اسم ( noun )
حالات: appendices, appendixes
حالات: appendices, appendixes
• (1) تعریف: a section with additional material, often bibliographical or statistical, attached at the end of a book, article, or other text.
• مترادف: addendum, supplement
• مشابه: affix, annex, codicil, epilogue, postscript, suffix, tag, tailpiece
• مترادف: addendum, supplement
• مشابه: affix, annex, codicil, epilogue, postscript, suffix, tag, tailpiece
- In the appendix is a chart showing the complete results of the survey discussed in Chapter Two.
[ترجمه گوگل] در پیوست نموداری است که نتایج کامل نظرسنجی مورد بحث در فصل دوم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] در ضمیمه جدولی است که نتایج کامل بررسی مورد بحث در فصل دو را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در ضمیمه جدولی است که نتایج کامل بررسی مورد بحث در فصل دو را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a short closed tube of tissue that projects from the pouch at the beginning of the large intestine in the lower right-hand side of the abdomen; vermiform appendix.
• مترادف: vermiform appendix
• مترادف: vermiform appendix
- Human beings are born with an appendix, but they can survive without it.
[ترجمه گوگل] انسان ها با آپاندیس متولد می شوند، اما بدون آن می توانند زنده بمانند
[ترجمه ترگمان] انسان ها با یک ضمیمه به دنیا می آیند، اما می توانند بدون آن زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] انسان ها با یک ضمیمه به دنیا می آیند، اما می توانند بدون آن زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an appendage.
• مترادف: appendage, appurtenance, arm, attachment, branch, extension, limb
• مشابه: accessory, addendum, addition, adjunct, annex, offshoot, supplement, tag, tail, wing
• مترادف: appendage, appurtenance, arm, attachment, branch, extension, limb
• مشابه: accessory, addendum, addition, adjunct, annex, offshoot, supplement, tag, tail, wing