• : تعریف: one who applies for something such as a job, college admission, or financial aid. • مترادف: candidate • مشابه: aspirant, petitioner, postulant, suitor, suppliant, supplicant
جمله های نمونه
1. to grant a loan to an applicant
به درخواست کننده وام دادن
2. The job applicant must have good verbal skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی کار باید مهارت های کلامی خوبی داشته باشد [ترجمه ترگمان]متقاضی کار باید مهارت های کلامی خوبی داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The applicant must file a written application to the court.
[ترجمه گوگل]متقاضی باید درخواست کتبی خود را به دادگاه ارائه دهد [ترجمه ترگمان]متقاضی باید درخواست کتبی را به دادگاه ارسال کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The applicant has experience in teaching and, more relevantly, in industry.
[ترجمه پ] متقاضی تجربه تدریس در مباحث صنعتی را دارد.
|
[ترجمه گوگل]متقاضی دارای تجربه در تدریس و مرتبط تر در صنعت است [ترجمه ترگمان]متقاضی در تدریس و، relevantly، در صنعت تجربه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Each applicant is asked to supply a portfolio of work at interview.
[ترجمه پ] از هر متقاضی، خواسته شد که نمونه کارهایش را در مصاحبه ارایه کند.
|
[ترجمه گوگل]از هر متقاضی خواسته می شود تا یک نمونه کار در مصاحبه ارائه دهد [ترجمه ترگمان]از هر متقاضی برای تامین یک پورتفولیو کار در مصاحبه درخواست شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The applicant was so choked with excitement at the acceptance notification that he could hardly bring out a goodbye.
[ترجمه گوگل]متقاضی در اعلامیه پذیرش چنان از هیجان خفه شده بود که به سختی می توانست خداحافظی کند [ترجمه ترگمان]متقاضی به قدری از هیجان در اعلامیه پذیرش خفه شده بود که به سختی می توانست از او خداحافظی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The successful applicant for the position will be a well-motivated self-starter who has excellent communication skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق برای این موقعیت، یک خود شروع کننده با انگیزه خواهد بود که مهارت های ارتباطی عالی دارد [ترجمه ترگمان]متقاضی موفق برای این پست یک خود مستقل با انگیزه خوب خواهد بود که مهارت های ارتباطی عالی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Not every applicant had a degree.
[ترجمه Yasna] تمام یا همه ی متقاضیان مدرک نداشتند
|
[ترجمه گوگل]هر متقاضی مدرکی نداشت [ترجمه ترگمان]هیچ متقاضی دیگه ای نداره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He looked the applicant up and down.
[ترجمه گوگل]او به متقاضی نگاهی به بالا و پایین انداخت [ترجمه ترگمان]به دنبال applicant می گشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The committee say they will consider/judge each applicant on his or her own merits.
[ترجمه گوگل]کمیته میگوید که هر متقاضی را بر اساس شایستگیهای خودش بررسی و قضاوت میکند [ترجمه ترگمان]این کمیته می گوید که هر متقاضی را براساس شایستگی خود مورد بررسی قرار خواهند داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The successful applicant will have excellent interpersonal skills.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق مهارت های بین فردی عالی خواهد داشت [ترجمه ترگمان]متقاضی موفق مهارت های بین فردی بسیار عالی خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The successful applicant for this job must be able to multitask.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق برای این شغل باید بتواند چند کار را انجام دهد [ترجمه ترگمان]متقاضی موفق برای این شغل باید بتواند چندین کار را انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was the hundredth applicant for the job.
[ترجمه aynaz.z] او متقاضی صدم برای کار بود
|
[ترجمه گوگل]او صدمین متقاضی این شغل بود [ترجمه ترگمان]او the متقاضی برای این شغل بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The successful applicant will have experience in project management.
[ترجمه گوگل]متقاضی موفق در مدیریت پروژه تجربه خواهد داشت [ترجمه ترگمان]متقاضی موفق در مدیریت پروژه تجربه خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• person who applies (for a position, job, etc.) an applicant for a job or a place at a college is someone who formally asks to be given the job or the place.
پیشنهاد کاربران
( حقوق ) خواهان، درخواست دهنده، کارجو، متقاضی
یعنی applicant به معنایی متقاضی یک موقعیتی است که براش سود آوره، مثل درخواست برای یک شغل یا یک موقعیت تحصیلی ( apply کردن ) و volunteer به معنای دواطلبی هست ک آنچنان به فکر سود خودش نیست و بیشتر برای سود افراد و نهاد های دیگ متقاضی یا داوطلب میشه
لانگمن دیکشنری : درخواست کننده ، متقاضی definition : person who applies for a job , etc