1. Good daylighting and illume are to raise appetitive main factor. Of large area south brought good daylighting for have dinner area to be born balcony.
[ترجمه گوگل]نور و روشنایی خوب روز عامل اصلی افزایش اشتها هستند از منطقه بزرگ جنوب، نور روز خوبی را برای صرف شام برای بالکن به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]daylighting و illume خوب هستند که عامل اصلی appetitive را افزایش دهند از ناحیه بزرگ جنوب daylighting خوبی برای داشتن منطقه شام برای ورود به بالکن به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]daylighting و illume خوب هستند که عامل اصلی appetitive را افزایش دهند از ناحیه بزرگ جنوب daylighting خوبی برای داشتن منطقه شام برای ورود به بالکن به ارمغان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Had better be far from appetitive method, do not think it namely.
[ترجمه گوگل]بهتر است از روش اشتها آور دور باشید، به آن فکر نکنید
[ترجمه ترگمان]بهتر است از روش appetitive دور باشد، فکر نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بهتر است از روش appetitive دور باشد، فکر نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Mixing the aversive with the appetitive sends conflicting information to the brain, and confusion is what the senses are trying to avoid as they supply you with useful, lifesaving information.
[ترجمه گوگل]اختلاط مواد بد و اشتهاآور اطلاعات متناقضی را به مغز می فرستد و سردرگمی چیزی است که حواس سعی می کنند از آن اجتناب کنند زیرا اطلاعات مفید و نجات دهنده ای را در اختیار شما قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن the با the اطلاعات متناقض را به مغز ارسال می کند و سردرگمی همان چیزی است که حواس در تلاش برای اجتناب از اطلاعات مفید و نجات بخش به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن the با the اطلاعات متناقض را به مغز ارسال می کند و سردرگمی همان چیزی است که حواس در تلاش برای اجتناب از اطلاعات مفید و نجات بخش به شما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Because it has exciting appetitive effect, they can feel with warmth to the person not only, and can increase dined interest.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که اثر اشتها آور هیجان انگیزی دارد، نه تنها می توانند احساس گرما به شخص کنند، بلکه می توانند علاقه به غذا خوردن را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تاثیر هیجان انگیزی دارد، آن ها می توانند نسبت به فرد نه تنها، احساس گرما کنند و می تواند توجه غذا را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تاثیر هیجان انگیزی دارد، آن ها می توانند نسبت به فرد نه تنها، احساس گرما کنند و می تواند توجه غذا را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There can be machines associated with appetitive control from a desire to be thin through dieting.
[ترجمه گوگل]ممکن است ماشین هایی با کنترل اشتها ناشی از تمایل به لاغر شدن از طریق رژیم غذایی مرتبط باشند
[ترجمه ترگمان]ممکن است ماشین هایی وجود داشته باشند که با کنترل appetitive از تمایل به لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، مرتبط باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ممکن است ماشین هایی وجود داشته باشند که با کنترل appetitive از تمایل به لاغر شدن از طریق رژیم گرفتن، مرتبط باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Choose appetitive adornment, the photograph of flowers and plants, fruit and scenery.
[ترجمه گوگل]زینت اشتهاآور، عکس گل و گیاه، میوه و مناظر را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]تزیین appetitive، عکس گل ها و گیاهان، میوه ها و مناظر را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تزیین appetitive، عکس گل ها و گیاهان، میوه ها و مناظر را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Again, each of them seems to represent, in a superior way, the key components of the human soul, the appetitive, the war-like or spirited, and the rational.
[ترجمه گوگل]باز هم، به نظر میرسد که هر یک از آنها به نحوی برتر، مؤلفههای کلیدی روح انسان، اشتها، جنگنما یا با روحیه، و منطقی را نشان میدهند
[ترجمه ترگمان]باز هم، به نظر می رسد که هر یک از آن ها، به روش برتر، اجزای کلیدی روح انسان، the، جنگ، مانند روح، و عقلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]باز هم، به نظر می رسد که هر یک از آن ها، به روش برتر، اجزای کلیدی روح انسان، the، جنگ، مانند روح، و عقلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Red also is enthusiastic, sex appeal and exciting color, it can cause a heartbeat to quicken, blood pressure is elevatory, appetitive, increase a dialog.
[ترجمه گوگل]قرمز همچنین یک رنگ مشتاق، جذابیت جنسی و هیجان انگیز است، می تواند باعث تند شدن ضربان قلب شود، فشار خون بالا، اشتهاآور، افزایش دیالوگ است
[ترجمه ترگمان]قرمز همچنین مشتاق، جاذبه جنسی و رنگ هیجان برانگیز است، می تواند باعث ایجاد ضربان قلب شود، فشار خون elevatory، appetitive، افزایش یک محاوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قرمز همچنین مشتاق، جاذبه جنسی و رنگ هیجان برانگیز است، می تواند باعث ایجاد ضربان قلب شود، فشار خون elevatory، appetitive، افزایش یک محاوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Appetite often arises afternoon, when cooking, mix before go to bed, right now, you should eat some of natural low adipose food, dredge appetitive is best one of method are motion.
