apperceive


معنی: درک کردن، مشاهده کردن، دریافتن، بمعلومات خود افزودن
معانی دیگر: (روان شناسی) درک کردن (عقاید و تجربیات و دیده های تازه) به کمک تجربیات گذشته، اندریافت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apperceives, apperceiving, apperceived
• : تعریف: to be aware of perceiving; comprehend.
مشابه: comprehend, fathom, perceive

جمله های نمونه

1. Apperceive fecast the risk of sales channels, collect the market infmation, wk out suggestion f product improvement development.
[ترجمه گوگل]خطر کانال‌های فروش را درک کنید، اطلاعات بازار را جمع‌آوری کنید، پیشنهاداتی را برای توسعه بهبود محصول ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]Apperceive ریسک کانال های فروش را کاهش داده، the بازار را جمع آوری کرده، و به توسعه بهبود محصول اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ability to apperceive refers to students' ability to analyze and comprehend, which is good thinking quality including the ability to apperceive, cognize and deduce.
[ترجمه گوگل]توانایی درک به توانایی دانش آموزان در تجزیه و تحلیل و درک اطلاق می شود که کیفیت خوب تفکر از جمله توانایی ادراک، شناخت و استنتاج است
[ترجمه ترگمان]توانایی apperceive به توانایی دانشجویان برای تجزیه و تحلیل و درک آن ها اشاره دارد، که کیفیت تفکر خوب از جمله توانایی to، cognize و استنباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drivers continuos to apperceive and judge moving and static objects outside automobile. To apperceive scope is very important for driving safety.
[ترجمه گوگل]رانندگان به درک و قضاوت اجسام متحرک و ساکن خارج از خودرو ادامه می دهند درک محدوده برای ایمنی رانندگی بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]رانندگان به apperceive و judge در حال حرکت و اشیا ثابت خارج از اتومبیل اشاره می کنند استفاده از این حوزه برای ایمنی رانندگی بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You apperceive not the banned of this commonwealth, still you are its queen.
[ترجمه گوگل]شما ممنوعیت این کشور مشترک المنافع را درک نمی کنید، هنوز ملکه آن هستید
[ترجمه ترگمان]شما حتی ملکه آن کشور نیستید، اما هنوز هم ملکه هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We apperceive joy and cheers, apperceive variance of fugacious years during the life long journey.
[ترجمه گوگل]ما شادی و هلهله را درک می کنیم، واریانس سال های فرار را در طول سفر طولانی زندگی درک می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از شادی و شادی و واریانس apperceive سال طول سفر طولانی لذت بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Just let me apperceive which day.
[ترجمه گوگل]فقط بذار بفهمم کدوم روز
[ترجمه ترگمان]فقط بذار بفهمم کدوم روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Apperceive and forecast the risk of sales channels, collect the market information, work out suggestion for product improvement or development.
[ترجمه گوگل]ریسک کانال‌های فروش را درک و پیش‌بینی کنید، اطلاعات بازار را جمع‌آوری کنید، پیشنهادهایی برای بهبود یا توسعه محصول ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]Apperceive و پیش بینی خطر کانال های فروش، جمع آوری اطلاعات بازار، ارائه پیشنهاد برای بهبود محصول و یا توسعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I apperceive we (the agent) should draw up a contract and the buyer has to sign it.
[ترجمه گوگل]به نظر من ما (نماینده) باید قراردادی را تنظیم کنیم و خریدار باید آن را امضا کند
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که ما (نماینده)باید قراردادی را امضا کرده و خریدار باید آن را امضا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Apperceive life, appreciate your living, it is appreciation that decorates our lives, to brim it with gorgeous flavors.
[ترجمه گوگل]زندگی را درک کنید، قدر زندگی خود را بدانید، این قدردانی است که زندگی ما را تزئین می کند، تا آن را با طعم های زیبا پر کنید
[ترجمه ترگمان]از زندگی خود قدردانی کنید، از زندگی خود تقدیر و قدردانی کنید، این قدردانی است که زندگی ما را زینت می دهد، تا آن را با طعم های زیبا نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I apperceive a bit about shoes and I can see the quality in the abstraction and bond.
[ترجمه گوگل]من کمی در مورد کفش درک می کنم و می توانم کیفیت را در انتزاع و پیوند ببینم
[ترجمه ترگمان]من کمی در مورد کفش ها صحبت می کنم و می توانم کیفیت در انتزاع و پیوند را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main character of appreciation is to apperceive the world directly and experience aesthetics through fine arts.
[ترجمه گوگل]شخصیت اصلی قدردانی، درک مستقیم جهان و تجربه زیبایی شناسی از طریق هنرهای زیبا است
[ترجمه ترگمان]شخصیت اصلی قدردانی این است که به طور مستقیم جهان را از بین ببرد و زیبایی شناسی را از طریق هنرهای زیبا تجربه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't investgate love too reasoningly but apperceive it for god's sake by heart!
[ترجمه گوگل]عشق را خیلی منطقی بررسی نکنید، بلکه آن را به خاطر خدا از روی قلب درک کنید!
[ترجمه ترگمان]عشق را بیش از حد دوست نداشته باشید، بلکه به خاطر خدا هم به خاطر خدا آن را درک کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I now look creatively and what I apperceive I also perceive.
[ترجمه گوگل]من اکنون خلاقانه نگاه می کنم و آنچه را که درک می کنم نیز درک می کنم
[ترجمه ترگمان]حالا به شکلی خلاقانه نگاه می کنم و آنچه را که می بینم درک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In common, reading process includes apperceive stage and comprehensive stage.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، فرایند خواندن شامل مرحله ادراک و مرحله جامع است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فرآیند خواندن شامل مرحله apperceive و مرحله جامع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Smart people can apperceive the trend of the development of things.
[ترجمه گوگل]افراد باهوش می توانند روند پیشرفت چیزها را درک کنند
[ترجمه ترگمان]افراد هوشمند می توانند روند توسعه چیزها را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درک کردن (فعل)
comprehend, hear, induct, appreciate, intuit, realize, apperceive, understand, perceive, apprehend, fathom, seize, discern, catch, follow, compass, savvy, cognize, interpret

مشاهده کردن (فعل)
apperceive, perceive, observe, see, behold

دریافتن (فعل)
comprehend, sense, discover, realize, apperceive, understand, perceive, find out, apprehend, deduce

بمعلومات خود افزودن (فعل)
apperceive

انگلیسی به انگلیسی

• grasp new concepts; comprehend; perceive

پیشنهاد کاربران

بپرس