apposite

/ˈæpəzɪt//ˈæpəzɪt/

معنی: مناسب، خوش ایند، بجا، در خور
معانی دیگر: به مورد، به موقع، به هنگام، مربوط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: appositely (adj.), appositeness (n.)
• : تعریف: fitting; pertinent; appropriate.
مترادف: appropriate, apt, due, felicitous, fitting, meet, pertinent, suitable
متضاد: inapposite, inapt
مشابه: applicable, apropos, condign, congruous, fit, germane, likely, proper, relevant, right, seemly, to the point

- While I struggled for words, my companion's remarks to the grieving woman could not have been more apposite.
[ترجمه گوگل] در حالی که برای کلمات تلاش می کردم، اظهارات همراهم به زن غمگین نمی توانست درست تر از این باشد
[ترجمه ترگمان] در اثنایی که من برای حرف زدن تقلا می کردم، سخنان رفیق من به این زن غصه می خورد که شایسته این نیست که شایستگی آن زن را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his questions were all apposite
پرسش های او همه بجا بودند.

2. The film starts in a graveyard, an apposite image for the decaying society which is the theme of the film.
[ترجمه گوگل]فیلم در یک قبرستان شروع می شود، تصویری مناسب برای جامعه در حال زوال که موضوع فیلم است
[ترجمه ترگمان]فیلم در یک قبرستان شروع می شود، تصویر apposite برای جامعه رو به رو که موضوع فیلم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is a very apposite comparison.
[ترجمه گوگل]این مقایسه بسیار درستی است
[ترجمه ترگمان]این مقایسه apposite است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His observations are, indeed, apposite to the present discussion.
[ترجمه گوگل]مشاهدات او در واقع با بحث حاضر مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]مشاهدات او در واقع، به بحث حاضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I found his speech wholly apposite to the current debate.
[ترجمه گوگل]من سخنان او را کاملاً متضاد با بحث فعلی یافتم
[ترجمه ترگمان]من طرز صحبت او را کام لا بجا و کاملا بجا و کاملا واضح یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her remarks are extremely apposite to the present discussion.
[ترجمه گوگل]اظهارات او با بحث حاضر بسیار مناسب است
[ترجمه ترگمان]سخنان او بی نهایت به بحث حاضر مربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This book, then, makes an apposite sequel to her last novel, Le Divorce.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این کتاب دنباله ای مناسب برای آخرین رمان او، طلاق است
[ترجمه ترگمان]در این کتاب آخرین رمان او به نام \"طلاق Divorce\" منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ms. Emerson made a few brief but apposite remarks about the incident.
[ترجمه گوگل]خانم امرسون چند اظهارات کوتاه اما درست در مورد این حادثه بیان کرد
[ترجمه ترگمان]خانم امرسون اظهار نظر مختصر اما apposite در مورد این حادثه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The observations of Lord Denning are, indeed, apposite to the present discussion.
[ترجمه گوگل]مشاهدات لرد دنینگ در واقع با بحث حاضر مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]مشاهدات لرد Denning در واقع، به بحث حاضر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is one apposite text which may be worth a closer look.
[ترجمه گوگل]یک متن مناسب وجود دارد که ممکن است ارزش بررسی دقیق‌تر را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک متن apposite وجود دارد که ممکن است ارزش نگاه دقیق تر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. GA is apposite to compound and linear problems where traditional methods can hardly get good results.
[ترجمه گوگل]GA برای مسائل مرکب و خطی مناسب است که در آن روش‌های سنتی به سختی می‌توانند نتایج خوبی به دست آورند
[ترجمه ترگمان]GA چند برابر مشکلات خطی و خطی است که در آن روش های سنتی به سختی می تواند نتایج خوبی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What he said is apposite to the case.
[ترجمه گوگل]آنچه او گفته است مطابق با قضیه است
[ترجمه ترگمان]آنچه که او گفت این است که به پرونده مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apposite to trust acceptance by consumers is their willingness to engage decisions about risk.
[ترجمه گوگل]مقبولیت اعتماد توسط مصرف کنندگان، تمایل آنها به تصمیم گیری در مورد ریسک است
[ترجمه ترگمان]اعتماد به پذیرش توسط مصرف کنندگان تمایل آن ها برای شرکت در تصمیم گیری در مورد ریسک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The successful copywriter is a master of apposite and evocative verbal images.
[ترجمه گوگل]کپی رایتر موفق استاد تصاویر شفاهی مناسب و خاطره انگیز است
[ترجمه ترگمان]The موفق، استاد of و تصاویر لفظی انگیزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That proverb is apposite to this case.
[ترجمه گوگل]آن ضرب المثل با این قضیه مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]این ضرب المثل کام لا بجا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناسب (صفت)
appropriate, apt, fit, adequate, proper, suitable, acceptable, convenient, fitting, accommodative, relevant, correspondent, meet, acey-deucy, feat, moderate, adaptable, favorable, propitious, apposite, expedient, reasonable, applicable, applicatory, befitting, opportune, assorted, becoming, condign, idoneous, comformable, consentaneous

خوشایند (صفت)
desirable, pleasant, nice, fine, correspondent, auspicious, advantageous, apposite, pleasing, applicable, matchable, winsome

بجا (صفت)
proper, right, fitting, just, apposite, timely, apropos, opportune, well-timed

در خور (صفت)
appropriate, apt, fit, meet, proportionate, apposite, befitting, tailored, opportune, assorted, becoming, idoneous, congruous

انگلیسی به انگلیسی

• appropriate, fitting, suitable, becoming
something that is apposite is very suitable or appropriate to what is happening or being discussed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

adjective formal
suitable and right for the occasion
صفت، رسمی
مناسب و درست برای یک موقعیت
an apposite phrase/quotation/remark
The film starts in a graveyard, an apposite image for the decaying society which is the theme of the film.
Synonyms;
apt
pertinent /formal
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/apposite
لانگمن دیکشنری : مناسب
Her remarks are extremely apposite to the present discussion
اظهارات او با بحث حاضر بسیار مناسب است
synonym : appropriate , suitable , applicable
🔊 دوستان تلفظ درست این کلمه ( اَپِزیت ) می باشد

بپرس