[ترجمه گوگل]اشتها اغلب بعد از ظهر ایجاد می شود، هنگام پخت و پز، قبل از رفتن به رختخواب مخلوط کنید، در حال حاضر، شما باید مقداری غذای طبیعی کم چربی بخورید، بهترین روش حرکتی است
[ترجمه ترگمان]میل اغلب بعد از ظهر پیش می آید، زمانی که پخت، مخلوط کردن قبل از رفتن به رختخواب، درست در حال حاضر، شما باید مقداری از غذای کم چربی مایع را بخورید، لایروبی آن بهترین روش حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میل اغلب بعد از ظهر پیش می آید، زمانی که پخت، مخلوط کردن قبل از رفتن به رختخواب، درست در حال حاضر، شما باید مقداری از غذای کم چربی مایع را بخورید، لایروبی آن بهترین روش حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This is the problem of the instincts, and it is explained to you that there is an appetitive stage of behaviour, of seeking.
[ترجمه گوگل]این مشکل غرایز است و برای شما توضیح داده شده است که یک مرحله اشتهایی از رفتار وجود دارد، یعنی جستجو
[ترجمه ترگمان]این مشکل غرایز است و برای شما توضیح داده می شود که یک مرحله appetitive از رفتار و جستجو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مشکل غرایز است و برای شما توضیح داده می شود که یک مرحله appetitive از رفتار و جستجو وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Countless people have died horridness unthinkable death to fit Japan's insensible appetitive ambition.
[ترجمه گوگل]افراد بیشماری با مرگی هولناک و غیرقابل تصور جان خود را از دست دادهاند تا با جاهطلبی بیمعنی ژاپن همخوانی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]افراد بی شماری در مرگ قابل تصور و غیرقابل تصوری کشته شده اند تا بتوانند جاه طلبی appetitive را نسبت به ژاپن تطبیق دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]افراد بی شماری در مرگ قابل تصور و غیرقابل تصوری کشته شده اند تا بتوانند جاه طلبی appetitive را نسبت به ژاپن تطبیق دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Be good at mining " corner " : Will with the kitchen the lie between balcony get through of one wall, use a corner to make a fixed table, decorate to arouse appetitive little dining room.
[ترجمه گوگل]در استخراج "گوشه" خوب باشید: آیا با آشپزخانه، فضای بین بالکن از یک دیوار عبور می کند، از گوشه ای برای ساختن یک میز ثابت استفاده کنید، برای برانگیختن اتاق غذاخوری کوچک اشتها آور تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]در \"گوشه کاوی\" خوب باشید: ویل با آشپزخانه، دروغ بین بالکن، از یک دیوار عبور می کند، از یک گوشه برای ایجاد یک میز ثابت استفاده می کند، که باعث ایجاد اتاق غذاخوری کوچک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در \"گوشه کاوی\" خوب باشید: ویل با آشپزخانه، دروغ بین بالکن، از یک دیوار عبور می کند، از یک گوشه برای ایجاد یک میز ثابت استفاده می کند، که باعث ایجاد اتاق غذاخوری کوچک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Had appeared the old people of hidebound state, should eat more boil soft corn, vegetable and fruit, can add condiment more in dish with appetitive .
[ترجمه گوگل]اگر افراد مسن از حالت مخفی ظاهر شده بودند، باید ذرت نرم، سبزی و میوه را آب پز بیشتر بخورند، می توانند چاشنی بیشتری را در ظرفی با اشتها اضافه کنند
[ترجمه ترگمان]اگر به ظاهر پیران قوم hidebound ظاهر شده باشد، بهتر است غله نرم، سبزی و میوه را به جوش بیاورند و با appetitive غذای بیشتری به غذا اضافه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر به ظاهر پیران قوم hidebound ظاهر شده باشد، بهتر است غله نرم، سبزی و میوه را به جوش بیاورند و با appetitive غذای بیشتری به غذا اضافه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. "4 white be born ", foil give one side to let a person very appetitive partition, least money, best effect.
[ترجمه گوگل]"4 سفید به دنیا می آید"، فویل به یک طرف اجازه دهید یک فرد پارتیشن بسیار اشتهاآور، حداقل پول، بهترین اثر
[ترجمه ترگمان]\"۴ سفیدپوست\"، فویل یک طرف را به یک طرف بدهید تا به شخص بسیار appetitive، حداقل پول، بهترین اثر را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]\"۴ سفیدپوست\"، فویل یک طرف را به یک طرف بدهید تا به شخص بسیار appetitive، حداقل پول، بهترین اثر را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید