appall

/əˈpɒl//əˈpɒl/

معنی: ترساندن، وحشت زده شدن
معانی دیگر: مملو از هراس و انزجار کردن، (از نظر انتقادی) تحت تاثیر قرار دادن، پریشان کردن، به رقت آوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: appalls, appalling, appalled
• : تعریف: to cause to feel horror, shock, dismay, or the like.
مترادف: horrify
متضاد: charm, delight, enrapture, thrill
مشابه: alarm, dismay, revolt, shock, sicken, stun, unnerve, upset

- The shocking details of the crime appalled the audience in the courtroom.
[ترجمه گوگل] جزئیات تکان دهنده جنایت حاضران در دادگاه را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان] جزئیات تکان دهنده این جنایت حضار را در سالن دادگاه به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her short, tight skirt appalled her grandmother.
[ترجمه گوگل] دامن کوتاه و تنگ او مادربزرگش را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان] دامن کوتاه و تنگ او مادربزرگش را پریشان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The idiocy of his behaviour appalled her.
[ترجمه گوگل]حماقت رفتار او او را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]حماقت رفتارش او را به وحشت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is appalling that child was murdered.
[ترجمه گوگل]این وحشتناک است که کودک به قتل رسیده است
[ترجمه ترگمان]این وحشتناک است که بچه به قتل رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was appalled by what I saw.
[ترجمه گوگل]از چیزی که دیدم وحشت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از چیزی که دیدم وحشت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They have been living under the most appalling conditions for two months.
[ترجمه گوگل]آنها دو ماه است که در بدترین شرایط زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها دو ماه است که در سخت ترین شرایط زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let me be quite blunt your work is appalling.
[ترجمه گوگل]بگذارید کاملاً رک بگویم کار شما وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]بگذار رک و پوست کنده بگویم که کار تو وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was appalled at/by the lack of staff in the hospital.
[ترجمه گوگل]من از کمبود پرسنل در بیمارستان وحشت کردم
[ترجمه ترگمان]من از عدم وجود کارمندان بیمارستان به وحشت افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The book celebrates the hostages' remarkable triumph over appalling adversity.
[ترجمه گوگل]این کتاب پیروزی چشمگیر گروگان ها بر مصیبت های وحشتناک را جشن می گیرد
[ترجمه ترگمان]این کتاب، پیروزی چشمگیر گروگان ها بر بدبختی هولناک را جشن می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The way we kill animals appals a lot of people.
[ترجمه گوگل]روشی که ما حیوانات را می کشیم بسیاری از مردم را به وحشت می اندازد
[ترجمه ترگمان]روشی که ما حیوانات را می کشیم و تعداد زیادی از مردم را می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The brutality of the crime has appalled the public.
[ترجمه گوگل]وحشیانه این جنایت افکار عمومی را به وحشت انداخته است
[ترجمه ترگمان]وحشیگری این جنایت مردم را به وحشت انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nothing can extenuate such appalling behaviour.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند چنین رفتار وحشتناکی را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند این رفتار وحشتناک را از خود دور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The country is notorious for its appalling prison conditions.
[ترجمه گوگل]این کشور به خاطر شرایط وحشتناک زندان خود بدنام است
[ترجمه ترگمان]این کشور به خاطر شرایط هولناک زندان آن بدنام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were appalled by the damage from the fire.
[ترجمه گوگل]آنها از خسارت ناشی از آتش سوزی وحشت کردند
[ترجمه ترگمان]از آسیب بخاری به وحشت افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The newspaper reports of starving children appal led me.
[ترجمه گوگل]گزارش روزنامه‌ها از گرسنگی بچه‌های بی‌حرم مرا هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش های روزنامه ها حاکی از گرسنگی و گرسنگی بچه ها بود که مرا راهنمایی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am appalled that children can mount up debts unbeknown to their parents.
[ترجمه گوگل]من از اینکه بچه ها می توانند بدون اطلاع والدین خود بدهی بدهند، وحشت دارم
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که بچه ها بتوانند بدهی های خود را به والدین خود تبدیل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

وحشت زده شدن (فعل)
appal, startle, appall

انگلیسی به انگلیسی

• horrify, outrage, dismay

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To greatly shock or dismay 😲
🔍 مترادف: Shock
✅ مثال: The crime scene appalled the detectives.
1. متوحش کردن. به وحشت انداختن. ترساندن 2. متنفر ساختن. منزجر کردن
مثال:
intellectuals are appalled by television
VERB
شوکه و وحشت زده شدن - بهت زده شدن
شوکه و وحشت زده کردن - بهت زده کردن
در جملات به هر دو صورت active و passive ( معلوم و مجهول ) بکار برده میشه
SYN: horrify
e. g.
Indigenous teacher appalled at TVDSB's handling of discrimination ruling
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
School board may appeal decision by the Ontario Human Rights Tribunal
. . .
Billy Kenney, 57, said having to endure racist comments at work has effectively ended his teaching career. He said he's been diagnosed with post - traumatic stress disorder and has been on leave since the spring.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : appall
اسم ( noun ) : _
صفت ( adjective ) : appalling / appalled
قید ( adverb ) : appallingly
● شوکه و بهت زده کردن
آزارنده و منزجر کننده بودن

بپرس