فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apposes, apposing, apposed
مشتقات: apposable (adj.), apposability (n.)
حالات: apposes, apposing, apposed
مشتقات: apposable (adj.), apposability (n.)
• : تعریف: to place next to or side by side; juxtapose.
- He apposed the edges before sewing the seam.
[ترجمه گوگل] او قبل از دوخت درز، لبه ها را به هم چسباند
[ترجمه ترگمان] پیش از دوخت و دوز آن را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیش از دوخت و دوز آن را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید