appliance

/əˈplaɪəns//əˈplaɪəns/

معنی: اسباب، الت، وسیله، اختراع، تعبیه
معانی دیگر: اسباب یا ماشین (برای انجام کار بخصوصی)، یارافزار، دستگاه، اسباب برقی خانگی، کارافزار، تمهید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a practical device, esp. any of several pieces of equipment used in the home such as a stove, refrigerator, or washing machine.
مشابه: apparatus, appointment, contrivance, device, furnishings, gadget, machine, mechanism

- This store sells both large and small kitchen appliances.
[ترجمه گوگل] در این فروشگاه لوازم آشپزخانه بزرگ و کوچک به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان] این فروشگاه لوازم آشپزخانه بزرگ و کوچک را می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. household appliance
وسایل و ابزار خانه (مانند یخچال و رادیو)

2. If those two wires touch, the appliance will short-circuit and probably go up in flames.
[ترجمه گوگل]اگر این دو سیم با هم برخورد کنند، دستگاه اتصال کوتاه می‌کند و احتمالاً شعله‌ور می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر آن دو سیم با هم تماس داشته باشند، دستگاه اتصال کوتاه خواهد داشت و احتمالا به آتش کشیده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These advances were the result of the intellectual appliance of science.
[ترجمه گوگل]این پیشرفت ها نتیجه کاربرد عقلانی علم بود
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت ها نتیجه دستگاه فکری علم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What's more, it tends to suffer from domestic appliance interference.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، معمولاً از تداخل لوازم خانگی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، از تداخل خانوادگی داخلی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Firemen believe a new electrical appliance may have started the blaze.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان بر این باورند که یک وسیله الکتریکی جدید ممکن است باعث آتش سوزی شده باشد
[ترجمه ترگمان]کارشناسان بر این باورند که ممکن است یک دستگاه الکتریکی جدید آتش را روشن کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. According to Network Appliance, FAServer is the first implementation of a new direction for network file servers called file server appliances.
[ترجمه گوگل]به گفته Network Appliance، FAServer اولین پیاده‌سازی جهت جدیدی برای سرورهای فایل شبکه به نام لوازم سرور فایل است
[ترجمه ترگمان]مطابق با appliance شبکه، FAServer اولین پیاده سازی یک جهت جدید برای سرورهای فایل شبکه به نام لوازم سرور فایل نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A kitchen appliance part today injection-molded from plastic then would have been cast from iron.
[ترجمه گوگل]بخشی از لوازم آشپزخانه که امروزه به صورت تزریقی از پلاستیک ساخته شده است، در آن زمان از آهن ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]استفاده از لوازم آشپزخانه که امروزه از پلاستیک ساخته شده است از آهن گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A sensor in the appliance detects motion or touch, and starts the timer as soon as the appliance is put down.
[ترجمه گوگل]یک حسگر در دستگاه حرکت یا لمس را تشخیص می‌دهد و به محض اینکه دستگاه را زمین گذاشت، تایمر را روشن می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک سنسور در دستگاه حرکت یا لمس را تشخیص می دهد و تایمر را به محض اینکه دستگاه تنظیم می شود، شروع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Don't dry tea towels above cookers, or trail appliance flexes across hotplates.
[ترجمه گوگل]حوله‌های چای را بالای اجاق‌ها خشک نکنید، یا دستگاه را روی اجاق گاز خم نکنید
[ترجمه ترگمان]حوله های چایی را بالای اجاق گاز خشک نکنید، یا appliance را در آن خم کنید، آن را خم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stop using the appliance and get it seen to.
[ترجمه گوگل]استفاده از دستگاه را متوقف کنید و به آن مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]استفاده از دستگاه را رها کنید و به آن نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To remove melted plastic from an appliance, unplug appliance and dab off spot with nail polish remover.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن پلاستیک ذوب شده از یک دستگاه، دستگاه را از برق بکشید و با پاک کننده لاک ناخن، نقطه را تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]برای از بین بردن پلاستیک ذوب شده از دستگاه، لوازم را از برق بکشید و با پاک کننده لاک ناخن مواجه شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You then plug your appliance into the adaptor - absolutely no wiring or electrical know-how is needed.
[ترجمه گوگل]سپس دستگاه خود را به آداپتور وصل می کنید - مطلقاً به سیم کشی یا دانش الکتریکی نیاز ندارید
[ترجمه ترگمان]سپس لوازم خود را به داخل آداپتور وصل می کنید - قطعا هیچ سیم کشی و یا منبع برق مورد نیاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The low position that home appliance net buys heals hasten is apparent.
[ترجمه گوگل]موقعیت پایینی که نت لوازم خانگی خریداری می کند شتاب را بهبود می بخشد آشکار است
[ترجمه ترگمان]موقعیت پایینی که تور لوازم خانگی را درمان می کند به سرعت درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. DeLonghi, the Italian appliance company, believes in the future of panini.
[ترجمه گوگل]DeLonghi، شرکت لوازم خانگی ایتالیایی، به آینده پانینی اعتقاد دارد
[ترجمه ترگمان]DeLonghi، شرکت لوازم خانگی ایتالیایی، در آینده of معتقد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fire stemed from light stricken by the electrical appliance.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی ناشی از تابش نور توسط دستگاه برقی بود
[ترجمه ترگمان]آتش از نور فلاش به وسیله دستگاه الکتریکی خاموش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

الت (اسم)
apparatus, implement, tool, instrument, engine, organ, appliance, instrumental

وسیله (اسم)
instrument, handle, recourse, makeshift, organ, appliance, medium, facility, inducement, make-do

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

تخصصی

[برق و الکترونیک] دستگاه، وسیله

انگلیسی به انگلیسی

• tool, gadget; device, apparatus
an appliance is a device or machine that does a particular job in your home, for example a vacuum cleaner or a washing machine.

پیشنهاد کاربران

به وسایل برقی منزل appliances میگن و جمع بسته میشه،
بقیه اثاثیه منزل بهش میگن furniture و غیرقابل جمع بستن هست
دستگاه ها یا کارافزارهایِ خانگی
appliance ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: وسیلۀ برقی
تعریف: ابزار یا وسیله‏ای برقی که عمدتاً برای کاربردهای خانگی طراحی می‏شود|||متـ . برق‏افزار
اسباب . وسایل
Synonym : tool's
لوازم خانگی
لوازم برقی خانگی
We stock a wide range of kitchen appliances
وسایل اشپزخانه
ابزار و وسایل الکترونیکی خانه

بپرس