appetizing

/ˈæpəˌtaɪzɪŋ//ˈæpɪtaɪzɪŋ/

معنی: محرک، مشهی، مطبوع طبع، اشتهااور
معانی دیگر: اشتها آور، میل انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: appetizingly (adv.)
• : تعریف: appealing to the appetite.
مترادف: delicious, luscious, savory, toothsome
متضاد: disgusting, nauseating, tasteless
مشابه: delectable, flavorful, palatable, tasty

- The dish was not appetizing to look at, but it tasted delicious.
[ترجمه گوگل] این غذا برای دیدنش اشتها آور نبود اما طعمش خوشمزه بود
[ترجمه ترگمان] غذا برای نگاه کردن اشتها آور نبود، اما خوش مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the smoke of the kebab was very appetizing
دود کباب بسیار اشتهاآور بود.

2. The list of ingredients sounds very appetizing.
[ترجمه گوگل]لیست مواد بسیار اشتها آور به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]این لیست از مواد تشکیل دهنده بسیار اشتها انگیز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even the most finicky eater will find something appetizing here.
[ترجمه گوگل]حتی سخت‌گیرترین‌هایی که می‌خورند، چیزی اشتها آور در اینجا پیدا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]حتی the خوار هم چیز اشتها آوری پیدا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The roast beef is very appetizing.
[ترجمه گوگل]رست بیف بسیار اشتها آور است
[ترجمه ترگمان]گوشت کبابی خیلی اشتها آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even the paper boat began to seem appetizing, glistening in his mind with left-over condiment and grease.
[ترجمه گوگل]حتی قایق کاغذی هم اشتها آور به نظر می رسید و در ذهنش با چاشنی و چربی باقی مانده می درخشید
[ترجمه ترگمان]حتی قایق کاغذی که در ذهنش پر از نمک و نمک به نظر می رسید او را با استفاده از ادویه و روغن فرو کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It did not turn an appetizing pink.
[ترجمه گوگل]صورتی اشتها آور نشد
[ترجمه ترگمان]اشتها آور و اشتها آور نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And that appetizing woman there who was also something good to eat, a regular orchard.
[ترجمه گوگل]و آن زن اشتها آور آنجا که غذای خوبی هم داشت، یک باغ میوه معمولی
[ترجمه ترگمان]و آن زن اشتها آور که در آنجا غذای خوبی برای خوردن داشت، یک باغ میوه منظم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is now possible to produce appetizing and inexpensive foods that would rectify these problems.
[ترجمه گوگل]اکنون می توان غذاهای اشتهاآور و ارزان قیمتی تولید کرد که این مشکلات را برطرف کند
[ترجمه ترگمان]هم اکنون امکان تولید غذاهای حاضری و اشتها آوری وجود دارد که این مشکلات را برطرف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The average hospital serves meals that are neither appetizing nor nutritious.
[ترجمه گوگل]یک بیمارستان معمولی غذاهایی ارائه می دهد که نه اشتهاآور هستند و نه مغذی
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان به طور متوسط غذاهایی را سرو می کند که نه اشتها آور هستند و نه مقوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ape's final 115 votes are a not particularly appetizing hotchpotch.
[ترجمه گوگل]115 رای پایانی میمون، اشتها آور نیست
[ترجمه ترگمان]۱۱۵ رای نهایی بوزینه چندان اشتها آور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An appetizing smell of baked apples filled the house.
[ترجمه گوگل]بوی اشتها آور سیب های پخته شده خانه را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]بوی اشتها آور سیب ولا خانه را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The soup didn't look very appetizing but it tasted delicious.
[ترجمه گوگل]سوپ خیلی اشتها آور به نظر نمی رسید اما طعمش خوشمزه بود
[ترجمه ترگمان]سوپ بسیار مطبوع به نظر نمی رسید، اما مزه اش خوش مزه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The food wasn't particularly appetizing.
[ترجمه گوگل]غذا خیلی اشتها آور نبود
[ترجمه ترگمان]غذا به خصوص اشتها نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The average hospital serves food that is neither appetizing nor nutritious.
[ترجمه گوگل]یک بیمارستان معمولی غذاهایی سرو می کند که نه اشتها آور است و نه مغذی
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان به طور متوسط غذاهایی را سرو می کند که نه اشتها اور است و نه مقوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. For example, food can look extremely appetizing and delicious in a full - color magazine advertisement.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، غذا می تواند در یک آگهی مجلات تمام رنگی بسیار اشتها آور و خوشمزه به نظر برسد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، غذا می تواند بسیار اشتها آور و خوش مزه به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

مشهی (صفت)
appetite whetting, appetizing, lust provoking, lust stimulating

مطبوع طبع (صفت)
appetizing, savory, savoury

اشتهااور (صفت)
stomachic, appetizing, lickerish

انگلیسی به انگلیسی

• arousing the appetite; stimulating
food that is appetizing looks and smells nice, so that you want to eat it.

پیشنهاد کاربران

🟢 appetizing = اشتها آور
🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
appetizer = پیش غذا
appetite = اشتها
appetitive = اشتها آور
appetency / appetence = اشتیاق
ap​pe​tent = مشتاق
appetizingly = به طور اشتها آوری
appetite = اشتهادادن، به اشتهااوردن
appetizing = اشتها آور
...
[مشاهده متن کامل]

⭕️ ریشه واژگان از واژه لاتینی appetentia گرفته شده
❌ appetiser is British English

اشتهاآور متضاد: ~un

بپرس