appeal

/əˈpiːl//əˈpiːl/

معنی: التماس، درخواست، استیناف، جذبه، طلب
معانی دیگر: (در مورد شخصیت و زیبایی و غیره) جاذبه، کشش، جذابیت، گیرایی، گیرا بودن، جذابیت داشتن، (حقوق) فرجام، پژوهش خواهی، فرجام دادن، پژوهش خواهی کردن، استیناف دادن، درخواست (مستعجل) کردن، متوسل شدن، (برای داوری یا نظرخواهی و غیره) ملتجی شدن، رجوع کردن، پناه بردن، پناهیدن، (مهجور) متهم کردن (به جنایت)، تقاضا، خواهش، توسل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sincere and earnest request or plea, usu. for aid or sympathy.
مترادف: adjuration, entreaty, petition, plea
مشابه: cry, prayer, request, solicitation, supplication

- After the disaster, charitable organizations issued urgent appeals for donations to help the injured and homeless.
[ترجمه گوگل] پس از این فاجعه، موسسات خیریه درخواست های فوری برای کمک های مالی برای کمک به آسیب دیدگان و بی خانمان ها صادر کردند
[ترجمه ترگمان] پس از این فاجعه، سازمان های خیریه درخواست های فوری برای کمک به مجروحان و افراد بی خانمان منتشر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: capacity for attracting interest and attention.
مترادف: attraction, attractiveness, charm, draw
مشابه: allure, call, interest, magnetism

- The beautiful design and decoration of the store give it great appeal.
[ترجمه گوگل] طراحی و دکوراسیون زیبای فروشگاه جذابیت زیادی به آن بخشیده است
[ترجمه ترگمان] طراحی زیبا و تزیین این فروشگاه جذابیت زیادی به آن می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a plea for recourse to a higher authority.
مشابه: petition, plea, request, suit

- They made an appeal to the Supreme Court.
[ترجمه گوگل] آنها به دیوان عالی کشور اعتراض کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها از دیوان عالی درخواست استیناف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: appeals, appealing, appealed
(1) تعریف: to request earnestly; entreat.
مترادف: adjure, entreat, implore, invoke, petition, plead
مشابه: ask, beg, beseech, pray, request, solicit, sue, supplicate

- The mayor appealed to the people for their support.
[ترجمه گوگل] شهردار از مردم خواست تا از آنها حمایت کنند
[ترجمه ترگمان] شهردار از مردم درخواست حمایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to seek recourse from a higher authority.
مترادف: invoke
مشابه: petition, plead, request

- After losing the case in the lower court, he and his lawyer decided to appeal.
[ترجمه گوگل] پس از باخت پرونده در دادگاه بدوی، او و وکیلش تصمیم به تجدید نظر گرفتند
[ترجمه ترگمان] پس از از دست دادن پرونده در دادگاه پایین تر، او و وکیلش تصمیم به درخواست استیناف گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to attract or inspire interest.
مترادف: attract, draw, engage, interest, invite
مشابه: allure, charm, entice, fascinate, tempt

- The idea of starting my own business really appeals to me.
[ترجمه گوگل] ایده راه اندازی کسب و کار خودم واقعا برایم جذاب است
[ترجمه ترگمان] ایده شروع کسب وکار خودم واقعا برای من جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The dress is nice, but the color doesn't appeal to me.
[ترجمه گوگل] لباسش قشنگه ولی رنگش برام جذاب نیست
[ترجمه ترگمان] لباس خوب است، اما رنگ برای من جالب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: in law, to officially request a review of (a case) to a higher court.
مشابه: petition, plead, sue

- My lawyer thinks we have a chance of winning if we appeal the case to a higher court.
[ترجمه گوگل] وکیل من فکر می کند که اگر پرونده را در دادگاه بالاتر تجدید نظر کنیم، شانس برنده شدن داریم
[ترجمه ترگمان] وکیل من فکر می کند اگر به دادگاه عالی اعتراض کنیم شانس برنده شدن را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. his appeal was not granted
درخواست پژوهش او رد شد.

2. i appeal to your sense of philanthropy
من به حس بشردوستی شما متوسل می شوم.

3. the appeal of her smile
گیرایی لبخند او

4. the appeal of shakespeare's plays is dateless
جلوه نمایشنامه های شکسپیر همیشگی است.

5. a mute appeal
درخواست با ایما و اشاره

6. an earnest appeal
درخواست جدی (از روی خلوص نیت)

7. the sentimental appeal of his paintings
گیرایی سوهشی نقاشی های او

8. . . . you tarnish the appeal of islam
. . . ببری رونق مسلمانی

9. a political message which will appeal to people of every estate
پیام سیاسی که خوشایند مردم کلیه ی طبقات خواهد بود

10. the defendant then lodged an appeal
آنگاه خوانده،تقاضای فرجام کرد.

11. tombstones standing amid blooming flowers had a particular appeal
سنگ های قبر در میان گل های شکوفا جلوه ی خاصی داشت.

12. his novels have the finish and the flavor which appeal to the educated
رمان های او دارای کمال و گیرایی هستند که مورد پسند تحصیل کرده ها است.

13. mehri's play was amusing and its sociological angle had a great appeal
نمایشنامه ی مهری سرگرم کننده بود و جنبه ی اجتماعی بسیار گیرایی داشت.

14. The Court of Appeal overturned the original ruling.
[ترجمه گوگل]دادگاه تجدیدنظر حکم اولیه را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]دادگاه استیناف حکم اصلی را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The book will appeal to young readers.
[ترجمه گوگل]این کتاب برای خوانندگان جوان جذاب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این کتاب برای خوانندگان جوان جذاب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The party needs to broaden its appeal to voters.
[ترجمه Sheyiiiiiii] من از همه کسانی که هم سلیقه و همفکر من هستند، درخواست می کنم که از من حمایت کنند
|
[ترجمه گوگل]حزب باید جذابیت خود را برای رای دهندگان گسترش دهد
[ترجمه ترگمان]حزب باید درخواست خود را به رای دهندگان افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I appeal to all like-minded people to support me.
[ترجمه گوگل]از همه همفکران می خواهم از من حمایت کنند
[ترجمه ترگمان]من از همه کسانی که minded دارند، درخواست می کنم که از من حمایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Many people contributed generously to the appeal.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم سخاوتمندانه به درخواست تجدید نظر کمک کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم سخاوتمندانه به این درخواست کمک کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The appeal has got off to a flying start, with over £200,000 raised in the first week.
[ترجمه گوگل]درخواست تجدیدنظر با افزایش بیش از 200000 پوند در هفته اول آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]این درخواست برای شروع پرواز با بیش از ۲۰۰،۰۰۰ پوند در هفته اول آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She still has the energy and sex appeal of a woman less than half her age.
[ترجمه م.و] او هنوز هم جذابیت و انرژی زنی رو داره که نصفه سن خودشه.
|
[ترجمه Faezeh] او هنوز انرژی و جذابیت جنسی یک زن با کمتر از نصف سن خودش را دارد
|
[ترجمه گوگل]او هنوز انرژی و جذابیت جنسی زنان کمتر از نیمی از سن خود را دارد
[ترجمه ترگمان]او هنوز هم انرژی و جاذبه جنسی زنان کم تر از نصف سن خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The company intends to appeal against the ruling that it was negligent.
[ترجمه Faezeh] شرکت قصد دارد علیه این حکم سهل انگارانه درخواست تجدید نظر کند.
|
[ترجمه گوگل]این شرکت قصد دارد علیه این حکم که سهل انگاری کرده است تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت قصد دارد علیه این حکم درخواست استیناف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

التماس (اسم)
adjuration, appeal, supplication, entreaty, solicitation, conjuration, suppliance, rogation

درخواست (اسم)
suit, application, appeal, solicitation, request, demand, requisition, postulate

استیناف (اسم)
appeal

جذبه (اسم)
fascination, appeal, rapture, magnetism

طلب (اسم)
wish, desire, call, appeal, request, demand, search, quest

تخصصی

[حقوق] پژوهش خواستن، فرجام خواستن، متوسل شدن، مراجعه کردن، استیناف دادن، پژوهش (خواهی)، مراجعه

انگلیسی به انگلیسی

• request; request money, raise money, fundraise; plea; petition for a new trial or judgment (law); attract a person; be particularly attractive or pleasing
plead; request; petition for a new trial or judgement
if you appeal to someone for something that you need, you make a serious and urgent request for it.
an appeal is a serious and urgent request.
if you appeal to someone's reason or feelings, you suggest that they should do what you ask if they want to seem reasonable or compassionate. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...an appeal to her maternal feelings.
if you appeal to someone in authority against a decision, you formally ask them to change it.
an appeal is a formal request for a decision to be changed.
if something appeals to you, you find it attractive or interesting.
the appeal of something is a quality that it has which people find attractive or interesting.

