applicatory


معنی: مناسب، قابل اجراء، قابل اطلاق، عملی، اعمال شدنی
معانی دیگر: کاربردی، استعمالی، کاربسته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: applicatorily (adv.)
• : تعریف: suited for use; practical.

جمله های نمونه

1. This thesis focuses on theoretical and applicatory research on the improvement of Regional talents competitiveness, base on the human resource theories.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه بر پژوهش های نظری و کاربردی در زمینه بهبود رقابت پذیری استعدادهای منطقه ای بر اساس تئوری های منابع انسانی تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه بر روی تحقیقات نظری و applicatory در زمینه بهبود استعدادهای منطقه ای، پایه و اساس نظریه های منابع انسانی متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. James Bond: Nothing more applicatory than that?
[ترجمه گوگل]جیمز باند: هیچ چیز کاربردی تر از این نیست؟
[ترجمه ترگمان]جیمز باند \": چیزی بیشتر از اون چیزی نیست؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Objective To study the applicatory value of affinity chromatography of N-linked sugar Chain of the liver-type alkaline phosphatase in diagnosis of primary hepatocarcinoma.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه ارزش کاربردی کروماتوگرافی میل ترکیبی زنجیره قند متصل به N آلکالین فسفاتاز نوع کبد در تشخیص هپاتوکارسینومای اولیه
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه ارزش applicatory کروماتوگرافی ترکیب قند وابسته به N - نوع قند از نوع کبدی در تشخیص of اولیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is a creativity result in the paper and just has a certain effect on teaching applicatory.
[ترجمه گوگل]این یک نتیجه خلاقیت در مقاله است و فقط تأثیر خاصی در آموزش کاربردی دارد
[ترجمه ترگمان]این یک نتیجه خلاقیت در این مقاله است و تنها تاثیری خاص بر آموزش applicatory دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The result of simulation shows that this method is effective and applicatory.
[ترجمه گوگل]نتیجه شبیه سازی نشان می دهد که این روش موثر و کاربردی است
[ترجمه ترگمان]نتیجه شبیه سازی نشان می دهد که این روش موثر و موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Emulation result indicates that this method has a remarkable applicatory value for turbogenerator vibration fault diagnosis.
[ترجمه گوگل]نتایج شبیه سازی نشان می دهد که این روش ارزش کاربردی قابل توجهی برای تشخیص خطای ارتعاش توربوژنراتور دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج emulation حاکی از آن است که این روش دارای ارزش applicatory قابل توجهی برای تشخیص خطای ارتعاشی turbogenerator می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The auto reverse washing ultra-filtration structure is innovate, and got new pattern patent of national applicatory.
[ترجمه گوگل]ساختار اولترافیلتراسیون شستشوی معکوس خودکار نوآورانه است و پتنت الگوی جدیدی از اپلیکیشن ملی دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]شستشوی اتوماتیک ماشین شستشوی معکوس، نوآوری است و ثبت الگوی جدید of های ملی را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. College English is a system which mainly consists of elementary English knowledge, applicatory skills, learning strategy, and cross-cultural communication.
[ترجمه گوگل]کالج انگلیسی سیستمی است که عمدتاً شامل دانش ابتدایی انگلیسی، مهارت های کاربردی، استراتژی یادگیری و ارتباطات بین فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]انگلیسی دانشگاهی است که عمدتا متشکل از دانش اولیه انگلیسی، مهارت های applicatory، استراتژی یادگیری و ارتباط متقابل فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناسب (صفت)
appropriate, apt, fit, adequate, proper, suitable, acceptable, convenient, fitting, accommodative, relevant, correspondent, meet, acey-deucy, feat, moderate, adaptable, favorable, propitious, apposite, expedient, reasonable, applicable, applicatory, befitting, opportune, assorted, becoming, condign, idoneous, comformable, consentaneous

قابل اجراء (صفت)
applicable, enforceable, applicatory

قابل اطلاق (صفت)
applicable, applicatory

عملی (صفت)
artificial, real, factual, applicatory, applicative, practical, feasible, pragmatic, applied, practicable

اعمال شدنی (صفت)
applicatory

انگلیسی به انگلیسی

• practical, useful

پیشنهاد کاربران

بپرس