فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: apostrophizes, apostrophizing, apostrophized
حالات: apostrophizes, apostrophizing, apostrophized
• : تعریف: to address (a person, usu. absent, or a personified object or idea).
- He apostrophized her virtue in the sonnet.
[ترجمه گوگل] او فضیلت او را در غزل بیان کرد
[ترجمه ترگمان] و در غزل ادای فضیلت را در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] و در غزل ادای فضیلت را در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to speak or write as an address to a usu. absent person or personified object or idea.
- He often apostrophizes in his class presentations.
[ترجمه گوگل] او اغلب در سخنرانی های کلاس خود آپستروفیزه می کند
[ترجمه ترگمان] او اغلب در سخنرانی ها ایراد می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اغلب در سخنرانی ها ایراد می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید