apoplexy

/ˈæpəˌpleksi//ˈæpəpleksi/

معنی: سکته، سکتهء ناقص
معانی دیگر: (پزشکی)، هر گونه خون ریزی شدید اندام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the sudden loss of the ability to feel or move, caused by a rupture or obstruction of an artery in the brain; stroke.
مشابه: stroke

جمله های نمونه

1. He has already caused apoplexy with his books on class and on war.
[ترجمه گوگل]او قبلاً با کتاب‌های خود در مورد کلاس و جنگ باعث ایجاد ناامیدی شده است
[ترجمه ترگمان]او قبلا دچار سکته قلبی شده و در جنگ و در جنگ کشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her father was taken off by an apoplexy.
[ترجمه Cutemoon] پدرش سکته کرد و مرد.
|
[ترجمه گوگل]پدرش به دلیل آپپلکسی از خانه خارج شد
[ترجمه ترگمان]پدرش سکته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is clearly a massive apoplexy.
[ترجمه Cutemoon] او دچار خونریزی شدیدی شده است
|
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک آپوپلکسی عظیم است
[ترجمه ترگمان]مسلما سکته بزرگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amiss wondered if apoplexy would ensue, but all that followed was silence.
[ترجمه گوگل]آمیس فکر می‌کرد که آیا آپوپلکسی اتفاق می‌افتد، اما تنها چیزی که در پی آن رخ داد سکوت بود
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که آیا ممکن است سکته منجر شود، اما تنها چیزی که به دنبالش بود سکوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Apoplexy struck him down.
[ترجمه Cutemoon] سکته او را از پا دراورد!
|
[ترجمه گوگل]آپوپلکسی او را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]Apoplexy به او ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was enough to give you apoplexy.
[ترجمه گوگل]همین کافی بود که بهت آپوپلکسی بدم
[ترجمه ترگمان]برای سکته کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It also provoked apoplexy among King Bhumibol's courtiers, says a palace source.
[ترجمه گوگل]یک منبع کاخ می‌گوید که این امر همچنین باعث ایجاد اضطراب در درباریان پادشاه بهومیبول شد
[ترجمه ترگمان]یک منبع کاخ می گوید که همچنین باعث ایجاد سکته در بین درباریان شاه Bhumibol شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective : To probe the relativity of acute apoplexy of yang syndrome and plasm cholecystokinin ( CCK ).
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی نسبیت آپوپلکسی حاد سندرم یانگ و کوله سیستوکینین پلاسمایی (CCK)
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی نسبیت شدید سندرم یانگ و plasm cholecystokinin (CCK)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old man died of apoplexy.
[ترجمه گوگل]پیرمرد بر اثر آپوپلکسی درگذشت
[ترجمه ترگمان]پیرمرد سکته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods 49 cases of subacute pituitary apoplexy (27 males and 22 females) underwent resection of pituitary adenoma via subfrontal approach, pterion approach, nasal-sphenoidal approach respectively.
[ترجمه گوگل]Methods49 مورد آپوپلکسی هیپوفیز تحت حاد (27 مرد و 22 زن) به ترتیب تحت برداشتن آدنوم هیپوفیز از طریق رویکرد ساب فرونتال، رویکرد پتریون، رویکرد بینی-اسفنوئیدال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش های ۴۹ مورد of هیپوفیز (۲۷ مرد و ۲۲ جنس)به ترتیب از روش subfrontal، رویکرد pterion، روش nasal - sphenoidal به ترتیب pituitary و هیپوفیز عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such a practice is enough to give some modern scholars apoplexy.
[ترجمه گوگل]چنین رویه‌ای کافی است تا برخی از محققان مدرن را دچار ابهام کند
[ترجمه ترگمان]چنین عملی کافی است تا بعضی از دانشمندان معاصر را سکته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Brian Dennehy, reprising his Broadway role, tackles Willy with bluster and a huge, bellowing presence bordering on apoplexy.
[ترجمه گوگل]برایان دنهی که دوباره نقش خود را در برادوی بازی می‌کند، با هیاهو و با حضوری عظیم و شگفت‌انگیز با ویلی مقابله می‌کند
[ترجمه ترگمان]برایان Dennehy که نقش برادوی را بازی می کرد و یلی و یلی را با سرو صدا و presence بزرگ جلوی سکته را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To survey the pathogeny, diagnosis and treatment of corneal apoplexy.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی پاتوژن، تشخیص و درمان آپوپلکسی قرنیه
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی the، تشخیص و درمان سکته مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The knowledge of the cause and the pathogenesis of the apoplexy before Tang dynasty and Song dynasty focused on exopathic wind.
[ترجمه گوگل]آگاهی از علت و پاتوژنز آپوپلکسی قبل از سلسله تانگ و سلسله سونگ بر باد اگزوپاتیک متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]آگاهی از علت و بیماری زایی سکته مغزی پیش از سلسله تانگ و سلسله سانگ بر باد exopathic متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is argued that supplementingnourishing yin andblood is the essential treatment method of hemorrhagic apoplexy.
[ترجمه گوگل]استدلال می شود که مکمل تغذیه یین و خون روش درمانی ضروری آپوپلکسی هموراژیک است
[ترجمه ترگمان]بحث می شود که supplementingnourishing یین andblood روش درمان اصلی سکته خون آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکته (اسم)
halt, apoplexy, infarct, heart attack, rupture of heart

سکتهء ناقص (اسم)
apoplexy

تخصصی

[بهداشت] سکته

انگلیسی به انگلیسی

• loss of movement, feeling, etc.; stroke, heart failure
if someone has apoplexy, they have a stroke; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

سکته ناقص
بنام خالق یکتا
باسلام، اصطلاح فوق به معنی سکته ناقص میباشدکه موجب مرگ بیمار نشده ولی کارایی فرد کاهش و باید به شدت از خود مراقبت کند.
با سپاس

بپرس