پیشنهاد کاربران

فرجام خواهی؛ درخواست استیناف؛ فرجام خواهی کردن
جذاب بودن
فرجام خواهی کردن
جذب شدن ، جذابیت
عجز و لابه
درخواست
التماس
تلویحاً� خاطر خواهی� هم می توان گفت.
تجدید نظر کردن ( در مورد موضوعی )
I never considered having a child, but after meeting her infant I understood to appeal
من هیچ وقت به بچه دار شدن فکر نکرده بودم، اما بعد از دیدن نوزادش فهمیدم که باید تجدید نظر کنم
به مذاق کسی خوش آمدن
تجلیل / جذابیت
مثال: The charity appeal raised a lot of money.
تجلیل خیریه بسیاری از پول را جمع کرد.
آخرین معنی در دیکشنری آکسفورد �اعتماد، اعتماد کردن�
خواهش کردن، تقاضا کردن، درخواست کردن، التماس
۱_ درخواست ، تقاضا
strong request for something : an appeal for forgiveness
۲_ جاذبه ، جذابیت
attraction
۳_ درخواست رسمی
formal request ( in law , sports ) for a new decision
مطلوب
فرجام خواهی
Appeal courtدادگاه تجدیدنظر
درخواست
درخواست تجدید نظر کردن
درخواست تجدید نظر
پناهندگی هم معنی می دهد
اعتماد
اعتماد کردن
اسم:
● فراخوان
●درخواست پول به منظور کمک
● درخواست تجدید نظر
● جذابیت
فعل:
●درخواست کردن، به طور جدی اعلام نیاز کردن
● درخواست تجدید نظر کردن
● جذابیت داشتن برای کسی
مقبولیت
Meaning: To appeal to someone is to be interesting or attractive
Example: Sleeping all day appeals to me, but I have to go to school
Appeal for witnesses
درخواست استماع شهود
Appeal to fear
توسل به ترس
Appeal
جذابیت
Appeal to someone
جذابیت داشتن برای کسی
Appeal to someone for something
درخواست کردن از کسی برای چیزی
وجهه
لذت دادن
درخواست رسمی کردن ( فعل )
What appeals to you when we are talking about flowers
وقتی داریم در مورد گلها حرف میزنیم چه چیز آن برای شما جذاب است؟ یا چشمگیر است
تمسک
توسل
پناه بردن
فراخواندن , دعوت کردن
( برای کسی ) جذابیت یافتن/پیدا کردن، مورد توجه کسی قرار گرفتن
noun
✅التماس - درخواست - تقاضا
✅درخواست استیناف
Archie Battersbee parents win ⭐appeal⭐ to reconsider case
verb
✅درخواست استیناف دادن
1 ) The court granted him leave to ⭐appeal⭐ against the sentence
...
[مشاهده متن کامل]

دادگاه به او اجازه رسمی داد تا علیه اون حکم درخواست استیناف بده
2 ) They sought special leave ( = leave for particular reasons that apply just to this case ) to appeal
✅تقاضای کمک کردن ( request for help )
Jailed Iranian American starts hunger strike, ⭐appeals⭐ to Biden

( دادگاه ) اعتراض
گرایش
appeal to
متوسل شدن به
با اتکا به
Verb :
درخواست کردن
درخواست تجدید نظر کردن در دادگاه
جذاب بودن
Request
To ask for changing a decision in the court
To be attractive
گرایش
Wide appeal of their works
براى مثال:
گیرایش حسی
sensory appeal
فراخوان، دادخواست
مورد توجه
سه تا معنی:
1 ) جذابیت داشتن/ ایجاد کردن، جذب کردن
2 ) درخواست/تقاضای عمومی کردن ( درخواستی که بصورت عمومی انجام بشه، معمولا برای گرفتن اطلاعات در مورد چیزی یا موضوعی یا جمع کردن پول )
3 ) درخواست استیناف/تجدیدنظر کردن ( در مورد حکم قانونی صادر شده )
receptive
. . . What appeals to me
چیزی که برای من جذابه. . .
We need to create a bottle which appeals to that market.
لازمه یه بطری بسازیم که بازارو. جذب کنه
متوسل شدن، توسل کردن، طلب کردن
تجدید نظر

چیزی خوشایند کسی بودن
جاذبه، جذابیت، خواهش کردن
Interest, to urge
خوشایند بودن
درخواست و تمنا
توسل
استمداد
جذب کردن
جذابیت
Appeal: درخواست.
Appeal to sb:جذابیت داشتن برای کسی
معانی متعددی داره
الهام کردن
جذابیت داشتن
A romantic look relaxed attractive emotion of your love waves in my heart to meet you
یک نگاه عاشقانه هیجان جذاب از امواج عاشقانه خود را در قلب من برای ملاقات با شما آرامش بخشید

اشاره کردن
نگرش، دیدگاه
درخواست تجدید نظر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٠)

بپرس