appease

/əˈpiːz//əˈpiːz/

معنی: ارام کردن، ساکت کردن، خواباندن، تسکین دادن، فرو نشاندن
معانی دیگر: استمالت کردن، دلجویی کردن، خشنود ساختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appeases, appeasing, appeased
مشتقات: appeasable (adj.), appeasingly (adv.), appeaser (n.)
(1) تعریف: to cause to become calmer or less agitated, esp. by satisfying demands or making concessions; placate.
مترادف: allay, mollify, pacify, placate, quell
متضاد: aggravate, exasperate, provoke
مشابه: assuage, calm, comfort, ease, gentle, hush, lull, palliate, propitiate, quiet, satisfy, silence, soothe, tranquilize

- The prime minister hoped to appease the dictator and prevent a full-scale war.
[ترجمه گوگل] نخست وزیر امیدوار بود که دیکتاتور را راضی کند و از یک جنگ تمام عیار جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان] نخست وزیر امیدوار بود که این دیکتاتور را راضی کند و از جنگ تمام عیار جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She appeased the howling child with the promise of a new toy.
[ترجمه نازنین] او با وعده ی اسباب بازی جدید ، کودکی که گریه میکرد را ارام کرد
|
[ترجمه گوگل] او کودک زوزه کش را با وعده یک اسباب بازی جدید آرام کرد
[ترجمه ترگمان] بچه زوزه را با قول یک اسباب بازی جدید آرام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to subside; satisfy.
مترادف: assuage, quench, satisfy, slake
متضاد: aggravate, exasperate, inflame
مشابه: ease, fulfill, gratify, quiet, relieve, soothe

- He appeased his thirst with a glass of beer.
[ترجمه گوگل] با یک لیوان آبجو تشنگی خود را برطرف کرد
[ترجمه ترگمان] He را با یک لیوان آبجو آرام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i tried to appease the child with a chocolate
سعی کردم که با شکلات از کودک دلجویی کنم.

2. Chamberlain tried to appease Hitler with Sudetenland at Munich.
[ترجمه گوگل]چمبرلین سعی کرد هیتلر را با سودتنلند در مونیخ راضی کند
[ترجمه ترگمان]Chamberlain سعی کرد هیتلر را با Sudetenland در مونیخ آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government tried to appease discontented workers.
[ترجمه امیررضا پورکاظم] دولت تلاش کرد تا کارگران ناراضی را ارام سازد .
|
[ترجمه گوگل]دولت سعی کرد کارگران ناراضی را آرام کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا کارگران ناراضی را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tried to appease the crying child by giving him candy.
[ترجمه ويدا د] او سعی کرد بچه در حال گریه را با دادن آبنیات بهش آرام کند
|
[ترجمه امیررضا پورکاظم] او سعی کرد که بچه گریان را با دادن ابنبات ارام کند
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با دادن آب نبات کودک گریان را آرام کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد بچه گریان را با دادن آب نبات آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They attempted to appease international opposition by promising to hold talks.
[ترجمه گوگل]آنها با قول دادن به مذاکره سعی کردند مخالفان بین المللی را راضی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند تا با وعده برگزاری مذاکرات، با مخالفت بین المللی رو به رو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gandhi was accused by some of trying to appease both factions of the electorate.
[ترجمه گوگل]گاندی توسط برخی متهم به تلاش برای جلب رضایت هر دو جناح رای دهندگان شد
[ترجمه ترگمان]گاندی با برخی از تلاش برای آرام کردن هر دو جناح انتخاباتی متهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Of a burning hunger that only she could appease.
[ترجمه گوگل]از یک گرسنگی سوزان که فقط او می توانست آن را آرام کند
[ترجمه ترگمان]از یک گرسنگی سوزان که فقط می توانست آن را آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had no public opinion to appease.
[ترجمه ويدا د] آنها هیچ نظریۀ عمومی برای آشتی نداشتند
|
[ترجمه گوگل]آنها افکار عمومی برای دلجویی نداشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها عقیده عمومی برای آرام کردن نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was a clever attempt to appease the people, but it backfired.
[ترجمه گوگل]این یک تلاش هوشمندانه برای دلجویی از مردم بود، اما نتیجه معکوس داشت
[ترجمه ترگمان]این تلاش هوشمندانه برای آرام کردن مردم بود، اما نتیجه معکوس داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chacon maintains that lawmen and prosecutors, desperate to appease the public amid growing hysteria, pinned the murders on Sharif.
[ترجمه گوگل]چاکون معتقد است که قانونگذاران و دادستان‌ها که در میان هیستری فزاینده از مردم ناامید بودند، قتل‌ها را به گردن شریف انداختند
[ترجمه ترگمان]Chacon ادعا می کند که قانونگذاران و دادستانان، که برای آرام کردن مردم در بحبوحه هیجان فزاینده، مستاصل شده اند، این قتل ها را در شریف به اثبات رسانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A conciliatory gesture, some argued, would appease the cardinal and Holy Trinity would live to fight another day.
[ترجمه گوگل]برخی استدلال می کردند که یک حرکت آشتی جویانه کاردینال را مماشات می کند و تثلیث مقدس روزی دیگر زنده می ماند
[ترجمه ترگمان]برخی مدعی بودند که یک حرکت آشتی جویانه، کاردینال را آرام خواهد کرد و تثلیث مقدس برای مبارزه با یک روز دیگر زنده خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One issue was how to appease an ideologically fervid group of freshmen Republican legislators.
[ترجمه گوگل]یک موضوع این بود که چگونه می توان گروهی از قانونگذاران جمهوری خواه را که از نظر ایدئولوژیک پرشور بودند راضی کرد
[ترجمه ترگمان]یک مساله این بود که چگونه یک گروه ideologically fervid از قانونگذاران جمهوریخواه را آرام سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not withstanding his attempts to appease conservative critics, Mr Frohnmayer's aversion to placing any restrictions on artistic freedom was increasingly apparent.
[ترجمه گوگل]بیزاری آقای فروهن مایر از ایجاد هرگونه محدودیت برای آزادی هنری، بدون مقاومت در برابر تلاش های او برای راضی کردن منتقدان محافظه کار، به طور فزاینده ای آشکار شد
[ترجمه ترگمان]برخلاف تلاش او برای آرام کردن منتقدان محافظه کار، تنفر آقای Frohnmayer از قرار دادن هر گونه محدودیت در آزادی هنری به طور فزاینده ای مشهود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In case a dish fails to appease a customer, Steve Carrasco can always make a flying getaway.
[ترجمه گوگل]در صورتی که یک غذا نتواند مشتری را راضی کند، استیو کاراسکو همیشه می تواند یک فرار پرنده داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که یک ظرف برای آرام کردن یک مشتری ناموفق عمل کند، استیو کاراسکو می تواند همیشه در حال پرواز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Offerings of propitiation, to appease the wrath of an offended God, or to satisfy the demands of justice, have been common in every period of the world.
[ترجمه گوگل]تقدیم کفاره، برای فرونشاندن خشم خدای آزرده، یا برای برآوردن مطالبات عدالت، در هر دوره ای از جهان رایج بوده است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاداتی برای رفع خشم یک خدای offended یا ارضای خواسته های عدالت در هر دوره از جهان متداول بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام کردن (فعل)
assuage, acquiesce, conciliate, calm, appease, soothe, quiet, gentle, still, cool, allay, alleviate, solace, silence, pacify, smooth, becalm, lull, mollify, placate, quieten

ساکت کردن (فعل)
conciliate, calm, appease, soothe, quiet, still, silence, pacify, quieten, shush, talk down

خواباندن (فعل)
stop, suppress, embed, appease, pacify, put to sleep, lull to sleep, cause to sleep, imbed, cause to subside, mollify, put an end to

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

فرو نشاندن (فعل)
curb, suppress, calm, appease, stanch, pacify, quell, quench, tranquilize, stifle, extinguish, distinguish, slack, lull, soften, oppress, mollify, repress

انگلیسی به انگلیسی

• soothe, ease, bring peace; relieve, satisfy
if you try to appease someone, you try to stop them being angry or aggressive by giving them what they want; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. ارام کردن. فرو نشاندن 2. راضی کردن. ارضا کردن. خشنود کردن 4. تسکین دادن. تسلی دادن. دلداری دادن 5. برطرف کردن. رفع کردن
مثال:
sacrifices to appease the gods
قربانیانی برای خشنود ساختن خدایان
هندونه زیر بغل کسی گذاشتن
از دل کسی در آوردن
لانگمن دیکشنری : خرسند کردن ، باج دادن ( به ویژه با موافقت با خواسته ها راضی شود )
Definition : satisfy , esp by agreeing to demands
e. g.
EU must not appease Viktor Orban by unfreezing billions earmarked for Hungary
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : appease
✅️ اسم ( noun ) : appeasement
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
توی بعضی جملات معنی کم کردن هم میده
دوستان دقت کنید بعضی جملات نه همه جا!!!!!
این فعل بار منفی داره!!! یعنی به معنای آرام کردن، خشنود ساختن، یا فرونشاندن در جهت مثبت نیست بلکه تداعی کننده ی این مفهوم هست: خشنود ساختن همراه با باج دادن
مثال: در یک جنگ ممکن است یکی از طرفین خواسته های نامعقول از طرف دیگر داشته باشد اما طرف مقابل برای جمع شدن اوضاع وخیم فعلا تمکین میکنه و این تمکین با نارضایتی عده زیادی از مردم اون کشور همراه خواهد بود ( چیزی شبیه به باج دادن! )
...
[مشاهده متن کامل]

جلب رضایت کردن
English to English :
, pacify , placate , assuage
satisfy
فارسی به فارسی :
تسکین دادن ، ساکت کردن ، آرام کردن ، دلجویی کردن
جمله نمونه:
It's better to disappoint with truth than to
...
[مشاهده متن کامل]

. appease them with a lie
- Simon Sinek -
بهتره است مردم را با حقیقت ناامید کنیم تا ( اینکه ) با دروغ دلجویی کنیم.
- سایمون سینک -
OR
. A mother tried to appease her crying kid
مادری سعی کرد کودک گریان خود را آرام کند.

تسکین دادن آرام کردن
مماشات کردن , مداراکردن
آرام کردن. تسکین دادن
amendments have been added to appease local pressure groups
راضی کردن/شدن
دلجویی
خسنودساختن
رضایت خداوند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس