فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: apostatizes, apostatizing, apostatized
• : تعریف: to become apostate.
مترادف ها
مرتد شدن (فعل)
abjure, apostatize, defect, tergiversate
از دین برگشتن (فعل)
apostatize
انگلیسی به انگلیسی
• abandon one's religion, be unfaithful to one's principles (also apostatise)
پیشنهاد کاربران
مرتد شدن، از دین برگشتن مثال: And had they been asked to apostatize. سپس از آنها خواسته می شد که مرتد شده و از دین برگردند. � ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