appendant


معنی: الحاقی
معانی دیگر: ضمیمه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: attached as an appendage; affixed.

(2) تعریف: in law, pertaining to a subsidiary right.
اسم ( noun )
مشتقات: appendance (appendence) (n.), appendancy (appendency) (n.)
(1) تعریف: something that is added or attached; appendage.

(2) تعریف: in law, a subordinate possession or right that is attached to and transfers with a greater one.

جمله های نمونه

1. Therefore, it is necessary to study appendant effect of moving bases movement on the electro-optical equipments.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بررسی اثر پیوسته حرکت پایه های متحرک بر تجهیزات الکترواپتیکی ضروری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین لازم است که تاثیر حرکت پایه های متحرک بر روی تجهیزات الکترو نوری مورد مطالعه قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The system also provides appendant functions such as document search, result display and result conservation.
[ترجمه گوگل]این سیستم همچنین عملکردهای ضمیمه ای مانند جستجوی اسناد، نمایش نتایج و حفظ نتایج را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این سیستم همچنین توابع appendant مانند جستجوی سند، نمایش نتیجه و حفاظت نتیجه را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Design and implement a star-shaped appendant signature system.
[ترجمه گوگل]طراحی و پیاده سازی یک سیستم امضای پیوست ستاره شکل
[ترجمه ترگمان]طراحی و اجرای یک سیستم امضا appendant شکل ستاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both anterior midgut caecum and midgut gland are appendant organs of the midgut.
[ترجمه گوگل]هر دو سکوم قدامی روده میانی و غده میانی روده اندام های ضمیمه روده میانی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو غده midgut قدامی و midgut، اندام های appendant of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As the appendant projects for the CBD center, the investments of some famous international hotels are rife here.
[ترجمه گوگل]به عنوان پروژه های الحاقی برای مرکز CBD، سرمایه گذاری برخی از هتل های بین المللی معروف در اینجا گسترده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان پروژه های appendant برای مرکز CBD، سرمایه گذاری های برخی هتل های بین المللی مشهور در اینجا شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Due to the need of industrial structure balance, the industrialization of certain business makes appendant increase of other business.
[ترجمه گوگل]با توجه به نیاز به تعادل ساختار صنعتی، صنعتی شدن مشاغل خاص باعث افزایش پیوسته سایر مشاغل می شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به نیاز به تعادل ساختاری صنعتی، صنعتی شدن یک کسب وکار خاص باعث افزایش تجارت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But right now, the Chinese art, eating, moving and even the thought is becoming the appendant of the west civilization.
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر، هنر چینی، خوردن، حرکت و حتی فکر در حال تبدیل شدن به پیوست تمدن غرب است
[ترجمه ترگمان]اما در حال حاضر، هنر چین، خوردن، حرکت، و حتی تفکر در حال تبدیل شدن به the تمدن غرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a result, proprietorship lost its individual-based freedom and vigor, and fell to be an appendant to the state society.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، مالکیت آزادی و قدرت فردی خود را از دست داد و به جامعه دولتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، مالکیت، آزادی و قدرت فردی خود را از دست داد و به عنوان یک تعهد به جامعه دولتی درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hence, anyone try to press on the pictures of self-help arts by some ideological sphere will be politics appendant .
[ترجمه گوگل]از این رو، هر کسی که بخواهد بر روی تصاویر هنرهای خودیاری توسط برخی حوزه های ایدئولوژیک فشار بیاورد، وابسته به سیاست خواهد بود
[ترجمه ترگمان]از این رو، هر کس تلاش می کند تا از هنر کمک به خود در برخی از حوزه های ایدئولوژیکی پرس و جو کند، سیاست appendant خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الحاقی (صفت)
adjoint, adventitious, adjunct, appendant

انگلیسی به انگلیسی

• attached, connected, annexed; of a possession or right which is a part of a larger inheritance (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس