اسم ( noun )
حالات: apparatus, apparatuses
حالات: apparatus, apparatuses
• (1) تعریف: a machine or group of machines designed to accomplish a specific task.
• مترادف: appurtenances, device, equipment, instrument, machinery, tool
• مشابه: accouterments, appliance, gadget, machine, paraphernalia, rig, system, utensil
• مترادف: appurtenances, device, equipment, instrument, machinery, tool
• مشابه: accouterments, appliance, gadget, machine, paraphernalia, rig, system, utensil
- "The iron lung" was a name given to an apparatus that enables patients to breathe.
[ترجمه گوگل] «ریه آهنی» نامی بود که به دستگاهی داده شد که بیماران را قادر میسازد نفس بکشند
[ترجمه ترگمان] \"ریه آهنین\" نامی بود که به دستگاهی داده شد که بیماران را قادر به نفس کشیدن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] \"ریه آهنین\" نامی بود که به دستگاهی داده شد که بیماران را قادر به نفس کشیدن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: any system, such as a political organization, that is designed to accomplish a specific purpose.
• مترادف: machinery, system
• مشابه: instrument, machine, organization, outfit, tool
• مترادف: machinery, system
• مشابه: instrument, machine, organization, outfit, tool
- The leader's powerful political apparatus ensures that he remains in power.
[ترجمه گوگل] دستگاه قدرتمند سیاسی رهبر تضمین می کند که او در قدرت باقی بماند
[ترجمه ترگمان] رهبر قدرتمند سیاسی این رهبر تضمین می کند که او در قدرت باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رهبر قدرتمند سیاسی این رهبر تضمین می کند که او در قدرت باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید