library.
[ترجمه گوگل] شهر برای ساخت کتابخانه جدید بودجه اختصاص داد
[ترجمه ترگمان] این شهر وجوهی را برای ساختمان کتابخانه جدید اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شهر وجوهی را برای ساختمان کتابخانه جدید اختصاص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to take for one's own, often without permission.
• مترادف: defalcate, expropriate, lift, misappropriate, peculate, pocket, take, usurp
• مشابه: adopt, arrogate, borrow, claim, commandeer, confiscate, cop, embezzle, grab, impound, liberate, palm, plagiarize, purloin, rip off, rob, seize, steal, swipe, thieve
• مترادف: defalcate, expropriate, lift, misappropriate, peculate, pocket, take, usurp
• مشابه: adopt, arrogate, borrow, claim, commandeer, confiscate, cop, embezzle, grab, impound, liberate, palm, plagiarize, purloin, rip off, rob, seize, steal, swipe, thieve
- The army appropriated farm animals to feed the soldiers.
[ترجمه شان] ارتش برای تغذیه سربازان، حیوانات مزرعه را ( بدون اجازه ) تصاحب کرد.|
[ترجمه گوگل] ارتش حیوانات مزرعه را برای غذا دادن به سربازان اختصاص داد[ترجمه ترگمان] ارتش از حیوانات مزرعه برای تغذیه سربازان استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Europeans appropriated the natives' lands.
[ترجمه گوگل] اروپایی ها زمین های بومیان را تصاحب کردند
[ترجمه ترگمان] اروپایی ها محل بومیان را تصرف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اروپایی ها محل بومیان را تصرف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید