ناغافل پیدا شدن – یکدفعه ظاهر شدن – یکدفعه جلوی کسی سبز شدن
مثال: I had not seen or heard him coming, he just appeared out of thin air
نه آمدنش را دیده بودم و نه صدای پایش را شنیده بودم، یکدفعه جلویم سبز شد
مثال: I had not seen or heard him coming, he just appeared out of thin air
نه آمدنش را دیده بودم و نه صدای پایش را شنیده بودم، یکدفعه جلویم سبز شد