applicable

/ˈæpləkəbl̩//əˈplɪkəbl̩/

معنی: مناسب، خوب، خوش ایند، قابل اجراء، قابل اطلاق، کاربستپذیر، اجرا شدنی
معانی دیگر: اطلاق پذیر، وارد، مربوط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: applicability (n.)
• : تعریف: relevant or appropriate to a given situation; capable of being applied.
مترادف: apposite, appropriate, apt, fit, fitting, germane, meet, pertinent, proper, relevant, suitable, to the point
متضاد: inapplicable
مشابه: convenient, due, related, relative, right, seemly, useful

- Unfortunately, the skills he'd learned previously were not applicable to the kind of work he was doing now.
[ترجمه گوگل] متأسفانه، مهارت‌هایی که او قبلاً آموخته بود، برای نوع کاری که اکنون انجام می‌داد قابل استفاده نبود
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، مهارت هایی که یاد گرفته بود برای نوع کاری که در حال حاضر انجام می داد قابل اجرا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These guidelines are applicable to the safe use of all firearms.
[ترجمه گوگل] این دستورالعمل ها برای استفاده ایمن از همه سلاح های گرم قابل اجرا هستند
[ترجمه ترگمان] این رهنمودها برای استفاده ایمن از تمام سلاح های گرم قابل اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The discount is applicable to non-sale items only.
[ترجمه گوگل] تخفیف فقط برای اقلام غیر فروش اعمال می شود
[ترجمه ترگمان] تخفیف فقط برای اقلام غیر فروش قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. that law is not applicable to ali
آن قانون در مورد علی صادق نیست.

2. include fuel costs too, if applicable
هزینه ی سوخت را هم در صورت موجه بودن ذکر کن.

3. the title "professor" is not applicable to all teachers
عنوان ((پروفسور)) به همه ی معلم ها اطلاق نمی شود.

4. The rules have now been made equally applicable to all members.
[ترجمه گوگل]اکنون قوانین به طور یکسان برای همه اعضا قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این قوانین در حال حاضر به یک اندازه برای همه افراد قابل اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This rule is not applicable to young persons.
[ترجمه گوگل]این قانون برای جوانان قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]این قانون برای جوانان قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The offer is only applicable to bookings for double rooms.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد فقط برای رزرو اتاق های دو نفره اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد تنها برای دو اتاق رزرو جا رزرو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The offer is only applicable for journeys made during the week.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد فقط برای سفرهایی که در طول هفته انجام می شود اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد تنها برای سفره ای انجام شده در طول هفته قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The section of the form is not applicable in your case.
[ترجمه گوگل]بخش فرم در مورد شما قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]این بخش از فرم در مورد شما قابل استفاده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rule is applicable to your case.
[ترجمه گوگل]این قانون در مورد شما قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]قانون در مورد پرونده شما صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This rule is not applicable to foreigners.
[ترجمه M] این قانون رو نمیشه رو خارجیا اعمال ( این قابلیت رو نداره )
|
[ترجمه گوگل]این قانون برای خارجی ها قابل اجرا نیست
[ترجمه ترگمان]این قانون برای خارجیان قابل استفاده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Appraisal has traditionally been seen as most applicable to those in management and supervisory positions.
[ترجمه گوگل]ارزیابی به طور سنتی برای کسانی که در پست های مدیریتی و نظارتی هستند، کاربرد بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]ارزیابی به طور سنتی به عنوان بیش ترین کاربرد برای افراد در سمت های مدیریت و نظارت دیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ms/Miss/Mrs/Mr Please delete as applicable.
[ترجمه گوگل]خانم/خانم/خانم/آقا لطفاً در صورت لزوم حذف کنید
[ترجمه ترگمان]خانم \/ خانم \/ خانم \/ آقای لطفا آن ها را به عنوان قابل استفاده حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The theory does not seem easily applicable in this case.
[ترجمه M] انگار این تئوری رو تو این مورد نمیشه براحتی تعمیم داد
|
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد این نظریه به راحتی در این مورد قابل اجرا باشد
[ترجمه ترگمان]این نظریه به راحتی در این مورد قابل استفاده نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Give details of children where applicable .
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم، جزئیات کودکان را ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]جزئیات مربوط به کودکان را در صورت امکان به آن ها بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مناسب (صفت)
appropriate, apt, fit, adequate, proper, suitable, acceptable, convenient, fitting, accommodative, relevant, correspondent, meet, acey-deucy, feat, moderate, adaptable, favorable, propitious, apposite, expedient, reasonable, applicable, applicatory, befitting, opportune, assorted, becoming, condign, idoneous, comformable, consentaneous

خوب (صفت)
good, suitable, super, acceptable, pleasant, well, nice, fine, ok, kind, handsome, beautiful, okay, pretty, applicable, fortunate, goodly, pukka, pucka, okey, wally, well-groomed

خوشایند (صفت)
desirable, pleasant, nice, fine, correspondent, auspicious, advantageous, apposite, pleasing, applicable, matchable, winsome

قابل اجراء (صفت)
applicable, enforceable, applicatory

قابل اطلاق (صفت)
applicable, applicatory

کاربست پذیر (صفت)
applicable

اجرا شدنی (صفت)
applicable

تخصصی

[فوتبال] اجراشدنی-قابل اجرا
[صنعت] قابل اجرا، اجرا شدنی، عملی
[حقوق] قابل اعمال، حاکم، ذیربط، شامل، صادق
[نساجی] قابل اجرا - عملی - شدنی - مناسب
[ریاضیات] قابل اجراء، کاربردی، عملی

انگلیسی به انگلیسی

• suitable, appropriate; feasible
something that is applicable to a particular situation is relevant to it.

پیشنهاد کاربران

عملی
ذیربط
generate net product and product related revenue in excess of specified amounts and maintain gross profit margins in excess of specified percentages, in each case, for applicable measuring periods.
...
[مشاهده متن کامل]

تولید خالص محصول و درآمد مربوط با محصول، بیش از مقادیر مشخص شده، و حفظ حاشیه سود ناخالص بیش از درصدهای مشخص شده، در هر مورد، برای دوره ‎های اندازه ‎گیری ذیربط.

قابل به کار گیری
کاربردی _ مناسب _ بدردبخور
در یک سوال چند گزینه ای جمله زیر رایجه
select all applicable options
در این جا یعنی "صادق"، گزینه هایی که در شرایط مطرح شده صادقه و کاربرد داره را انتخاب کنید.
در گردش
ریشه :capable of being applied
قابل اجرا - داشتن قابلیت اجرا شدن
جاری
قابل تعمیم
مثال:
the list of applicable symptoms
لیست نشانه های قابل تعمیم
مقتضی
حقوق: قابل اجرا - قابل اعمال - حاکم - ذی ربط - شامل - لازم الرعایه
امکان پذیر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : apply
✅️ اسم ( noun ) : application / applicability
✅️ صفت ( adjective ) : applied / applicable
✅️ قید ( adverb ) : _
قابل تعمیم
در صورت لزوم
قابل اعتنا
موضوعه
Applicable laws and regulations
قوانین و مقررات موضوعه
پارسی / انگلیسی/ آلمانی
کاربست پذیر /anwendbar /applicable
کاربردپذیر
کاربردی
عَمَلی
مربوط، مربوطه، ذیربط، مرتبط، قابل کاربرد، قابل اجرا
Applicable laws and regulations
قوانین و مقررات مربوط، قوانین و مقررات ذیربط
⁦✔️⁩قابل اجرا،
( اجرا ) شدنی،
عملی ه
General procedure to discharge and secure the vehicle for maintenance operations
For each cock perform the test as described in the specific paragraph, in general the following action are 💥applicabl ":
...
[مشاهده متن کامل]

- Clean externally the cock and check there are no signs of damage or "wear"
- If not otherwise specified, perform the test with pressurised system
- During the manoeuvre, check that the cock works properly, without "seizure" or hard point, that the "knob"/handle turns free, that there are no leakages and that the micro switches, where present, are "operative" and give the proper "indication

شدنی !
چیزی که بکار میاد - کارآمد - سازگار و مربوط
able to be applied or used in a particular situation
مثال :
? I would look at it this way : Which language is most applicable right now
اعمال پذیری
relevant or appropriate
fitting
apt
واقعا واضحه؛ apply اعمال کردن applicable قابل اعمال 😕
قابل به کارگیری، قابل استفاده، قابل کاربرد، قابل اطلاق، قابل تسری و قابل تعمیم، قابل اعمال و اجرا، صدق کردن در موردی.
this is applicable for any situation
این درمورد هر موقعیتی صدق می کند
قابل اعمال
کارآمد
سازگار
کاربردی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس