اسم ( noun )
• (1) تعریف: one who works for another to learn his or her skill or trade.
• مشابه: beginner, employee, learner, novice, pupil, student, tyro
• مشابه: beginner, employee, learner, novice, pupil, student, tyro
- He was a carpenter's apprentice for three years before starting his own business.
[ترجمه A.A] او قبل از شروع کسب وکارخود سه سال شاگرد نجاربود|
[ترجمه گوگل] او قبل از شروع کار خود به مدت سه سال شاگرد نجار بود[ترجمه ترگمان] سه سال پیش شاگرد یک نجار بود قبل از شروع کار خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a beginner; learner.
• مترادف: beginner, learner, neophyte, novice, tyro
• متضاد: master, veteran
• مشابه: cub, greenhorn, newcomer, recruit, rookie
• مترادف: beginner, learner, neophyte, novice, tyro
• متضاد: master, veteran
• مشابه: cub, greenhorn, newcomer, recruit, rookie
- I'm just an apprentice at this barbecueing; my dad is the master.
[ترجمه A.A] من دراین کبابی فقط شاگردهستم پدرم کارفرما است|
[ترجمه گوگل] من فقط شاگرد این باربیکیو هستم پدر من استاد است[ترجمه ترگمان] من فقط یک شاگرد این barbecueing؛ پدرم استاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apprentices, apprenticing, apprenticed
مشتقات: apprenticeship (n.)
حالات: apprentices, apprenticing, apprenticed
مشتقات: apprenticeship (n.)
• : تعریف: to place as an apprentice to an employer.
• مترادف: indenture
• مشابه: employ, enlist, enroll, hire, initiate, place
• مترادف: indenture
• مشابه: employ, enlist, enroll, hire, initiate, place
- His father apprenticed him to the local blacksmith.
[ترجمه احمد فاطمي] پدرش او را برای شاگردی نزد آهنگر محله برد|
[ترجمه رضا نادی] پدرش اورا پیش آهنگر محلی برای شاگردی کردن برد.|
[ترجمه گوگل] پدرش او را نزد آهنگر محلی شاگردی کرد[ترجمه ترگمان] پدرش او را به آهنگر محل کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was lucky enough to be apprenticed to an excellent chef with a relatively mild temper.
[ترجمه گوگل] او به اندازه کافی خوش شانس بود که نزد یک سرآشپز عالی با خلق و خوی نسبتا ملایم شاگردی کرد
[ترجمه ترگمان] او به اندازه کافی خوش شانس بود که با یک آشپز عالی، با خلق و خوی نسبتا ملایم کارآموزی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به اندازه کافی خوش شانس بود که با یک آشپز عالی، با خلق و خوی نسبتا ملایم کارآموزی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید